خانه » همه » مذهبی » پیشینه علوم نقلی اسلامی

پیشینه علوم نقلی اسلامی

پیشینه علوم نقلی اسلامی

عده‌ای از عالمان مسلمان قائل‌اند که قرآن، بیان‌کننده همه‌چیز است؛ درحالی‌که علوم، یا دینی است یا غیردینی؛ اما علومی که دینی نیست، به آیات قرآن تعلقی ندارد؛ زیرا بدیهی است که خدای تعالی، قرآن را ستوده؛ ازاین‌جهت که شامل علوم دینی است، اما توجهی به علوم غیردینی نشده است.

olgoo21111111 - پیشینه علوم نقلی اسلامی
به عقیده برخی علوم اسلامی را می‌توان علوم استخراج شده از قرآن و روایات دانست
 
چکیده
عده‌ای از عالمان مسلمان قائل‌اند که قرآن، بیان‌کننده همه‌چیز است؛ درحالی‌که علوم، یا دینی است یا غیردینی؛ اما علومی که دینی نیست، به آیات قرآن تعلقی ندارد؛ زیرا بدیهی است که خدای تعالی، قرآن را ستوده؛ ازاین‌جهت که شامل علوم دینی است، اما توجهی به علوم غیردینی نشده است. علوم دینی یا اصول‌اند یا فروع. علم اصول به‌طور کامل در قرآن موجود است و علم فروع جز در مواردی که به‌تفصیل در کتاب بیان‌شده، بر اصل برائت ذمّه مبتنی است.

تعداد کلمات 1822/ تخمین زمان مطالعه 9 دقیقه

%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8 - پیشینه علوم نقلی اسلامی
 
دیدگاه علوم نقلی انسانی، یکی از نظریه‌های باسابقه در میان دانشمندان اسلامی است. غزالی با نقد فلسفه الهی و طرح نظریه اسلام حداکثری، علومی مانند پزشکی و هیئت و سیاست و مانند آن را جزء دین اسلام معرفی کرد. وی بر این باور است که پیامبر اسلام (ص) درباره مصلحت دنیا و آخرت بندگان، داناترین مردم است و از طرف دیگر، آگاهی به نفع و ضرر آخرتی از طریق تجربه و عقل تحصیل شدنی نیست؛ زیرا ابزار تجربه، مشاهده است که از آن حقیقت قاصر است و عقل نمی‌تواند آن حقایق را درک کند؛ پس یگانه وسیله شناخت آن امر، نور نبوت است. پیامبر (ص)، تمام امور مربوط به نفع و ضرر و معاد و معاش بندگان را که به او وحی‌شده، ابلاغ کرده و چیزی را از مردم کتمان نکرده است؛ پس تمام آنچه را مقرب مردم به جنبت و مُبعّد آن‌ها از آتش بوده، آشکار ساخته است.[1] وی در کتاب المنقذ من الضلال درباره علوم سیاسی می‌نویسد: «علوم سیاست که به مصالح حکومت و رابطه آن با امور دنیایی مردم می‌پردازد، از کتاب‌های آسمانی و مأثورات بزرگان گذشته تدوین‌شده است».[2] وی در بخش آخر این کتاب درباره نبوت شناسی می‌نویسد:
فطرت آدمیان از هرگونه دانشی خالی بوده و حق‌تعالی در آغاز حیات برای ادراک انسان به او حواس داد تا جهان محسوسات را درک کند و در هفت‌سالگی، قوه تمییز به او بخشید و در مرحله بالاتر، عقل را به او عطا کرد تا حقایقی را که در مراحل قبلی نمی‌توانست بیابد، درک کند؛ ولی برتر از مرحله عقل، مرحله دیگری از کمال وجود دارد و آن، بصیرتی است که انسان با آن امور غیبی را درک می‌کند، مانند رؤیای صادقه ای که در خواب می‌بیند؛ پس نبوت، عبارت است از مرحله‌ای از کمال که با آن دیدی همراه است که با نور آن، مسائل غیب و اموری که عقل از ادراک آن ناتوان است، ادراک می‌شود و دلیل وجود چنین مقامی، وجود معارفی است که هرگز باعقل قابل‌دستیابی نبوده، مثل دانش پزشکی و ستاره‌شناسی. این امور باتجربه و تحقیق به دست نمی‌آید و انسان در شناخت آن‌ها به الهام و یا توفیق الهی نیازمند است.[3]

 

بیشتر بخوانید: منظور از علوم انسانی اسلامی (1)

غزالی در احیاء علوم الدین در طبقه‌بندی علوم، علوم را به علوم عقلیه و علوم شرعیه و علوم شرعیه را به ضروریه و مکتسبه و مکتسبه را به دنیویه و اخرویه تقسیم می‌کند. علوم عقلیه، علومی هستند که از طریق تقلید و سماع به دست نمی‌آیند و بداهت عقل بدان حکم می‌کند و بر دو نوع است: علوم بدیهیه و ضروریه، مانند علم به استحاله اجتماع ضدان و نقیضان و علوم مکتسبه که با تعلم و استدلال، قابل تحصیل است؛ اما علوم دینیه از طریق تقلید انبیا (ع) گرفته می‌شود؛ یعنی به‌وسیله آگاهی از کتاب و سنت به دست می‌آید امور مربوط به هدایت بر دو نوع‌اند: اموری که مستقیم با هدایت انسان‌ها ارتباط دارند؛ مانند معارف مربوط به مبدأ و معاد، اخلاق فاضله و شرایع و احکام الهی و موعظه‌های دینی و اموری که غیرمستقیم با هدایت انسان‌ها مربوط است مانند علوم طبیعی و انسانی و تمام علومی که بشر بدان‌ها نیاز دارد و نیازهای مادی و جسمانی را برآورده می‌کنند. از طرفی، نیازهای معنوی و هدایتی انسان نیز از طریق نیازهای جسمانی با علوم طبیعی و انسانی ارتباط می‌یابند، بنابراین نیازهای غیر هدایتی با یک واسطه با نیازهای هدایتی بشر ترابط می‌یابد. و به‌وسیله علوم شرعی، صفت قلب، کما و از امراض سلامت می‌یابد؛ بنابراین، علوم عقلیه در سلامت قلب کفایت نمی‌کند، چنان‌که عقل در استمرار صحت اسباب بدن کافی نیست.
غزالی در این کتاب، علم طب، حساب، هندسه، نجوم و دیگر صناعات را جزو علوم عقلیه دنیویه و علم احوال قلب، آفات اعمال و علم خداشناسی را جزو علوم عقلیه اخرویه به شمار می‌آورد؛ ولی عقل را در کسب این علوم، از شرع بی‌نیاز نمی‌داند.[4] وی در کتاب العلم ِ احیاء علوم الدین، علوم را به محموده و مذمومه تقسیم می‌کند و واجبات علوم را نیز به عینی و کفایی منشعب می‌سازد. دانستن احکام طهارت، وضو، نماز، حرمت دروغ، نظر به نامحرم و مانند این‌ها و تصدیق شهادتین و دانستن ربع مهلکات کتاب احیا را واجب عینی می‌شمارد.
غزالی در ادامه سخن، علوم را به دودسته شرعی و غیرشرعی تقسیم می‌کند. علوم شرعی، علومی‌اند که عقل (مانند حساب) و تجربه (مانند طب) و سماع (مانند لغت) بدان‌ها راه ندارد و فقط از انبیا قابل اکتساب‌اند و البته جملگی محمودند.
علم فقه نزد غزالی، علمی شرعی به شمار می‌رود؛ زیرا از نبوت مستفاد است و در طریق آخرت قرار دارد و سالکانی که بر طریق آخرت‌اند، از آن بی‌نیاز نیستند و علم فقه ازآن‌جهت که به اعمال جوارح نظر دارد، صفات قلوب، منشأ آن است؛ زیرا اعمال محمود از اخلاق محمود صادر می‌شود و اخلاق محمود نیز منجی آخرت است؛ بنابراین غزالی فقه را به مصالح دنیا متعلق می‌داند و فقیهان را عالمان دنیا معرفی می‌کند؛ ولی سالکان طریق آخرت را به آن نیازمند می‌داند؛ بنابراین دین فقط به آخرت نظر ندارد و آبادانی دنیا نیز مدنظر آن است.[5] فیض کاشانی در استدلال به آیه شریفه سوره نحل (وَ نزَّلنا عَلَیک الکتابَ تبیانا لِکلِّ شیء و هُدی و …[6]) می‌گوید: علوم انسانی بر دو گونه است: نخست، علوم مستفاد از حس و تجربه که متغیر، فاسدشدنی و متناهی‌اند و دوم، علومی که از مبادی، اسباب و غایات، آن‌هم به نحو علوم کلی و بسیط و بر وجه عقلی و غیرمتغیر به دست می‌آید؛ یعنی علم به مسبّب الاسباب که ضرور، کلّی، تغییر و شک ناپذیر است. علم حق‌تعالی، ملائکه، پیامبران و اوصیای الهی به اشیا و موجودات از این سنخ ند؛ بنابراین به گذشته و آینده علم‌دارند و هرکس خدا را با اوصاف کامل بشناسد، به همه امور و احوا، احاطه خواهد داشت و هر کس کیفیت این علم را بداند، معنای آیه «تبیانا لکل شیء» را می‌فهمد و متوجه می‌شود که عمه علوم و معانی و هر امری، خودش یا مقومات، اسباب، مبادی و غایات آن در قرآن وجود دارد.[7] فخر رازی می‌گوید:
عده‌ای از عالمان قائل‌اند که قرآن، بیان‌کننده همه‌چیز است؛ درحالی‌که علوم، یا دینی است یا غیردینی؛ اما علومی که دینی نیست، به این آیه تعلقی ندارد؛ زیرا بدیهی است که خدای تعالی، قرآن را ستوده؛ ازاین‌جهت که شامل علوم دینی است، اما توجهی به علوم غیردینی نشده است. علوم دینی یا اصول‌اند یا فروع. علم اصول به‌طور کامل در قرآن موجود است و علم فروع جز در مواردی که به‌تفصیل در کتاب بیان‌شده، بر اصل برائت ذمّه مبتنی است.[8] مطلب دیگر اینکه: احادیث فراوانی در آیه 89 سوره نحل از امامان معصوم (ع) نقل‌شده است که بر دین و انتظار حداکثری دلالت دارد؛ برای نمونه می‌توان به روایات ذیل اشاره کرد:
1. حماد لحام از امام صادق (ع) نقل می‌کند که فرمود: «به خدا قسم! ما آنچه را که در آسمان‌ها و زمین است و آنچه را که در بهشت و جهنم و بین آن‌ها است، می‌دانیم.» حماد می‌گوید: من به حضرت نگریستم و او فرمود: «ای حماد، آن‌ها در کتاب خداست» و سه بار تکرار کرد و سپس این آیه را تلاوت فرمود: و [به یادآور] روزی را که در هر امتی، گواهی از خودشان بر ایشان برانگیزیم و تو را [هم] بر این [امت] گواه آوریم و این کتاب را که روشنگر هر چیزی است و برای مسلمانان رهنمود و رحمت و بشارتگری است، بر تو نازل کردیم.[9] 2. از امام صادق (ع) نقل‌شده است که خداوند به موسی (ع) فرمود: «برای او در لوح‌ها، بعضی از هر چیزی را نوشتیم». پس می‌فهمیم که خداوند برای موسی (ع) همه‌چیز را ننوشته است و به عیسی (ع) فرمود: «تا روشن کنیم برای آن‌ها چیزی را که در آن اختلاف کرده‌اند» و به محمد (ص) فرمود: «تو را گواه بر آن‌ها آوردیم و بر تو کتابی نازل کردیم که بیان‌کننده هر چیزی است.»[10] 3. در حدیث دیگری از امام صادق (ع) آمده است: من خبر آسمان‌ها و زمین و اخبار ماکان و ما هو کائن (آنچه بوده و خواهد بود) را می‌دانم. گویا که در کف دست من است و آن‌ها را از کتاب خداوند می‌دانم و خداوند می‌فرماید: «تبیانا لکل شی‌ء» در قرآن همه‌چیز بیان‌شده است.[11] 4. یونس بن حماد از امام صادق (ع) نقل می‌کند که فرمود: «هیچ‌چیزی نیست، مگر اینکه در کتاب و سنت وجود دارد».[12] 5. امام (ع) در روایات دیگری مانند روایت عمربن قیس از امام باقر (ع) و مرازم از امام صادق (ع) به نیازمندی‌های انسان‌ها اشاره‌کرده فرموده‌اند: «خدای تبارک‌وتعالی هیچ‌چیزی را که امت به آن نیاز دارد، رها نکرده است».[13] این روایات، حکایت از این دارد که قرآن کریم بر علوم گوناگون مشتمل است؛ اما آیا می‌توان تمام علوم بشری، ازجمله پزشکی، فیزیک، شیمی و دیگر علوم طبیعی، انسانی، فلسفی، ریاضی و عرفانی را از قرآن استخراج کرد یا اینکه کلیات این علوم در قرآن وجود دارد؟ ظهور روایات، مطلق است؛ بدین معنا تمام علوم گذشته و حال و آینده در قرآن یا در قرآن و سنت یافت می‌شود؛ بنابراین ظهور این دسته از روایات با ظهور آیه، سازگاری ندارد؛ زیرا ظهور آیه در این است که قرآن، نیازهای هدایتی انسان را بیان می‌کند، درحالی‌که ظهور روایات، بیانگر دین حداکثری است.
پاسخ این تعارض ظاهری، این است که امور مربوط به هدایت بر دو نوع‌اند: اموری که مستقیم با هدایت انسان‌ها ارتباط دارند؛ مانند معارف مربوط به مبدأ و معاد، اخلاق فاضله و شرایع و احکام الهی و موعظه‌های دینی و اموری که غیرمستقیم با هدایت انسان‌ها مربوط است مانند علوم طبیعی و انسانی و تمام علومی که بشر بدان‌ها نیاز دارد و نیازهای مادی و جسمانی را برآورده می‌کنند. از طرفی، نیازهای معنوی و هدایتی انسان نیز از طریق نیازهای جسمانی با علوم طبیعی و انسانی ارتباط می‌یابند، بنابراین نیازهای غیر هدایتی با یک واسطه با نیازهای هدایتی بشر ترابط می‌یابد. اگر منظور از تبیان در آیه، بیان معهود و معمول، یعنی اظهار مقاصد به‌وسیله کلام و دلالت‌های لفظی باشد، قرآن کریم با دلالت لفظی، بر بیشتر اموری که مستقیم با هدایت انسان‌ها ارتباط دارد، دلالت ندارد. اگر مقصود از تبیان، اعم از بیان به طریق دلالت لفظی و شامل اشارات و اسرار نهفته و مدلول‌های التزامی و بواطن قرآن باشد، می‌توان ثبوتا همه حقایق را به قرآن نسبت داد، ولی اثباتا، کشف این حقایق تنها توسط امامان معصوم (ع) ممکن است و سایر انسان‌ها در درک همه حقایق قرآنی ناتوان‌اند؛ هرچند با کمک سنت اهل‌بیت می‌توانند معارف هدایتی را بفهمند. علامه طباطبایی نیز چنین جمعی را می‌پذیرد و ظهور آیه را با روایات سازگار می‌داند.[14]

 

نمایش پی نوشت ها:

[1] ر.ک: ابوحامد غزالی؛ الجام عن علم الکلام؛ ص 43-28.
[2] ابوحامد غزالی، شک و شناخت؛ ص 36.
[3] همان، ص 52-50. همو؛ مجموعه رسائل؛ ص 70-66.
[4] همو، احیاء علوم الدین، ج 3، ص 18-16.
[5] همان، ج 1، ص 19-14.
[6] نحل، 89.
[7] فیض کاشانی، تفسیر صافی، ج 1، ص 57.
[8] فخر رازی، التفسیر الکبیر، ج 20، ص 99.
[9] عبدعلی بن جمعه عروسی حویزی، نورالثقلین، ج 3، ص 73. فیض کاشانی، تفسیر صافی، ج 1، ص 936. سید هاشم بحرانی؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج 2؛ ص 380.
[10] همان.
[11] سید هاشم بحرانی، همان.
[12] عبدعلی بن جمعه عروس حویزی، نورالثقلین، ج 3، ص 74. فیض کاشانی، تفسیر صافی، ج 1؛ ص 936.
[13] همان.
[14] محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیرالقرآن، ج 12، ص 328-326.

منبع: خسرو پناه، عبدالحسین، در جستجوی علوم انسانی اسلامی، ایران، تهران، نشر معارف، 1392 شمسی.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد