پیروی از هوی و هوس و بدفهمی روایات
پیروی از هوی و هوس زمینه ساز بروز کج فهمی و بدفهمی احادیث می گردد. قرآن کریم پس از توصیه ی قیام به عدالت می فرماید: (فَلا تَتَّبِعُواْ الهَوَی أَن تَعْدِلُواْ وَ إِن تَلْوُاْ أَوْ تُعْرِضْواْ فَإنَّ الله کاَنَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیراً)؛ (1) از پی هوس نروید که [در نتیجه از حق] عدول کنید. و اگر به انحراف گرایید یا اعراض نمایید، قطعاً خدا به آنچه انجام می دهید، آگاه است».
الف. نهی از پیروی از هوی و هوس
در نگاه احادیث آفتِ خرد و اندیشه پیروی از هوی و هوس شمرده شده است و فراخوانده شده ایم که رأی و نظر خود را تابع دستورات دینی روایات معصومان علیهم السلام قرار دهیم نه اینکه روایات را تابع هوی و هوس خود سازیم. (2) حضرت علی علیه السلام می فرماید: «خَیْرُ الآراءِ أَبْعَدُها مِنَ الهَوَی وُ أَقْرَبُها مِنَ السَّدادِ؛ (3) بهترین رأیها رأیی است که از هوای نفس به دور، و به درستی و استواری نزدیکتر باشد». نیز از حضرت علیه السلام است: «الْهَوَی آفَةُ الألْباب؛ (4) هوی و هوس، آفت خردهاست»؛ و «آفَةُ العَقْلِ الهَوَی؛ (5) آفت خرد و اندیشه، (پیروی از) خواهشهای نفسانی است».
امام علی علیه السلام در نامه به مالک اشتر می فرماید: «فَإِنَّ هَذا الدِّینَ قَدْ کانَ أسِیراً فِی أَیْدِی الأشْرارِ یُعْمَلُ فِیهِ بِالْهَوَی وَ تُطْلَبُ بِهِ الدُّنْیا؛ (6) این دین در دست اشرار اسیر بود که در آن به هوس می راندند و به نام دین دنیا را می خوردند».
دینداری و دریافت اوامر الهی که سعادت بخش دنیا و آخرت است، جز از راه تعبد و تسلیم، شدنی نیست. اگر دین از راه رأی و هواس نفس به دست آید، چیزی از اسلام باقی نمی ماند. از این رو، در حدیثی از حضرت علی علیه السلام آمده است: «و الدِّینُ فَلَیْسَ بِالرَّأْیِ إِنَّما هُوَ الاِتِّباعُ». (7) نیز می فرماید: «إنَّ الإسْلامَ هُوَ التَّسْلِیمُ… إِنَّ المُؤْمِنَ لَمْ یَأْخُذْ دِینَهُ عَنْ رَأْیِهِ وَلَکِنْ أَتاهُ مِنْ رَبِّهِ فَأَخَذَهُ؛ (8) اسلام دین تسلیم و تعبد است، مؤمن هرگز دینش را از رأی خود نمی گیرد، بلکه آن را از پروردگارش می گیرد».
ب. پیروی از هوی یا تفسیر به رأی در حدیث
با اینکه حدیث پژوه باید دنبال کشف حقیقت باشد و از هرگونه اهداف و اغراض شخصی و نفسانی دوری گزیند، گاه به دنبال مستند کردن رأی از پیش تعیین شده ی خویش است که در حقیقت، همان تفسیر به رأی است. مقصود از تفسیر به رأی حدیث آن است که شارح حدیث، رأی شخصی خود را چونان مقصود معصوم علیه السلام بر آن تحمیل نماید. او برای اثبات رأی از پیش انگاشته ی خود، به حدیث رجوع می کند و روایات را بدون قرینه و شاهدی به گونه ای تفسیر و معنا می نماید که ناگزیر با عقیده ی شخصی یا گروهی خویش همراه شود. شارح حدیث در چنین شرح و تفسیری در پی فهم حدیث نیست، بلکه در پی آن است که برای رأی خویش استنادی حدیثی بیابد. چنین کسی در واقع، تابع روایات نیست، بلکه می خواهد روایات را تابع خویش گرداند.
تفسیر هر کلامی به گونه ای که صاحب سخن نپسندد، افزون بر مذمت عقلایی، نکوهش روایاتی را در پی دارد که در آن به تخطئه ی تفسیرهای نادرست افراد از احادیث پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و تصحیح آنها پرداخته است. نیز روایات ناهی از تفسیر به رأی در باب قرآن، به تنقیح مناط، شامل تفسیر به رأی در حدیث هم خواهد شد. (9)
ج. پیامدهای پیروی از هوی
بر پایه ی روایات و آیات، آثار و پیامدهای سوء متعددی را برای پیروی از هوی و هوس می توان برشمرد که فهرست برخی از آنها عبارتند از: اعتقاد به نقصان کتاب و سنت، گمراهی و هلاکت، بدعت در دین، دوری از حق، از بین رفتن روح تعبد و تسلیم در دین، حبط اعمال، افترا بستن به خداوند و پیدایش فتنه ها و فرقه ها. (10)
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «إنَّ أَخْوَفَ ما أَخافُ عَلَی أُمَّتِیَ الهَوَی وَ طُولُ الأمَلِ أَمّا الهَوَی فَإِنَّهُ یَصُدُّ عَنِ الحَقِّ وَ أَمّا طُولُ الأمَلِ فَیُنْسِی الآخِرَة؛ (11) هولناکترین چیزی که درباره ی آن بیشتر بر امت خویش نگرانم، خواسته های نفسانی و آرزوی دراز است؛ خواسته های نفسانی مانع حق است و آرزوی دراز آخرت را از یاد آدمی می برد.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در توصیه به امام علی بن ابی طالب علیه السلام می فرماید: «یا عَلِیُّ ثَلاثٌ مُوبِقاتٌ وَ ثَلاثٌ مُنْجِیاتٌ، فَأمّا المُوبُقاتُ فَهَوًی مُتَّبَعٌ وَشُحٌّ مُطاعٌ – وَإعْجابُ المَرْءِ بِنَفْسِهِ…؛ (12) ای علی! سه چیز هلاکت آور و سه چیز نجات بخش است: اما آن سه امری که موجب هلاکت است: هوسی که پیروی شود، بخلی که از آن اطاعت گردد، و خودپسندی».
امام علی علیه السلام می فرماید: «عَدُوُّ العَقْلِ الهَوَی؛ (13) هوای نفس، دشمن عقل است. نیز «وَکَمْ مِنْ عَقْلٍ أسِیرٍ تَحْتَ [عِنْدَ] هَوَی أَمِیر؛ (14) چه بسیار عقلی که اسیر است و هوای نفس امیر!».
نیز فرمود: «إِنَّما بَدْءُ وُقُوعِ الفِتَنِ الفِتَنِ أَهْواءٌ تُتَّبَع؛ (15) آغاز پیدایش فتنه ها، پیروی از خواهشهای نفسانی است».
یکی از معاصران آورده است: «چه بسیار اندیشه های ناصواب و آرای تاریک و مجهول که در پس نقاب حدیث و روایت، خود را عرضه داشتند، و چه بسیار نحله های فکری که افکار غیر مبرهن خود را با حدیث عرضه داشتند، و چه بسیار جریانهای سیاسی که با تمسک به حدیث و روایت، خود را موجه می کنند! وقتی پاره ای آرای عرفانی و صوفیانه در لوای روایت عرضه شود، طبیعی است که مستبدان و حاکمان زور نیز در پس نقاب «ظل الله» (16) بر مسند نشینند و کار خود را با حدیث موجه سازند». (17)
د. نمونه حدیثی
ابوالخطّاب، از سران غالیان، سخن امام صادق علیه السلام را با مقداری تغییر و تقطیع، به گونه ای تفسیر کرد که مؤید اباحه گری و هماهنگ با عقیده ی او در خلاصه کردن اسلام در معرفت به امام و دین بدون تکلیف باشد. از حضرت نقل می کند که «إِذا عَرَفْتَ فاعْمَلْ ماشِئْتَ؛ چون حق را شناختی و به امام معرفت یافتی، هرچه می خواهی بکن». یعنی نیازی به عمل نیک و پرهیز از گناه نداری. وقتی دیگر راویان این سخن را به امام صادق علیه السلام بازگو کردند، حضرت او را نفرین کرد و پرده از تفسیر ناروای او برداشت. (18)
محمد بن مارد گوید: به امام صادق علیه السلام گفتم: حدیثی روایت کرده اند که شما فرموده اید: «إِذا عَرَفْتَ فاعْمَلْ ما شِئْتَ فَقالَ: قَدْ قُلْتُ ذَلِکَ. قالَ: قُلْتُ وَ إِنْ زَنَوْا أَوْ سَرَقُوا أُوْ شَرِبُوا الخَمْرَ؟ فَقالَ: لِی إِنّا لِلَّهِ وَ إنّا إلَیْهِ راجِعُونَ! والله ما أنْصَفُونا أَنْ نَکُونَ أُخِذْنا بِالعَمَلِ وَ وُضعَ عَنْهُمْ إِنَّما قُلْتُ: إذا عَرَفْتَ فاعْمَلْ ماشِئْتَ مِنْ قَلِیلِ الخَیْرِ وَ کَثِیرِهِ فَإِنَّهُ یُقْبَلُ مِنْک؛ (19) چون حق را شناختی و معرفت یافتی، هرچه می خواهی بکن. فرمود: آری چنین گفته ام. گفتم: حتی اگر مرتکب زنا شوند، و دزدی کنند، و شراب بنوشند؟ فرمود: إِنّا لِلَّهِ وَ إِنّا إِلَیْهِ راجِعُونَ! به خدا سوگند (کسانی که معنای آن حدیث را چنین پنداشته اند) در حق ما انصاف روا نداشته اند، که ما به عمل مؤاخذه شویم و آنان از آن معاف باشند! آنچه گفتم معنایش این است: چون حق را شناختی و معرفت یافتی، هر کار خیری که خواستی انجام ده، چه کم و چه زیاد، که کارِ تو (با شناخت حق) پذیرفته خواهد شد».
از این حدیث روشن می شود که مقصود امام علیه السلام آن نبوده که اگر به امام خویش معرفت یافتی، دیگر نیازی به عمل نیک و پرهیز از حرام نیست، بلکه مقصود حضرت علیه السلام این است که وقتی امام زمان خود را شناختی، حتی عمل اندک نیز از تو پذیرفته می شود؛ یعنی شرط قبولی عمل، معرفت است.
نیز آنان که خواستار معنویت بدون تکلیف و دوستی بدون عمل اند، برای موجه جلوه دادن دیدگاه خود و انتساب آن به دین، پناه به حدیث می برند:
مردی نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آمد و گفت: یا رسول الله! «أُحِبُّ المُصَلِّینَ وَلا أُصّلِّی وَأُحِبُّ الصَّوّامِینَ وَلا أَصُومُ. فَقالَ لَهُ رَسُولُ الله: أَنْتَ مَعَ مَنْ أَحْبَبْتَ وَلَکَ ما اکتْسَبْت؛ (20) نمازگزاران را دوست دارم، ولی خود نماز نمی خوانم و روزه گیران را دوست دارم، ولی خود روزه نمی گیرم. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: تو با همان کسانی هستی که دوستشان داری و از آن توست هرچه به دست آوری».
اینان برای رسیدن به اهداف خود بخشی از حدیث را تحریف نموده اند. مفهوم درست حدیث در نقل دیگری چنین آمده است: «أَتَی رَجُلٌ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله و سلم فَقالَ یا رَسُولَ الله رَجُلٌ یُحِبُّ مَنْ یُصَلِّی وَ لا یُصَلِّی إلّا الفَریضَةَ وَیُحِبُّ مَنْ یَتَصَدَّقُ وَلا یَتَصَدَّقُ إِلّا بِالْواجِبِ وَ یُحِبُّ مَنْ یَصُومُ إِلّا شَهْرَ رَمَضانَ فَقالَ رَسولُ الله صلی الله علیه و آله المَرْءُ مَعَ مَنْ أَحَب؛ (21) مردی حضور رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آمد و گفت: یا رسول الله! مردی نمازگزاران و روزه داران و زکات دهندگان را دوست دارد، ولی خودش جز نماز و روزه واجب و زکات واجب کاری انجام نمی دهد. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: آدمی با هر آن کس است که دوستش می دارد».
پی نوشت ها :
1. نساء 4: 135.
2. سید رضی، نهج البلاغه، ص 195، خطبه 138: «یَعْطِفُ الهَوَی عَلَی الهُدَی إِذا عَطَفُوا الهُدَی عَلَی الهَوَی وَ یَعْطِفُ الرَّأْیَ عَلَی القُرْآنِ إِذا عَطَفُوا القُرآنَ عَلَی الرَّأْی»؛ خواهش نفسانی را به هدایت آسمانی بازگرداند، و آن هنگامی است که مردم رستگاری را تابع هوی ساخته اند؛ و رأی آنان را پیرو قرآن کند، و آن هنگامی است که قرآن را تابع رأی خود کرده اند». محمد باقر مجلسی، بحارالأنوار، ج 51، ص 130، ب 2.
3. عبدالواحد تمیمی آمدی، تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص 64، ح 830.
4. همان، ح 809.
5. همان، ح 814.
6. سید رضی، نهج البلاغه، ص 435، نامه 53؛ ابن شعبه حرانی، تحف العقول عن آل الرسول صلی الله علیه و آله و سلم، ص 136؛ محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج 74، ص 254، ب 10.
7. حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج 17، ص 348؛ نعمان بن محمد مغربی، دعائم الإسلام، ج 2، ص 535.
8. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج 2، ص 45، باب نسبة الإسلام؛ محمد بن حسن حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج 15، ص 183، ب 4؛ ج 27، ص 42، ب 6؛ محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج 65، ص 311، ب 25؛ احمد بن محمد برقی، المحاسن، ج 1، ص 222، ب 11، ح 135.
9. محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج 89، ص 110، ب 10: تفسیر القرآن بالرأی؛ محمد بن مسعود عیاشی، تفسیر العیاشی، ج 1، ص 17، فیمن فسر القرآن برأیه؛ محسن فیض کاشانی، الصافی، ج 1، ص 29، المقدمة الرابعة.
10. محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج 2، صص 219-220؛ محمد ری شهری، میزان الحکمه، ج 4، 3478.
11. محمد بن علی قمی (شیخ صدوق)، الخصال، ج 1، ص 51: أخوف ما یخاف علی الناس خصلتان؛ محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج 2، ص 106، ب 15.
12. ابن شعبه حرانی، تحف العقول عن آل الرسول صلی الله علیه و آله و سلم، ص 8، وصیته لأمیرالمؤمنین علیه السلام؛ محمد بن علی قمی (شیخ صدوق)، الخصال، ج 1، ص 84.
13. محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج 75، ص 12.
14. سید رضی، نهج البلاغه، ص 506، حکمت 210؛ محمدرضا حکیمی و همکاران، الحیاة، ترجمه ی احمد آرام، ج 1، ص 297.
15. سید رضی، نهج البلاغه، ص 88، خطبه 50؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج 1، ص 54؛ محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج 2، ص 290، ب 34.
16. اشاره به احادیثی است که در آنها این تعبیر آمده است: «السُّلْطانُ ظِلُّ اللهِ فِی الأرْض». محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج 72، ص 354، ب 81، ح 69.
17. مهدی مهریزی، موانع فهم حدیث، سر مقاله مجله علوم حدیث، ش 8، ص 6، 1377 ش.
18. محمد بن علی قمی (شیخ صدوق)، معانی الأخبار، ص 182؛ ص 388؛ محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج 24، ص 286، ب 66؛ ج 27، ص 173؛ ب 7: أنه لا تقبل الأعمال إلا بالولایة؛ ج 47، ص 338، ب 11.
19. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج 2، ص 464.
20. همان، ج 8، ص 80؛ محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج 65، ص 63، ب 15: فضائل الشیعة؛ ورام ابن ابی فراس، مجموعه ی ورام (تنبیه الخواطر)، ج 2، ص 51.
21. محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج 65، ص 70، ب 15: فضائل الشیعه.
منبع مقاله :
دلبری، سیدعلی(1391)، آسیب شناسی فهم حدیث، مشهد: دانشگاه علوم اسلامی رضوی، معاونت پژوهشی، دفتر پژوهش، چاپ اول