خانه » همه » مذهبی » پیام‌آور مسیحیّت

پیام‌آور مسیحیّت

پیام‌آور مسیحیّت

تقویم مسیحی را با علامت «AD» نشان می‌دهند که مختصر «Anno Domini» به معنای «در سال خداوند» است. بر اساس این تاریخ‌نگاری، مسیح در سال اول میلادی به دنیا آمده است؛ اما مدت‌هاست که اشتباه بودن این تاریخ

Masihihiyat - پیام‌آور مسیحیّت
Masihihiyat - پیام‌آور مسیحیّت

 

نویسنده: محمد حقانی‌فضل

 

داستان تولد عیسی در منابع مسیحی چگونه روایت شده است؟

تقویم مسیحی را با علامت «AD» نشان می‌دهند که مختصر «Anno Domini» به معنای «در سال خداوند» (1) است. بر اساس این تاریخ‌نگاری، مسیح در سال اول میلادی به دنیا آمده است؛ اما مدت‌هاست که اشتباه بودن این تاریخ مشخص شده است. دیونوسیوس صغیر، راهب قرن ششمی، که تنظیم کننده‌ی تقویم موجود است، در محاسبات خود دچار اشتباه بوده است؛ زیرا انجیل متی می‌گوید عیسی (علیه السلام) در دوران حکومت هرود کبیر به دنیا آمد. بر اساس یافته‌های تاریخی، مشخص است که هرود در سال چهار قبل از میلاد مرده است. (2) تاریخ تولد دقیق مسیح مشخص نیست؛ اما نظر عموم محققان این است که او در سال چهارم قبل از میلاد به دنیا آمده است. (3)
ماجرای تولد آن حضرت، بیشتر در دو انجیل متی و لوقا آمده است. این دو انجیل پیش از شرح ماجرای تولد مسیح، برای او نسب‌نامه‌ای ذکر کرده و نسب او را به داوود رسانیده‌اند. هدف اصلی از ارائه‌ی این نسب‌نامه برای هر فرد یهودی عیان و آشکار بود؛ زیرا مسیح موعود باید از نسل داوود پادشاه باشد. (4)
این دو نسب‌نامه یکسان نیستند و با یکدیگر اختلاف دارند. بسیاری از نام‌ها در این دو نسب‌نامه با هم متفاوت است؛ مثلاً متی نسب عیسی (علیه السلام) را از طریق سلیمان به داوود می‌رساند؛ اما لوقا او را از طریق ناتان، پسر دیگر داوود، به او می‌رساند. (5) در لوقا، پدر یوسف، هالی است؛ اما در متی، نام پدر یوسف یعقوب است. (6) متی فاصله‌ی بین عیسی (علیه السلام) تا داوود را 28 نفر می‌شمارد؛ اما لوقا از عیسی (علیه السلام) تا داوود، نام 43 نفر را برمی‌شمارد. این نسب‌نامه‌ها با نسب‌نامه‌های مذکور در عهد قدیم نیز اختلافاتی دارند؛ مثلاً لوقا نام پدر شالح را قینان می‌داند؛ اما در کتاب پیدایش، نام پدر شالح ارفکشاد است (7) و یا متی از یهوشافاط تا حزقیا را چنین می‌شمارد: یهوشافاط، یورام، عزیا، یوتام، آحاز و حزقیا. اما کتاب اول تواریخ ایام، فاصله‌ی این دو نفر را چنین بیان می‌کند: یهوشافاط، یورام، اخزیا، یوآش، امصیا، عزریا، یوتام، آحاز و حزقیا. (8) خودِ متی در نقل نسب‌نامه‌ی خودش نیز دچار خطا شده است، او می‌گوید که از ابراهیم تا داوود، چهارده نسل فاصله است؛ (9) اما سیزده نسل را بین این دو برمی‌شمرد. (10)
صرف‌نظر از این اختلافات، نکته قابل توجهی که در هر دو نسب‌نامه وجود دارد، این است که این نسب‌نامه‌ها عیسی (علیه السلام) را از طریق یوسف نجار به داوود می‌رسانند؛ این با اعتقاد مسیحیان، مبنی بر باکره بودن مریم و بدون پدر بودن عیسی (علیه السلام) منافات دارد.
داستان تولد عیسی (علیه السلام) در انجیل لوقا چنین آمده است:
در ماه ششم، جبرائیل فرشته از جانب خدا به شهری به نام ناصره که در استان جلیل واقع است به نزد دختری که در عقد مردی به نام یوسف، از خاندان داود بود، فرستاده شد. نام این دختر مریم بود. فرشته وارد شد و به او گفت: «سلام ای کسی که مورد لطف هستی! خداوند با تو است». اما مریم از آنچه فرشته گفت بسیار مضطرب شد و ندانست که معنی این سلام چیست. فرشته به او گفت: «ای مریم، نترس زیرا خداوند به تو لطف فرموده است. تو آبستن خواهی شد و پسری خواهی زایید و نام او را عیسی خواهی گذارد. او بزرگ خواهد بود و به پسر خدای متعال ملقب خواهد شد. خداوند، تخت پادشاهی جدش داود را به او عطا خواهد فرمود. او تا به ابد بر خاندان یعقوب فرمانروایی خواهد کرد و پادشاهی او هرگز پایانی نخواهد داشت.» مریم به فرشته گفت: «این چگونه ممکن است؟ من با هیچ مردی رابطه نداشته‌ام». فرشته به او پاسخ داد: «روح‌القدس بر تو خواهد آمد و قدرت خدای متعال بر تو سایه خواهد افکند و به این سبب، آن نوزاد مقدس، پسر خدا نامیده خواهد شد… برای خدا هیچ چیز محال نیست.» مریم گفت: «باشد، من کنیز خداوند هستم، همان‌طور که تو گفتی بشود.» و فرشته از پیش او رفت. (11)
در انجیل متی تولد او چنین روایت شده است:
مریم، مادر عیسی مسیح که به عقد یوسف درآمده بود، قبل از آنکه به خانه شوهر برود، به وسیله روح‌القدس آبستن شد. یوسف که مرد نیکوکاری بود و نمی‌خواست مریم را در پیش مردم رسوا کند تصمیم گرفت مخفیانه از او جدا شود. یوسف هنوز در این فکر بود که فرشته خداوند در خواب بر او ظاهر شد و گفت: «ای یوسف پسر داود، از بردن مریم به خانه خود نترس. زیرا آنچه در رحمِ اوست، از روح‌القدس است. او پسری به دنیا خواهد آورد و تو او را عیسی خواهی نامید؛ زیرا او قوم خود را از گناهانشان رهایی خواهد داد…». یوسف از خواب بیدار شد و طبق دستور فرشته‌ی خداوند عمل نمود و مریم را به خانه خود آورد؛ اما تا زمانی که مریم پسر خود را به دنیا نیاورد، با او هم بستر نشد و کودک را عیسی نام نهاد. (12)
عیسی (علیه السلام) را پس از تولد، یشوع نامیدند که واژه‌ای عبری و به معنای «نجات خدا» است. این کلمه در میان رومیان و یونانیان به یسوس (lesous lesus)، و در انگلیسی به «Jesus» تغییر یافت و در متون عربی به عیسی (علیه السلام) تبدیل شد. در رسالات قدیمی وی را عیسی بن مریم و گاه عیسی بن یوسف نامیده‌اند. (13) اینکه او را فرزند یوسف دانسته‌اند، به علت این گفته‌ی انجیل لوقا است که «او حسب گمان خلق پسر یوسف بن هالی ابن متّات بود»؛ (14) البته در قرآن سخنی از یوسف نجار نیست.

روایت قرآن از تولد عیسی (علیه السلام) چگونه است؟

در قرآن نیز داستان تولد معجزه‌آسای عیسی (علیه السلام) آمده است:
و در این کتاب از مریم یاد کن، آن‌گاه که از کسان خود در مکانی شرقی به کناری شتافت و در برابر آنان پرده‌ای بر خود گرفت، پس روح خود را به سوی او فرستادیم تا به [شکل] بشری خوش اندام بر او نمایان شد. [مریم] گفت اگر پرهیزگاری، من از تو به خدای رحمان پناه می‌برم. گفت: من فقط فرستاده پروردگار توام برای اینکه به تو پسری پاکیزه ببخشم. گفت: چگونه مرا پسری باشد با آنکه دست بشری به من نرسیده و بدکار نبوده‌ام؛ گفت: [فرمان] چنین است پروردگار تو، گفته که آن بر من آسان است و تا او را نشانه‌ای برای مردم و رحمتی از جانب خویش قرار دهیم و [این] دستوری قطعی بود، پس [مریم] به او [عیسی] آبستن شد و با او به مکان دورافتاده‌ای پناه جست، تا درد زایمان او را به سوی تنه درخت خرمایی کشانید. گفت: ای کاش پیش از این مرده بودم و یکسر فراموش شده بودم، پس از زیر [پای] او [فرشته] وی را ندا داد که غم مدار پروردگارت زیر [پای] تو چشمه‌ی آبی پدید آورده است و تنه درخت خرما را به طرف خود [بگیر و] بتکان، بر تو خرمای تازه می‌ریزد و بخور و بنوش و دیده روشن‎‌دار، پس اگر کسی از آدمیان را دیدی بگوی من برای [خدای] رحمان روزه نذر کرده‌ام و امروز مطلقاً با انسانی سخن نخواهم گفت. (15)
در قرآن جزئیاتی در مورد داستان عیسی (علیه السلام) آمده است که در اناجیل چهارگانه‌ی موجود به آنها اشاره نشده است. برخی از این موارد عبارت‌اند از:
پدیدآمدن معجزه‌آسای رطبِ رسیده، نهرِ روان پس از زایمان مریم (16) و سخن گفتن عیسی (علیه السلام) در گاهواره. (17) اما این موارد – که مسیحیان امروزی به آنها اشکال وارد می‌کنند – برای مسیحیان زمان پیامبر، شناخته شده بوده است. برخی از این داستان‌ها نظیر رطبِ رسیده، نهر روان، سخن گفتن عیسی (علیه السلام) در گاهواره (و معجزه‌ی آفریدن پرنده) در برخی از «اناجیل آپوکریف» (18) وجود دارد و مسیحیانِ زمان قرآن به این منابع – هر چند به صورت شفاهی و غیرمکتوب – دسترسی داشتند. (19)

کودکی و جوانی عیسی (علیه السلام) چگونه گذشت؟

به گفته اناجیل، هیرودسِ پادشاه وقتی از تولد عیسی مطلع شد، کمر به قتل او بست. یوسف و مریم با هدایت خداوند به مصر گریختند. پس از چندی، خداوند مرگ پادشاه را به آنان خبر داد، پس آنان به وطن بازگشتند. (20) وطن اصلی یوسف، شهر ناصره در استان جلیل بود. به همین دلیل، عیسی (علیه السلام) به ناصری ملقب شد و کلمات نصرانی و نصارا با این لقب مرتبط هستند. (21)
استان جلیل از نظر مذهبی شرایط ویژه‌ای داشت؛ زیرا مردم این استان که در شمال فلسطین قرار داشت، برای مدت‌ها از پرسش یهوه دست کشیده و بت‌پرست شده بودند. هر چند، در حدود صد سال قبل از تولد عیسی (علیه السلام) اهالی جلیل، مجدداً به پرسش یهوه پرداختند؛ ولی یهودیان اورشلیم هنوز جلیل را نایهودی می‌شمردند و اهالی آن را خشن و بسیار کافر می‌پنداشتند. هیچ کس انتظار نداشت از چنین ناحیه‌ای آموزگار مذهبی بزرگی برخیزد. (22)
از زندگی عیسی (علیه السلام) تا زمان رسالت، اطلاعات بسیار اندکی وجود دارد و فقط روایت سفر عیسی (علیه السلام) به اورشلیم به همراه والدینش در دوازده سالگی (23) و نیز چند اشاره پراکنده به مادر و برادران او در دست است.
دوره جوانی عیسی (علیه السلام) را سال‌های «ساکت و خاموش» گفته‌اند؛ زیرا از حوادثی که در این زمان برای او روی داده است، اطلاع مستندی نداریم. (24) لوقا پس از ذکر داستان سفر به اورشلیم، در مورد جوانی او تنها یک جمله می‌گوید: «عیسی (علیه السلام) در حکمت و قامت رشد می‌کرد و مورد پسند خدا و مردم بود.» (25)

رسالت عیسی چگونه آغاز شد؟

اندکی قبل از آغاز مأموریت عیسی (علیه السلام) پیامبری به نام یحیی مبعوث شد. او در اطراف رود اردن به تبلیغ می‌پرداخت و به مردم می‌گفت: «توبه کنید؛ زیرا ملکوت آسمان نزدیک است.» (26) جمعیت بسیاری از اطراف فلسطین به سوی او روی آوردند. یحیی آنان را در رود اردن غسل می‌داد. این غسل نشانه توبه ایشان بود تا با آبِ ظاهری چرک‌ها و پلیدی‌های باطن خود را بشویند. به همین علت او را یحیای تعمید دهنده (معمّدان) نامیده‌اند. او می‌گفت: «بعد از من مردی تواناتر از من می‌آید که من لایق آن نیستم که خم شوم و بند کفش‌هایش را باز کنم. من شما را با آب، تعمید می‌دهم؛ او شما را با روح‌القدس تعمید خواهد داد.» (27) پادشاه جلیل، هردوس آنتیپاس، به صورت نامشروع با زنِ برادر خود ازدواج کرده بود. یحیی به این امر اعتراض کرد. پادشاه او را دستگیر کرده و در زندان به قتل رسانید. (28)
یکی از افرادی که به دست یحیی تعمید یافت، عیسی (علیه السلام) بود. عیسی (علیه السلام) در این زمان، حدوداً سی سال داشت:
و واقع شد در آن ایام که عیسی (علیه السلام) از ناصره‌ی جلیل آمده در اردن از یحیی تعمید یافت و چون از آب برآمد، در ساعت، آسمان را شکافته دید و روح را که مانند کبوتری بر وی نازل می‌شود و آوازی از آسمان در رسید که «تو پسر حبیب من هستی که از تو خشنودم.» (29)
حضرت عیسی (علیه السلام) پس از این حادثه مدت چهل روز در بیابان به مراقبه مشغول بود؛ (30) و پس از آن به میان مردم آمده، به تبلیغ پیام خویش پرداخت.
او برای تبلیغ رسالت خود به شهرهای مختلف سفر می‌کرد و محور سخنانش بشارت به ملکوت خدا بود. (31) عیسی (علیه السلام) برای تبلیغ مأموریت خویش از دو ابزار استفاده می‌کرد: منطق قوی و سخن مقتدرانه؛ معجزات شگفت‌انگیز. (32) در قرآن نیز به معجزات حضرت عیسی (علیه السلام) اشاره شده است. (33) او در روش بیان خود، آموزش تمثیلی را برگزیده بود. متی در انجیل خویش، تمثیل حکمت‌آمیز زیادی از عیسی (علیه السلام) نقل کرده است. همین بیان ساده، خالی از اصطلاحات و عوام فهم، به وی کمک کرد تا به راحتی پیام خویش را به مردم برساند.
به نظر می‌رسد میان روایت قرآن و نقل اناجیل تفاوتی وجود دارد: از بیان اناجیل چنان برمی‌آید که رسالت عیسی (علیه السلام) در سی سالگی او و پس از تعمید به دست یحیی آغاز شد؛ اما در قرآن عیسی (علیه السلام) در گاهواره، خود را پیامبر و دارای نبوت معرفی می‌کند. (34)

تعالیم عیسی (علیه السلام) چه بود؟

تنها منبع سخنان و تعالیم حضرت عیسی (علیه السلام) مانند زندگی او، اناجیل چهارگانه است. باید توجه داشت که پیام واقعی حضرت عیسی (علیه السلام) را زمانی می‌توانیم دریابیم که از وضعیت یهود در عصر او آگاه باشیم. تعالیم عیسی (علیه السلام) را در واقع، باید حاشیه‌ای بر یهودیت آن زمان، و نهضت او را نهضتی اصلاحی در برابر انحرافاتی که در آیین یهود به وجود آمده بود انگاشت.
در دیانت یهود، شریعت و عملِ به آن نقشِ محوری دارد. جایگاه ممتاز شریعت در یهودیت موجب شد که یکی از اساسی‌ترین پرسش‌های جامعه‌ی نوپای پیرو عیسی (علیه السلام)، لزوم یا عدم لزوم عمل به شریعت باشد. به علت جایگاه شریعت و احکام در یهودیت و توجه بسیارِ عیسی (علیه السلام) به شریعت، شاید بهترین راه برای فهم پیام عیسی (علیه السلام)، بررسی رویکرد او به احکام و شریعت باشد.
امروزه غالباً مسیحیت «مذهبی بدون شریعت» شناخته می‌شود؛ اما بحث در خصوص شریعت و نقش آن در نجات انسان، از دیرباز مورد مناقشه رسولان مسیحی بوده است. از آنجا که تنها منبع سخنان عیسی (علیه السلام)، «عهد جدید» است، برای بررسی نقش شریعت در نگاه عیسی (علیه السلام) باید سیره‌ی رفتاری و گفتاری او را در کتاب مقدس پی بگیریم. حجم قابل توجهی از تعالیم و سخنان عیسی (علیه السلام) به شریعت اختصاص دارد. آیا مسیح مبلّغ و ملتزم به شریعت بود؟ در پاسخ به این مسئله، مسیحیان هم نوا نبوده و سه پاسخ متفاوت ارائه داده‌اند:
الف) مسیح بنیان‌گذار مذهبی کاملاً اخلاقی است که بر هیچ اصلی از اصول شریعت استوار نیست.
ب) مسیح در پی آموزش اخلاق و تقوا بود؛ اما صِرف رعایت اصول اخلاقی را کافی نمی‌دانست و عبادت را نیز لازم می‌شمرد؛ اما شریعت، عنصری ذاتی و اساسی در پیام مسیح نیست و می‌توان آن را کنار گذاشت.
ج) شریعت مانند اخلاق و تقوا از اصول اولیه‌ی آموزه‌های مسیح است و حتی بنای اخلاق بر شریعت استوار است. (35)
با بررسی سخنان مسیح در اناجیل، متوجه می‌شویم که دیدگاه سوم به واقع نزدیک‌تر است؛ اما برای بررسی جایگاه شریعت در کل عهد جدید و دیانت مسیحی – یعنی نه فقط سخنان عیسی (علیه السلام) بلکه تحولات و نوشته‌های پس از او – باید به یک مسئله توجه داشته باشیم و آن اینکه بر خلاف قرآن که یک مجموعه‌ی پیوسته و واحد است، کتاب مقدسِ مسیحیان از مجموعه‌ای از کتب و نوشته‌های مختلفی تشکیل شده که هر کدام را نویسنده‌ای خاص نوشته است؛ البته مسیحیان معتقدند که «همگی آنان [نویسندگان کتب عهد قدیم و جدید] در تمام آنچه نوشته‌اند با الهام الهی عمل کرده‌اند». (36)
بنابراین وجود دیدگاه‌های متفاوت نسبت به شریعت یا مسائل دیگر در بین نوشته‌های متعدد عهد جدید، قابل فرض است. به علت همین اختلافِ دیدگاه‌های نویسندگان است که می‌توان در مجموعه‌ی عهد جدید چهار رویکرد متفاوت نسبت به شریعت دید که سیر جدایی مسیحیت از شریعت را نشان می‌دهد: شریعت در اناجیل؛ شریعت در کتاب اعمال رسولان؛ شریعت در رساله‌های پولس و شریعت در سایر نوشته‌های عهد جدید. (37)

عیسی (علیه السلام) و شریعت یهود

مسیح همواره در سخنان خویش بر لزوم عمل به شریعت یهودی تأکید می‌کرد: یقین بدانید که تا آسمان و زمین بر جای هستند، هیچ حرف و نقطه‌ای از تورات از بین نخواهد رفت تا همه‌ی آن تحقق یابد. پس هرگاه کسی کوچک‌ترین احکام شریعت را بشکند و به دیگران چنین تعلیم دهد، در پادشاهی آسمان، پست‌ترین فرد محسوب خواهد شد حال آنکه هر کس شریعت را رعایت کند و به دیگران نیز چنین تعلیم کند، در پادشاهی آسمان، بزرگ خوانده خواهد شد. (38)
عیسی (علیه السلام) در این جملات، علاوه بر تأکید بر اهمیت شریعت و احکام تورات، عمل به آن را نیز در رستگاری و سعادت فرد تعیین کننده می‌داند. در جای دیگر، عیسی (علیه السلام) در پاسخ شخصی که از او، راه رسیدن به زندگی ابدی را درخواست می‌کند، می‌گوید:
لیکن اگر بخواهی داخل در حیات ابدی شوی، احکام را زنده نگه دار. بدو گفت: کدام احکام را؟ عیسی (علیه السلام) گفت: قتل مکن، زنا مکن، دزدی مکن، شهادت دروغ مده، پدر و مادرت را حرمت‌دار، و همسایه‌ات را مثل نفس خود دوست بدار. (39)
بسیاری از دستوراتی که عیسی (علیه السلام) برای آن فرد برشمرد، از «ده فرمان» نقل شده که اساس و مهم‌ترین بخش شریعت و دیانت یهودی است.
عیسی (علیه السلام) در رفتار نیز ملتزم به انجام شریعت بود. وی را در روز هشتم پس از تولدش بنا بر شریعت یهود، ختنه کردند. (40) گزارش انجیل از رفتار او نشان دهنده‌ی اعتقاد و تقید عملی او به احکام شریعت و به جا آوردن مراسم پسح (41) است. (42) عیسی (علیه السلام) آشکارا اعلام می‌کند: «گمان مبرید که آمده‌ام تا تورات یا صحف انبیا را باطل نمایم.» (43) بی‌تردید، این جمله بدون کمترین نیاز به تأویل و تفسیر، حکایت از آن دارد که عیسی (علیه السلام) هرگز در مقام نفی شریعت موسی و آوردن دینی تازه نبود
در این صورت، این سؤال مطرح می‌شود: اگر عیسی (علیه السلام) دین جدیدی نیاورده بود، پس پیام و مأموریتش چه بود؟
عیسی (علیه السلام) به تبلیغ صرف شریعت یهود نمی‌پرداخت؛ بلکه اصلاحات و رویکرد جدیدی را نیز در پیام خویش بیان می‌کرد، رویکردی که با مخالفت عالمان یهود مواجه شد. یکی از مواردی که به روشنی نمایانگر رویکرد اصلاحی مسیح به شریعت سابق است را می‌توان در باب پنجم انجیل متی آیات 21 به بعد – دید. او در این سخنان، با نقل تکه‌هایی از شریعت موسوی، نظر خویش را درباره‌ی آن اعلام می‌کند. مسیح می‌گوید: «… شنیده‌اید که به اولین گفته شده است زنا مکن. لیکن من به شما می‌گویم هر کس به زنی نظر شهوت‌آلود اندازد همان دم در دل خود با او زنا کرده است…». مسیح در قسمتی از همین سخنان می‌گوید که آمده‌ام تا شریعت تورات را تکمیل کنم. (44)
نکته‌ی مهم برای فهم پیام عیسی (علیه السلام) این است که اگر چه در نگاه عیسی (علیه السلام) شریعت برای رسیدن به سعادت و رستگاری لازم است؛ اما کافی نیست. او بارها عملِ بدون روح به شریعت را مذمت می‌کند:
وای بر شما ای ملایان و فریسیان ریاکار! که نعناع و شوید و زیره را عشر (45) می‌دهید و اعظم احکام شریعت، یعنی عدالت و رحمت و ایمان را ترک کرده‌اید. می‌بایست آنها را به جا آورده این را نیز ترک نکرده باشد. (46)
مسیح با نقد رویکرد متداول به شریعت و درک رایج از آن، تلاش کرد تا جماعت بنی‌اسرائیل و پیروان خود را به فهمی تازه از شریعت فرابخواند و این فهمِ تازه، همان تطهیر درون و افکار و نیز دوری از ریا و نفاق است: «هیچ چیز نیست که از بیرون آدم داخل گشته، بتواند او را نجس سازد، بلکه آنچه از درونش صادر می‌شود، آن است که آدم را ناپاک می‌سازد.» (47)
عیسی (علیه السلام) به علت تأکیدی که بر احکام شرعی و شریعت تورات دارد، به یاران خود اعلام می‌کند که با همه اختلافی که با فریسیان دارند، وقتی آنان را بر منبر موعظه وبیان احکام تشریعی موسی دیدند، باید از سخنان او اطاعت کنند: «جماعت و شاگردان خود را خطاب کرده، گفت کاتبان و فریسیان بر کرسی موسی نشسته‌اند؛ پس آنچه به شما می‌گویند نگاه دارید و به جای آورید.» از طرف دیگر عیسی (علیه السلام) همواره این عالمان یهودی را مورد طعنه قرار می‌دهد: «لیکن مثل ایشان [ملایان یهود] نکنید؛ زیرا می‌گویند و نمی‌کنند» (48) یا می‌گوید: «… به شما می‌گویم تا عدالت شما بر عدالت کاتبان و فریسیان افزون نشود، به ملکوت آسمان هرگز داخل نخواهید شد.» (49)
عدالت که عیسی (علیه السلام) آن را برای ورود به ملکوت، ضروری می‌داند، صرفاً یک رفتار نیست؛ بلکه روحیه و صفتی است که رفتار آدمی را سامان می‌دهد و در مسیر عدل نگه می‌دارد؛ در واقع مسیح، در این سخنان و نظایر آن، از ناپاکی درون و ریاکاری انتقاد می‌کند.
تأکید حضرت عیسی (علیه السلام) در به کار بردن نرمش و محبت نسبت به انسان‌ها، به حدی است که از برخی گفته‌هایش برداشت می‌شود که زیر بار ظلم و ستم رفتن و مبارزه نکردن با آن اشکالی ندارد؛ نمونه‌ی روشنِ آن، عبارتِ «اگر کسی بر گونه‌ی راست تو سیلی می‌زند گونه‌ی دیگر خود را به طرف او بگردان. (50) است.
اما با نگاه به کل سخنان حضرت عیسی (علیه السلام) روشن می‌شود که چنین برداشتی درست نیست. آن حضرت در بسیاری از سخنانش نرمش در برابر ستم را رد می‌کند:
گمان نکنید که آمده‌ام تا صلح به زمین بیاورم، نیامده‌ام که صلح بیاورم بلکه شمشیر… هر کس صلیب خود را برندارد و به دنبال من نباید لایق من نیست. هر کس فقط به فکر زندگی خود باشد آن را از دست خواهد داد؛ ولی کسی که به خاطر من زندگی خود را از دست بدهد، زندگی او در امان خواهد بود. (51)
یا هنگامی که فردی به او سیلی می‌زند، به جای برگرداندن طرفِ دیگر صورتش، به او اعتراض می‌کند: «وقتی عیسی (علیه السلام) این را گفت، یکی از نگهبانان که در آنجا ایستاده بود به او سیلی زده گفت: «آیا این طور به کاهن اعظم جواب می‌دهی؟» عیسی (علیه السلام) به او گفت: «اگر بد گفتم، با دلیل، خطای مرا ثابت کن و اگر درست جواب دادم، چرا مرا می‌زنی؟». (52) با توجه به این سخنان، معلوم می‌شود که معنای سخنان مذکور، تسلیم در مقابل ظلم نیست؛ بلکه معنای آن ایثار و گذشت در برابر انسان‌های نادان و ناآگاه است؛ چیزی که اکثر ادیان بر آن تأکید دارند.

ماجرای مصلوب شدن عیسی (علیه السلام) در اناجیل چگونه است؟

هر چهار انجیل، چگونگی دستگیری، محاکمه و مصلوب شدن عیسی (علیه السلام) را نقل کرده‌اند: انجیل متی باب‌های 26 و 27؛ انجیل مرقس باب‌های 14 و 15؛ انجیل لوقا باب‌های 22 و 23 و انجیل یوحنا، باب‌های 18 و 19.
هر چند کلیت داستان در هر چهار انجیل یکسان است؛ اما اختلافاتی در نقل‌ها دیده می‌شود؛ مثلاً عیسی (علیه السلام) در بین دو دزد به صلیب کشیده شد، متی می‌گوید: «و همچنین آن دو دزد نیز که با وی مصلوب بودند، او را دشنام می‌دادند»؛ (53) اما لوقا می‌گوید که یکی به عیسی (علیه السلام) بدگویی کرد؛ اما دیگری او را نهی کرد و ازعیسی (علیه السلام) دفاع کرد و یا در ماجرای انکار پطرس نیز روایت اناجیل با همدیگر تفاوت‌هایی دارند. (54)
به علت مخالفت‌های صریح عیسی (علیه السلام) با علمای یهود، رؤسای کاهنان و کاتبان تصمیم به قتل او گرفتند یهودای اسخریوطی، یکی از دوازده رسول، به نزد رؤسای کاهنان رفت تا عیسی (علیه السلام) را به آنها تسلیم کند:
… در ساعت، وقتی که او هنوز سخن می‌گفت، یهودا که یکی از آن دوازده بود، با گروهی بسیار با شمشیرها و چوب‌ها از جانب رؤسای کهنه و کاتبان و مشایخ آمدند و تسلیم کننده‌‌ی او بدیشان نشانی داده، گفته بود: «هر که را ببوسم، همان است. او را بگیرید و با حفظ تمام ببرید.» و در ساعت، نزد وی شده، گفت: «یا سیدی، یا سیدی» و وی را بوسید. ناگاه دست‌های خود را بر وی انداخته، گرفتندش. (55)
عیسی (علیه السلام) را به حضور کاهن اعظم بردند و همه سران کاهنان و مشایخ یهود در آنجا جمع شده بودند. در آن شورا افراد بسیاری علیه او شهادت دادند؛ اما شهادت‌هایشان با یکدیگر سازگار نبود و عده‌ای نیز شهادت دروغ دادند.
پس رئیس کهنه برخاسته، بدو گفت: «هیچ جواب نمی‌دهی؟ چیست که اینها بر تو شهادت می‌دهند؟» اما او خاموش ماند! تا آنکه رئیس کهنه روی به وی کرده، گفت: «تو را به خدای حی قسم می‌دهم ما را بگو آیا تو مسیح، پسر خدا هستی یا نه؟» عیسی (علیه السلام) به وی گفت: «تو گفتی! و نیز پسر انسان را خواهید دید که بر طرف راست قوّت نشسته، بر ابرهای آسمان می‌آید!» در ساعت، رئیس کهنه رخت خود را چاک زده، گفت: «کفر گفت! دیگر ما را چه حاجت به شهود است؟ الحال کفرش را شنیدید! چه مصلحت می‌بینید؟» ایشان در جواب گفتند: «مستوحب قتل است.» (56)
به علت این سخن عیسی (علیه السلام)، او را به مرگ محکوم کردند. لیکن چون در آن زمان، یهودیان تحت حاکمیت روم بودند، خودشان قادر به اعدام محکومان نبودند؛ (57) به همین دلیل، برای اجرای حکم اعدام، او را به پیلاطس، حاکم رومی یهودیه، تحویل دادند. پیلاطس از اجرای حکم قتل اکراه داشت؛ کاهنان یهود مردم را تحریک کردند تا از پیلاطس بخواهند که عیسی (علیه السلام) را مصلوب کند. پیلاطس که مایل بود مردم را راضی نگه دارد، دستور داد عیسی (علیه السلام) را تازیانه بزنند و سپس او را مصلوب کنند. سربازان رومی پس از استهزا و شکنجه‌ی عیسی (علیه السلام)، او را از شهر بیرون بردند و در مکانی به نام جُلجُتا – یعنی محل کاسه سر – در میان دو دزد، یکی در سمت راست و دیگری در سمت چپ مصلوب کردند. (58)
جان سپردن عیسی (علیه السلام) را متی و مرقس چنین نقل می‌کنند:
و از ساعت ششم تا ساعت نهم، تاریکی تمام زمین را فروگرفت و نزدیک به ساعت نهم، عیسی (علیه السلام) به آواز بلند صدا زده گفت: «ایلی ایلی لما سَبَقتنی» یعنی الهی الهی مرا چرا ترک کردی؛ اما بعضی از حاضرین چون این را شنیدند، گفتند که او الیاس را می‌خواند. در ساعت، یکی از آن میان دویده، اسفنجی را گرفت و آن را پُر از سرکه کرده، بر سر نی گذارد و نزد او داشت تا بنوشد. و دیگران گفتند: «بگذار تا ببینیم که آیا الیاس می‌آید او را برهاند» عیسی باز به آواز بلند صیحه زده، روح را تسلیم نمود. (59)
اما لوقا آن را این چنین نقل می‌کند:
و تخمیناً از ساعت ششم تا ساعت نهم، ظلمت تمام روی زمین را فرو گرفت و خورشید تاریک گشت و پرده‌ی قدس از میان بشکافت و عیسی (علیه السلام) به آواز بلند صدا زده، گفت: «ای پدر به دست‌های تو روح خود را می‌سپارم» این را بگفت و جان را تسلیم نمود. (60)
روایت یوحنا چنین است:
و بعد چون عیسی (علیه السلام) دید که همه چیز به انجام رسیده است تا کتاب تمام شود، گفت: «تشنه‌ام» و در آنجا ظرفی پر از سرکه گذارده بود. پس اسفنجی را از سرکه پر ساخته، و بر زوفا گذارده، نزدیک دهان او بردند چون عیسی (علیه السلام) سرکه را گرفت، گفت: «تمام شد» و سر خود را پائین آورده، جان سپرد. (61)
یکی از تفاوت‌های عمده‌ی این سه روایت، آخرین کلام عیسی (علیه السلام) پیش از مرگ است. این سخنان با توجه به جایگاه عیسی (علیه السلام) در مسیحیت اهمیت بسیاری نیز دارند؛ زیرا آخرین سخنان او در این دنیا بودند.

ماجرای رستاخیز چیست؟

مسیحیان معتقدند مسیح پس از مرگِ بر روی صلیب و دفن شدن در قبر، زنده شد. این زنده شدن را رستاخیز نامیده‌اند. ماجرای زنده شدن عیسی (علیه السلام) همانند ماجرای صلیب در هر چهار انجیل آمده است. مرقس این واقعه را چنین روایت می‌کند:
و چون شام شد، از آن جهت که روزِ تهیه، یعنی روز قبل از سَبَّت (62) بود، یوسف (علیه السلام) نامی از اهل رامه که مرد شریف از اعضای شورا و نیز متنظر ملکوت خدا بود آمد و جرئت کرده نزد پیلاطُس رفت و جسد عیسی را طلب نمود. پیلاطس تعجب کرد که بدین زودی فوت شده باشد. پس یوزباشی را طلبیده، از او پرسید که «آیا چندی گذشته وفات نموده است؟ چون از یوزباشی دریافت کرد، بدن را به یوسف ارزانی داشت. پس کتابی خریده، آن را از صلیب به زیر آورد و به آن کتان دفن کرده، در قبری که از سنگ تراشیده بود نهاد و سنگی بر سر قبر غلطانید و مریم مجدلیه و مریم مادر یوشا دیدند که کجا گذاشته‌ شد. پس چون سَبَّت (شبات) گذشته بود. مریم مجدلیه و مریم مادر یعقوب و سالومه حنوط خریده، آمدند تا او را تدهین کنند، و صبح روز یکشنبه را بسیار زود، وقت طلوع آفتاب بر سر قبر آمدند؛ با یکدیگر می‌گفتند: «کیست که سنگ را برای ما بغلطاند؟» چون نگرستند دیدند که سنگ غلطانیده شده است؛ زیرا بسیار بزرگ بود و چون به قبر درآمدند، جوانی (63) را که جامه‌ای سفید در برداشت بر جانب راست نشسته دیدند، پس متحیر شدند. او بدیشان گفت: «ترسان مباشید! عیسی ناصری مصلوب را می‌طلبید؟ او برخاسته است! در اینجا نیست. آن موضعی که او را نهاده بودند، ملاحظه کنید… .» (64)
اما روایت اناجیل، در این زمینه نیز کاملاً همسان نیست و تفاوت‌هایی در نقل آنها دیده می‌شود:
1. در مورد نام و تعداد زنانی که بر سر قبر آمدند، تنوع گیج کننده‌ای وجود دارد. مطابق مرقس، سه زن، یعنی مریم مجدلیه، مریم مادر یعقوب و سالومه، حضور داشتند. مطابق متی، دو زن، یعنی مریم مجدلیه و «مریم دیگر»، بودند. لوقا از سه زن نام می‌برد که دو نفر آنها همان زنانی هستند که مرقس نام برده است؛ اما در سومین مورد یونا جایگزین سالومه می‌شود و علاوه بر این اشاره‌ای به زنان دیگر نیز شده است. مطابق یوحنا ظاهراً مریم مجدلیه تنهاست. (65)
2. بنا بر مرقس و متی یک فرشته بر زنان ظاهر می‌شود؛ اما در لوقا و یوحنا از دو فرشته سخن گفته شده است. (66)
3. مطابق مرقس هدف زنان تدهین جسد بود؛ اما متی قصد آنها را فقط دیدن قبر بیان می‌کند. (67)
4. به نظر می‌رسد روایت لوقا حکایت از آن دارد که زنان پیش از شَبات (68) حنوط و عطریات خود را مهیا ساخته بودند، در حالی که مطابق با مرقس (69) آنها خرید حنوط را تا تمام شدن شَبات به تأخیر انداختند. (70)
یکی از امور مشترک در داستانِ هر چهار انجیل، این است که هیچ‌کس، شاهد زنده شدن عیسی (علیه السلام) و حادثه‌ی رستاخیز نبوده است و کشف قبر خالی و گفته‌ی فرشته است که شاهدان ماجرا (زائران اولیه) را از زنده شدن عیسی (علیه السلام) مطلّع می‌کند.
پس از رستاخیز، عیسی (علیه السلام) چهل روز در زمین ماند. (71) و در این مدت، ملاقات‌هایی با شاگردان خود داشت. در عهد جدید دوازده مورد از ظاهر شدن‌های مسیح پس از رستاخیزش آمده است؛ (72) البته این دوازده ظهور، به صورت پراکنده در کتاب‌های مختلف عهد جدید نقل شده‌اند؛ مثلاً مرقس تنها سه مورد را نقل کرده است. برخی از دیدارها در چند کتاب و برخی تنها در یک نوشته نقل شده‌اند. مسیح پس از این مدت، به آسمان صعود (عروج) کرد و در دست راست خداوند نشست. متی و یوحنا به واقعه‌ی صعود اشاره نمی‌کنند و در انجیل مرقس فقط یک آیه در این باره وجود دارد (73) که آن هم در قسمت مشکوک آخر مرقس است. انجیل لوقا و اعمال رسولان نیز به این واقعه اشاره کرده‌اند. اطلاعات درباره‌ی چگونگی صعود اندک است؛ اما کتاب لوقا در اعمال رسولان و پولس و پطرس در رساله‌هایشان از صعود عیسی (علیه السلام) سخن گفته‌اند که نشان می‌دهد مسیحیان اولیه، صعود مسیح را واقعه‌ای حقیقی می‌دانسته‌اند. (74)

پی‌نوشت‌ها:

1. in the year of the Lord.
2. John Bowden; A chronology of world ,p.2.Christianity
3. مری جو ویرو؛ درآمدی به مسیحیت، ص 70.
4. اشعیای نبی در توصیف مصلحِ موعود یهود می‌گوید: «و نهالی از تنه یسَّی – نام پدر داوود یسَّی است- بیرون آمده، شاخه‌ای از ریشه‌هایش خواهد شکفت» (اشعیا 1: 11؛ و نیز ببینید متی، 22 : 44).
5. برای نمونه، اجداد عیسی را تا زروبابل در هر دو نسب‌نامه می‌آوریم: «زَرُوبابل اَبیهود را آورد و اَبیهود ایلیاقیم را آورد و ایلیاقیم عازور را آورد و عازور صادوق را آورد و صادوق، یاکین را آورد و یاکین، ایلَیهود را آورد و ایلیهود، ایلعازَر را آورد وایلعازر متّان، را آورد و متّان یعقوب را آورد و یعقوب، یوسف شوهر مریم را آورد که عیسی مسمی به مسیح از او متولّد شد» (متی، 1: 1-18)؛ «و خود عیسی وقتی که شروع کرد قریب به سی ساله بود و حسب گمان خلق پسر یوسف ابن هالی ابن متات بن‌لاوی بن ملکی بن ینَّا بن یوسف ابن متَّاتیا بن آموس بن ناحوم بن حسلی بن نُجی ابن مأت بن متاتیا بن شمعی بن یوسف بن یهودا ابن یوحنا بن ریسا بن زَروبابل» (لوقا، 3 : 23-38).
6. لوقا، 3: 23/ متی، 1 : 16.
7. لوقا، 3 : 35/ پیدایش، 11 : 12.
8. متی، 1 : 8-11/ اول تواریخ، 3 : 10-13.
9. متی، 1: 17.
10. متی، 1: 2- 6.
11. لوقا، 1: 26- 38.
12. متی، 1: 18- 25.
13. محمدرضا زیبایی‌نژاد؛ مسیحیت‌شناسی مقایسه‌ای؛ ص 48.
14. لوقا، 3: 23.
15. مریم: 16- 26.
16. مریم: 24- 26.
17. مریم: 19- 33. در قرآن داستانهایی نیز از حوادث بزرگسالی عیسی نقل شده که در اناجیل به آنها اشاره نشده است؛ مانند آفریدن پرنده از گل (مائده: 110) و پرسش حواریان از عیسی مبنی بر اینکه آیا خدایش قادر است برای آنها مائده آسمانی فرو فرستد (مائده: 112- 115).
18. برای اطلاع بیشتر درباره‌ی اناجیل آپوکریف (غیر رسمی) ر. ک به: روند قانونی شدن در سؤال «کتاب مقدس مسیحیان چیست و …» در فصل سوم همین کتاب.
19. معجزه دمیدن روح در هیکل پرنده و زنده شدن آن در lnfancy – Story – of- Thomas» آمده است که ترجمه سریانیِ آن در دوره قبل از اسلام وجود داشته است (این انجیل ترجمه عبدالرحیم سلیمانی، در شماره 35، فصل نامه هفت آسمان منتشر شده است)، داستان درخت خرما و نهر آب در انجیل لاتین با عنوان «Gosple_ of_ Pseudo- Matthew» و داستان سخن گفتن عیسی در گهواره در « Arabic_ lnfancy_ Gospel» آمده است. این دو اثر اخیر در شکل فعلی‌شان مربوط به بعد از عصر نزول قرآن‌اند؛ اما به نظر می‌رسد گردآورندگان آنها از منابع پیشین سریانی استفاده کرده‌اند که آن منابع، اکنون موجود نیست (نیل رابینسون؛ «عیسی در قرآن، عیسای تاریخی و اسطوره تجسد»؛ صص 151 و 165).
20. متی، 2.
21. عبدالرحیم سلیمانی؛ درسنامه ادیان ابراهیمی؛ ص 118.
22. همفری کارپنتر؛ عیسی؛ ص 46.
23. لوقا، 2: 41-50.
24. جان ناس؛ تاریخ جامع ادیان؛ ص 583.
25. لوقا، 2: 52.
26. متی، 3: 2.
27. مرقس، 8:1.
28. همان، ص 584-585. داستان شهادت یحیی در منابع اسلامی نیز آمده است؛ اما در برخی از اقوال آن زن را برادرزاده پادشاه معرفی کرده‌اند و در برخی از روایات، آن زن را یک زانیه دانسته‌اند (ر. ک به: ناصر مکارم و همکاران؛ تفسیر نمونه؛ ج13، ص 42/ محمدحسین طباطبایی؛ تفسیر المیزان؛ ج14، ص 37).
29. مرقس، 1: 9-11.
30. مرقس، 12-13، متی، 4.
31. متی، 4: 23 و 9: 35.
32. عبدالرحیم سلیمانی؛ مسیحیت؛ ص 28.
33. در حقیقت من از جانب پروردگارتان برایتان معجزه‌ای آورده‌ام، من از گِل برای شما [چیزی] به شکل پرنده می‌سازم، آن‌گاه در آن می‌دمم، سپس به اذن خدا پرنده‌ای می‌شود؛ و به اذن خدا، نابینای مادرزاد و پیس را بهبود می‌بخشم و مردگان را زنده می‌گردانم و شما را از آنچه می‌خورید و در خانه‌هایتان ذخیره می‌کنید خبر می‌دهم. مسلماً در این [معجزات] برای شما، اگر مؤمن باشید، عبرت است (آل عمران: 49/ مائده: 110).
34. مریم: 29-31.
35. مهراب صادق‌نیا؛ مسیح و شریعت موسوی؛ ص 32.
36. توماس میشل؛ کلام مسیحی؛ ص 43.
37. مهراب صادق‌نیا؛ مسیح و شریعت موسوی؛ ص 33.
38. متی، 5: 18-20.
39. همان، 19: 17- 20.
40. لوقا، 2: 21.
41. پسح (که در فارسی آن را فصح نیز می‌نویسند) یکی از اعیاد دینی یهودی است که در فصل بهار (پانزدهم ماه نیسان)، به یاد بود خروج بنی‌اسرائیل از مصر و نجات از دست فرعونیان برگزار می‌شود. مراسم پسح هفت روز طول می‌کشد که دارای احکام و قواعد شرعی خاصی است؛ برای مثال روز اول و هفتم ایام پسح، یوم طوو هستند؛ یعنی روزی که کار کردن در آن حرام و ممنوع است: مانند روز شبات [شنبه]. در این ایام یهودیان باید نان فطیر بخورند و خوردن نان غیرفطیر ممنوع است. بره‌ای یکساله را قربانی می‌کنند و… (Encyclopaedia Judaica; Vol. 15. p. 678-679).
42. مرقس، 14: 12-16.
43. متی، 17:5.
44. قرآن نیز رسالت عیسی (علیه السلام) را تکمیل و اصلاح آیین موسی (علیه السلام) می‌داند: «و [عیسی (علیه السلام) می‌گوید آمده‌ام تا] تورات را که پیش از من [نازل شده] است تصدیق کننده باشم و تا پاره‌ای از آنچه را که بر شما حرام گردیده برای شما حلال کنم و از جانب پروردگارتان برای شما نشانه‌ای آورده‌ام پس، از خدا پروا دارید و مرا اطاعت کنید» (آل عمران: 50).
45. عشریه یکی از احکام شریعت موسوی است (تثنیه، 14: 22-29/ اعداد، 18: 22-32 و … ) که طبق آن یهودیان می‌بایست یک دهم از اموال خویش را به خدا اختصاص دهند و اگر این کار را نکنند، اموال آنها حرام خواهد شد. اموالی که ذکر آنها در تورات آمده است عبارت‌اند از: غله، شیره، روغن، گاو و گوسفند؛ ولی به نظر می‌رسد که قانون عشر شامل تمام اموال می‌شود. دادن عشریه بر تمام یهودیان واجب است. این عشریه به سبط لاوی (کاهنان)، بیوه زنان، یتیمان و غریبان و… تعلق می‌گیرد (Encyclopaedia Judaica; Vol. 19, p 736-737)
46. متی، 23: 23.
47. مرقس، 7: 15-16.
48. متی، 23: 4.
49. همان 20:5.
50. متی، 5: 40.
51. متی، 10: 34-39.
52. یوحنا، 18: 22-23.
53. همان، 44: 27 / مرقس، 31:15.
54. یوحنا، 25:18/ لوقا، 54:22 / مرقس، 66:15.
55. مرقس، 14: 43-47.
56. متی، 26: 62-67.
57. و. م. میلر؛ تاریخ کلیسای قدیم در امپراطوری روم و ایران؛ ص 32.
58. مرقس، 27:16.
59. متی، 27: 45-51/ مرقس، 16: 33-38.
60. لوقا، 44:23.
61. یوحنا، 19: 38:28.
62. «سَبَّت» معادل عربی کلمه «شبات» (به معنای روز شنبه) در عبری است.
63. در این متن «مرد جوان»؛ یک فرشته است (رابرت وان وورست؛ مسیحیت از لابه لای متون؛ ص 65).
64. مرقس، 42:15 به بعد.
65. مرقس، 1:16/ متی، 1:28/ لوقا، 10:24/ یوحنا، 1:20، 11 و 18.
66. متی، 5:28/ مرقس، 5:16/ لوقا، 4: 24/ یوحنا، 12:20.
67. مرقس، 1:16/ متی، 1:28.
68. شنبه، روز تعطیل در آیین یهود. طبق شریعت یهود، یهودیان در این روز باید از کار کردن در روز شنبه بپرهیزند. علاوه بر این، شبات احکام دیگری نیز دارد. قرآن نیز به این حکم تحت عنوان «السبّت» (بقره: 65/ نساء: 47 و 154) اشاره کرده است.
69. لوقا، 56: 23/ مرقس، 1:16.
70. C. Cranfield, c. ” The Resurrection of Jesus Christ” in: On Roman and other New Testament Essays: p. 139.
71. اعمال رسولان، 3:1.
72. هنری تیسن، الاهیات مسیحی، ص 233.
73. و سرور بعد از آنکه به ایشان سخن گفته بود، به سوی آسمان مرتفع شده به دست راست خدا بنشست (مرقس، 19:16).
74. هنری تیسن؛ الاهیات مسیحی؛ ص 235-236.

منبع مقاله :
حقانی فضل، محمد، (1393)، تاریخ مسیحیت از دین عیسی (ع) تا دین روم (جلد اول)، تهران: کانون اندیشه جوان، چاپ اول

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد