با برگشت به گذشته و مرور رفتارها و گفته های فرد از دست رفته، از یک سو به دنبال سرنخهایی هستیم که ممکن است با بی توجهی به آنها فرصت نجات او را از دست داده باشیم، و از سوی دیگر به دنبال این اطمینان خاطر، که هیچ نشانه ای از نیاز به کمک در رفتار او وجود نداشته و جایی برای خودسرزنشگری وجود ندارد.
درگیر شدن بازماندگان یک خودکشی منتهی به مرگ، با این فکر که “میدانستم ممکن است این اتفاق بیفتد”،”شاید میتوانستیم جلوی این اتفاق را بگیریم”، میتواند اثرات منفی و پایداری بر زندگی روانی آنها داشته باشد. این در حالیست که بسیاری از افرادی که تصمیم جدی برای پایان دادن به زندگی خود دارند، این کار را بدون اعمال مقدماتی یا نشانه های قابل توجهی از میل به مرگ در رفتار و گفتار خود، انجام میدهند.
صحبت کردن دربارهٔ خودکشی با فرد افسرده ای که ناامیدی، میل به فرار یا مرگ را نشان میدهد، او را به سمت اقدام به خودکشی سوق نمیدهد، بلکه حتی میتواند انگیزهٔ جستجو برای کمک حرفه ای را در او افزایش دهد.
علاوه بر حرف زدن با فردی که نگران سلامتی او هستیم، گوش دادن به دایره لغات و دقیق شدن در کلماتی که او برای گفتگو انتخاب میکند، میتواند به درک شدت افسردگی و پی بردن به احتمال خودکشی در او کمک کند.
مشاهدات نشان میدهند که در افراد اقدام کننده به خودکشی سه ویژگی روانشناختی شیوع بیشتری نسبت به سایر افراد دارد: عدم انعطاف پذیری شناختی، مشکل در حل مسئله، و تفکر دوقطبی یا ‘تفکر همه یا هیچ’ (مثلا همه چیز خوب است یا همه چیز بد، یک فرد یا ایده یا کاملا درست است یا کاملا غلط).
هنگامی که تفکر یک فرد دچار جمود و عدم انعطاف پذیری میشود و توانایی تجسم راه حل های مختلف برای مشکلات را از دست میدهد، مرگ به عنوان سریع ترین راه حل ممکن برای رهایی از مشکلات، خودنمایی میکند.
مواجهه با هجوم افکار منفی و فلج شدن قدرت تفکر فرد برای یافتن راه حلهای جایگزین مرگ، فرآیندی است که با برقراری گفتگو و دریافت کمک از منابع حمایتگر، قابل شکستن است.
توجه به سرنخهایی در کلام یک فرد، که از احساس محاصره شدن او با شرایط دشوار زندگی و نگاه او به مرگ به عنوان تنها راه رهایی خبر میدهند، میتواند برای اقدام به موقع و هدایت فرد به سمت دریافت کمک حرفه ای موثر باشد.
مطالعات نشان میدهند که نحوه انتخاب کلمات و دفعات استفاده از برخی اصطلاحات، در کلام افراد با ریسک بالای خودکشی، متفاوت با افراد افسرده یا مضطربی است که به خودکشی فکر نمیکنند. یکی از مهم ترین این تفاوتها، استفاده مفرط افراد با ریسک خودکشی، از کلمات و قیدهای مطلق است. کلماتی مثل “فقط، همه، همیشه، کاملا، هیچ وقت، باید، هرگز، هیچ چیز، هیچ کس، و ..” که کاربرد مکرر آنها، انعکاس دهندهٔ عدم انعطاف پذیری، و دوقطبی بودن تفکر در این افراد است.
مشاهدهٔ تغییرات واضح در محتوای کلام یک دوست یا عضو خانواده که از افسردگی رنج میبرد، و افزایش میزان استفادهٔ او از کلماتی که انعکاس دهندهٔ مطلق نگری، تفکر همه یا هیچ، درماندگی و ناامیدی فزاینده در اوست، میتواند نشانه نیاز به مشاوره فوری با افراد آموزش دیده، سوق دادن فرد به سمت دریافت کمک حرفه ای، و بستری برای مدیریت عوامل زمینه ساز افکار خودکشی باشد.
Suzanne Degges-White
▫️ترجمه توسط کانال تلگرام علی نیکجو