طلسمات

خانه » همه » مذهبی » پیدایش گروههای چریکی و مبارزه مسلحانه آنها با رژیم پهلوی تحت تاثیر چه عواملی به وجود آمده بود؟

پیدایش گروههای چریکی و مبارزه مسلحانه آنها با رژیم پهلوی تحت تاثیر چه عواملی به وجود آمده بود؟

پیدایش گروههاى چریکى و مبارزه مسلحانه آنها با رژیم کودتا، علل و انگیزه هاى گوناگونى داشت، کودتاى 28 مرداد 1332، متلاشى شدن نیروهاى اپوزیسیون، شکست جبهه ملى دوم پس از همه پرسى بهمن 1341 و از بین رفتن امکانات قانونى و سرخوردگى از فعالیتهاى علنى و عمومى و سرکوب خشونت بار قیام 15 خرداد 1342 نشان داد که ادامه مبارزه با رژیم شاه با شیوه هاى پیشین و از راه قانونى، ناممکن است. از نیمه دوم سال 1342، پس از سرکوب آخرین مقاومت نیروهاى – ملى و مذهبى – مخالف رژیم، جوانان بخصوص جناح رادیکال دانشجویان دانشگاه تهران که زیر فشار روز افزون رژیم قرار گرفته بودند، به چاره جویى پرداختند، گروهى که افراطى تر بودند و تحت تاثیر پیروزى انقلابیون الجزایر و کوبا قرار گرفته بودند درصدد آشنایى و بهره گیرى از تجارب رهبران جنگهاى چریکى و و فانون (5) و نیز ترجمه و انتشار آنها پرداختند. درگیرى رژیم کودتا با روحانیت و عناصر مذهبى تاثیر شایانى در تشویق جوانان به مبارزه علیه دستگاه داشت.مهندس مهدى بازرگان که سعى در توجیه مفاهیم اسلامى از دیدگاه علمى داشت و همچنین روحانیت مبارز که به بررسى مفاهیم سیاسى – انقلابى در قرآن و نهج البلاغه و متون مذهبى دیگر پرداخته بود و بالاخره دکتر على شریعتى که فلسفه سیاسى او نیز ترکیبى از سنتهاى اسلامى و افکار انقلابى بود، نقش اساسى در توجیه فرهنگ اسلامى و تفهیم مقاومت، تا مرز «شهادت » در برابر ظالم و ستمگر، ایفا کردند.
در اواخر سال 1343 افراد و گروههاى مخالف رژیم، با نقطه نظرهاى مختلف و حتى بدون شناسایى یکدیگر، به یک نتیجه واحد رسیده بودند: مبارزه مسلحانه!
گروه پرویز نیکخواه، که در فروردین 1344 اقدام به سوء قصد نافرجام علیه جان محمد رضا شاه کرد، وابسته به سازمان انقلابى طرفدار چین، منشعب از حزب توده در اروپا بود و ارتباطى با انجمنهاى اسلامى یا نهضت آزادى نداشت.حزب ملل اسلامى از جوانانى تشکیل مى شد که با هیچ یک از گروههاى سیاسى مربوط نبود. «جاما» (جمعیت آزادى مردم ایران) از بقایاى حزب مردم ایران و جبهه ملى، مخفیانه، و بدون ارتباط با دیگر گروههاى سیاسى، فعالیت مى کرد.اما، همه اینها به یک راه حل رسیده بودند. شرایط اوضاع به گونه اى بود که هر کس به مسائل ایران مى اندیشید و درصدد چاره جویى بر مى آمد، ناگزیر به این نتیجه مى رسید که: مبارزه باید در سه بعد: سیاسى، ایدئولوژیکى و نبرد مسلحانه دنبال شود.
صادق امانى، عضو جمعیت مؤتلفه اسلامى (6) که متهم به قتل منصور نخست وزیر بوددر دادگاه نظامى گفت: «ما با بررسى اوضاع به این نتیجه رسیدیم که پاسخ به این «مسئله » از لوله تفنگ مى تواند خارج شود» . (7) مجاهد، ارگان نهضت آزادى ایران در اروپا و آمریکا درباره ضرورت نبرد مسلحانه نوشت:
«….کشتار سال 1342 نقطه عطف تاریخ ایران است، پیش از این حادثه، کوشش اپوزیسیون در مبارزه علیه رژیم منحصر بود به اعتراضهاى خیابانى، اعتصاب کارگران و فعالیتهاى زیر زمینى.قتل عام سال 1342 ورشکستگى و بى تاثیرى این روش را به اثبات رسانید.از آن پس، مبارزان ایدئولوژى خود را به یکسو نهادند و این سؤال را بین خود مطرح کردند، چه باید کرد؟ پاسخ روشن بود: نبرد مسلحانه!» (8) محمد رضا شاه، پس از اعلام انقلاب سفید و سرکوب اپوزیسیون و همه مقاومتهاى مردمى، احساس ایمنى مى کرد، اما این احساس کاذب بود.تاریخ مى گوید: تا ظلم هست، مبارزه هم هست.در هر مبارزه اى علیه ستم، شکست و پیروزى وجود دارد، ولى سرانجام، پیروزى از آن مردم است.
ترور حسنعلى منصور، نخست وزیر، در بهمن 1343 و تیراندازى دو ماه بعد – فروردین 1344- به شاه، آن هم از طرف یکى از افراد گارد جاویدان، اخطار آغاز مبارزه مسلحانه علیه رژیم بود.پیکار، بعد تازه اى پیدا مى کرد.
سازمانهاى چریکى
چریکها را با توجه به سوابق سیاسى، ترکیب سازمانى و تاریخ شروع فعالیت آنها مى توان به پنج گروه تقسیم کرد:
1.سازمان چریکهاى فدایى خلق ایران، که به «فداییان مارکسیست » شهرت داشتند. (9)
2.سازمان مجاهدین خلق ایران (مسلمانان مجاهد) .
3.سازمان مجاهدین مارکسیست (منشعب از مجاهدین خلق) (10) .
4.گروههاى کوچک اسلامى که عبارت بودند از: ابوذر (تاسیس در نهاوند)، گروه شیعیان راستین (در همدان)، گروه الله اکبر (در اصفهان)، گروه الفجر (در زندان قصر)، گروه صف، گروه منصورون، گروه مهدویون، گروه موحدین و….
5.گروههاى کوچک مارکسیست به اسامى: سازمان آزادیبخش خلقهاى ایران، گروه لرستان، سازمان آرمان خلق. (11)
همچنین گروههاى کوچک دیگرى که طرفدار مبارزه مسلحانه بودند از قبیل: طوفان، سازمان انقلابى حزب توده، حزب دموکرات کردستان، سازمان چپ جدیدى به نام گروه اتحاد کمونیستها.
در فاصله بین واقعه سیاهکل و مهرماه 1357 تعداد 1341 چریک و افراد وابسته به گروههاى مسلح سیاسى طى مبارزه با رژیم شاه جان خود را از دست دادند.از این عده 177 تن در برخوردهاى مسلحانه کشته شدند.91 تن با راى دادگاه نظامى و برخى بدون محاکمه اعدام شدند.42 تن در اثر شکنجه جان باختند.سرنوشت 15 تن از دستگیر شدگان معلوم نشد.7 تن پیش از دستگیرى و اسارت خودکشى کردند.9 تن که دوران محکومیت زندان را طى مى کردند، در تپه هاى اوین تیر باران شدند.گذشته از مقتولین مزبور حدود 200 تن به اتهام چریک بودن به زندانهاى از یک سال تا دائم محکوم گشتند.
از مجموع 341 تن مقتولین، مشخصات 306 تن به شرح زیر شناسایى شده است:
208 تن (61 درصد) روشنفکر، 26 تن (9 درصد) کارگر از 22 کارخانه، 3 تن کاسب و یک تن روحانى.بیشتر آنها جوان بوده اند و فقط 10 درصد از 306 تن، هنگام مرگ بالاى 35 سال داشته اند.همچنین از میان 341 تن مقتولین 39 تن زن، با این مشخصات شناسایى شده اند: 14 تن خانه دار، 13 تن دانشجو، 9 تن معلم، 2 تن با درجه دکترا و یک تن کارمند ادارى.
از میان پنج گروه چریک، فداییان مارکسیست و مجاهدین خلق از لحاظ تعداد افراد و ترکیب سازمانى و اجراى عملیات مسلحانه مشخص بوده اند، به طورى که از مجموع 341 تن تلفات، تعداد 172 تن (50 درصد) از فدائیان، 73 تن (21 درصد) مجاهدین اسلامى، 38 تن (11 درصد) گروههاى کوچک مارکسیست، 30 تن (9 درصد)، مجاهدین مارکسیست و 28 تن (8 درصد) از گروههاى کوچک اسلامى بوده اند. (12)
هر چند اولین برخورد مسلحانه، بین چریکهاى مسلح گروه جنگل و نیروهاى انتظامى در بهمن 1349 در جنگلهاى شمال ایران (سیاهکل) روى داد، اما به طورى که گفته شد تصمیم جوانان رادیکال به مبارزه مسلحانه، از اواخر سال 1342 شکل گرفت.در اواسط مهر 1343 دادستان نظامى، خبر کشف حزب ملل اسلامى را اعلام کرد.در اعلامیه دادستانى گفته شده بود «گردانندگان حزب ظاهرا هدف کلى جمعیت را تشکیل دولت واحد اسلامى نشان داده اند ولى مقصود واقعى آنان ایجاد اغتشاش و آشوبگرى و خونریزى از طریق قیام مسلحانه بوده است.حزب مزبور مبادرت به تهیه اسلحه از کشورهاى خارج نموده و داراى 55 عضو بوده که براى 8 نفر تقاضاى اعدام و براى بقیه تقاضاى مجازات حبس از 3 سال تا حبس ابد شده است..» . (13)
فکر تغییر شیوه مبارزه و توسل به نبرد مسلحانه، منحصر به گروههاى مخالف رژیم در داخل کشور نبود.نیروهاى اپوزیسیون در خارج از ایران نیز درصدد انجام اقداماتى پیرامون مبارزه مسلحانه علیه رژیم برآمدند.در اواخر سال 1342 چند تن از رهبران و فعالان نهضت آزادى در آمریکا و اروپا، به مطالعه در زمینه انقلابهاى الجزایر و کوبا پرداختند.دکتر على شریعتى، در اروپا با فانون عضو جبهه آزادیبخش الجزایر و نویسنده نشریه المجاهد دوستى و ارتباط برقرار کرده بود و با آن مجله همکارى مى کرد. شریعتى که از رهبران نهضت آزادى ایران بود، با دکتر ابراهیم یزدى، دکتر مصطفى چمران، صادق قطب زاده و پرویز امین، که آنها نیز از فعالان نهضت آزادى در آمریکا بودند، ارتباط داشت.در تابستان 1343 با کوشش دکتر شریعتى و موافقت دولت مصر، دکتر چمران، دکتر یزدى، پرویز امین و…به مصر رفتند تا ضمن فرا گیرى آموزشهاى نظامى، ترتیب آموزش چریکى براى جوانانى که از سوى نهضت آزادى به طور مخفیانه از ایران اعزام مى شدند را فراهم کنند.گروه چمران تا پاییز 1345 در مصر بودند، سپس به لبنان رفتند و در آنجا پایگاه تعلیماتى فراهم ساختند. (14)
در سال 1345 هفت تن پزشک، معلم و بازارى، به اتهام جانبدارى از آشوبگران و ترجمه و پخش مطالب مربوط به انقلاب کوبا و اقدام به تشکیل گروه پنهانى به نام جبهه آزادیبخش ملى دستگیر شدند.رهبر این گروه، که چندى بعد «جاما» نامگذارى شد، دکتر کاظم سامى، پزشک روان شناس و مبارز قدیمى بود. (15)
در سال 1348 حدود 200 تن از اعضاى حزب توده که از شیوه کار رهبرى حزب و عدم فعالیت و تحرک آن، ناراضى شده بودند، انشعاب کردند و سازمان انقلابى کمونیستهاى ایران را سازمان دادند.افراد این گروه براى تامین هزینه عملیات مسلحانه در آینده، به یکى از بانکهاى اصفهان دستبرد زدند ولى پیش از اقدام به عملیات چریکى، از سوى ساواک شناسایى و چند تن از آنها دستگیر شدند.در همان سال، 18 تن استادان و دانشجویان جوان دانشگاه تهران که اغلب سابقه فعالیت در حزب توده را داشتند، هنگام عبور از مرز عراق، براى پیوستن به اردوگاههاى تعلیماتى سازمان آزادیبخش فلسطین (ت.پ.ت) دستگیر گشتند و پس از محاکمه در دادگاههاى نظامى به زندانهاى یکسال تا ده سال محکوم گشتند. (16)
در بهمن 1349 با حمله چریکهاى گروه جنگل به پاسگاه ژاندارمرى سیاهکل، اولین برخورد مسلحانه بین چریکها و نیروهاى دولتى آغاز مى گردد.عملیات سرکوبگرانه ساواک و پلیس شدت مى یابد.احکام محکومیت به مرگ براى چریکهاى به دام افتاده، از سوى دادگاههاى نظامى در بسته، صادر و اجرا مى شود.بسیارى از زنان و مردان جوان، طى زد و خوردهاى مسلحانه خیابانى و یا در زیر شکنجه مامورین ساواک و پلیس، هلاک مى شوند.در جریان این برخوردها عده اى از مامورین نظامى و ساواک نیز کشته مى شوند.
پیدایى چریکهاى از جان گذشته و عملیات مسلحانه و تروریستى آنها، نه تنها محمد رضا شاه و رژیم او را تکان مى دهد، بلکه دولت ایالات متحده را به خاطر ترور آمریکاییها در ایران، نگران مى سازد.جان استمپل، معاون بخش سیاسى سفارت آمریکا در گزارش سرى به واشینگتن در تشریح سازمان چریکها و خطرى که از جانب آنها متوجه شاه و آمریکا مى باشد، چنین گفته است:
«….گروههاى تروریستى، به خاطر قتل شش تن آمریکایى و تعداد زیادى از ایرانیها، در پنج یا شش سال گذشته، از حمایت بسیارى برخوردار شده اند.در چهار سال گذشته جنبش تروریستى ایران به صورت دو سازمان مهم، یعنى مجاهدین خلق و سازمان چریکهاى فدایى خلق ظاهر شد و احتمالا از منابع خارجى همچون لیبى، کمکهاى شایان توجهى دریافت مى دارند (ولى تا آنجا که مى دانیم شوروى به آنها کمک نمى کند) هر دو سازمان مزبور زاییده فعالیتهاى تروریستى مخالفان مى باشند […] مجاهدین به صورت مرکز مخالفت مسلحانه محافظه کار و مذهبى با شاه درآمده و خود را منتسب به جناح مذهبى جبهه ملى قدیمى مى دانند [….] و خطرى بسیار جدى علیه آمریکاییها به حساب مى آیند..» . (17)

پى نوشت ها:
1.مهندس مهدى بازرگان، مدافعات در دادگاه غیر صالح تجدید نظر نظامى، انتشارات مدرس، مهرماه 1350.
2.Nao
3.Giap
4.Che Guara
5.Fanon
6.بنیان گزاران هیئت هاى مؤتلفه که ربطى با حزب ملل اسلامى نداشتند، عبارت بودند از: مهدى عراقى، صادق امانى، حبیب الله عسگر اولادى، عباس مدرسى فر، ابو الفضل حیدرى، محمد تقى کلافچى، احمد شهاب، اسد الله لاجوردى، صادق اسلامى، مهدى شفیق، نعمتى.
بنیان گزاران حزب ملل اسلامى عبارت بودند از: کاظم بجنوردى، عربشاهى، حسن عزیزى، جواد حجتى کرمانى، محمودى و عباس آقا رمانى.
دو گروه فوق از لحاظ فکر و ایدئولوژى با هم متفاوت بودند.هیئت هاى مؤتلفه که در بهار 1342 به وجود آمد، مستقیما با روحانیت مبارز مربوط و اهل تقلید کامل بودند، و از ائتلاف شش هیئت، از میان هیئت هاى عزادارى سنتى تشکیل شد که داراى فکر سیاسى و معتقد به تشکیل حکومت اسلامى – روحانى و بیشتر مقلدین آیت الله خمینى بودند.شش هیئتى که در «هیئت مؤتلفه » جمع شدند، دو هیئت از بقایا و طرفداران فداییان اسلام بودند، دو هیئت از طرفداران مرحوم کاشانى و دو هیئت از علاقه مندان سابق جبهه ملى و دکتر مصدق.وجه مشترک آنها، فکر سیاسى و تقلید کامل از امام خمینى بود.
حزب ملل اسلامى، از جوانان مذهبى که در ایران و عراق تربیت شده بودند با پیشگامى کاظم بجنوردى تشکیل شد.با وجود اعتقادات اسلامى، معتقد به وحدت ملل اسلامى اعم از شیعه و سنى بودند.
7.ناصر حریرى، مصاحبه با تاریخ سازمان، 1358، صفحه 193.
8.نبرد مسلحانه، مجاهد، شماره 2، پاییز 1353، صفحات 5 و 6.
9.گروهى از افراد سازمان فداییان خلق ایران، قبل از انقلاب سال 1357 به حزب توده پیوستند.
10.پس از پیروزى انقلاب، این سازمان به عنوان «پیکار» نامیده شد.
11.افراد گروه آرمان خلق پس از گروه سیاهکل وارد فعالیت چریکى شدند و طى عملیات مسلحانه پنج تن به اسامى: همایون کتیرائى، هوشنگ ترگل، بهرام طاهرزاده، ناصر مدنى و حسین کریمى، کشته شدند.
12.Ervand Abrahamian; Iran Between two Revolution, pp.481 -482.
13.نقل از تاریخ سیاسى معاصر ایران.تالیف سید جلال الدین مدنى، دفتر انتشارات اسلامى قم، 1362، صفحه 105.
14.آیت الله سید محمود طالقانى و مهندس مهدى بازرگان در جریان این برنامه بودند.صدر حاج سید جوادى، افراد داوطلب و حائز شرایط را به آلمان مى فرستاد و از آنجا با نام مستعار، به قاهره اعزام مى شدند.دیگر کسانى که در اجراى این برنامه در خارج از کشور مداخله و همکارى داشتند آقایان مهندس محمد توسلى، ابو الفضل بازرگان، بهرام راستین، رضا رئیسى، فریدون سحابى… بودند.
15.دکتر سامى در کابینه موقت پس از انقلاب وزیر بهدارى شد و در زمستان 1368 در محل کارش، به وسیله فردى که شناخته نشد به قتل رسید.
16.Between tow Revolution, op.cit;p. 483.
17.گزارش استمپل، تشریح وضع کلى ایران، سالهاى 1334 تا 1356 (1955 تا 1977) .سند شماره 3- 1، مخالفت و تروریستها، سرى، اسناد سفارت آمریکا، دانشجویان خط امام، 1366، صفحات 155 تا 156.
( غلامرضا نجاتی ، تاریخ بیست و پنج ساله ایران، ج 1، ص 373 )

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد