يكي از اقسام علوم ادبيات عرب،علم معاني است كه غرض از آن احتراز از خطا در تحصيل معناي مراد و مقصود اهل بلاغت است و يكي از بحثهاي اين علم، بحث التفات است و التفات بنا به تعريف مشهور عبارت است از: تعبير كردن از يك معنا به يكي از روشهاي سه گانه (تكلم و خطاب و غيبت) بعد از آن كه از همان معنا به روش ديگر تعبير شده بود و به عبارت ديگر تغيير لحن كلام از تكلم و خطاب و غيبت به غير آن است و التفات بر چند قسم است:
1. از متكلم به خطاب؛
2. از متكلم به غايب؛
3. از خطاب به متكلم؛
4. از غايب به متكلمغ
5. از خطاب به غايب؛
6. از غايب به خطاب.[2]و اين التفات فوائدي دارد كه در علم بلاغت بيان شده است.
در مورد سوال بايد گفت: كل آيه چنين است:« هُوَ الَّذِي يُسَيِّرُكُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ حَتَّى إِذَا كُنْتُمْ فِي الْفُلْكِ وَجَرَيْنَ بِهِمْ بِرِيحٍ طَيِّبَةٍ وَفَرِحُوا بِهَا جَاءَتْهَا رِيحٌ عَاصِفٌ وَجَاءَهُمُ الْمَوْجُ مِنْ كُلِّ مَكَانٍ وَظَنُّوا أَنَّهُمْ أُحِيطَ بِهِمْ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ لَئِنْ أَنْجَيْتَنَا مِنْ هَذِهِ لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ ؛ او كسي است كه شما را در خشكي و دريا سير ميدهد، زماني كه در كشتيها قرار ميگيريد و آنها با بادهاي موافق آنان را (به سوي مقصد) حركت ميدهند و خوشحال ميشوند، ناگهان طوفان شديدي ميوزد، و امواج از هر سو به سراغ آنها ميآيد، و گمان ميكنند هلاك خواهند شد، در آن هنگام، خدا را از روي اخلاص ميخوانند كه: اگر ما را از اين گرفتاري نجات دهي حتماً از سپاس گزاران خواهيم بود».
و سياق كلام در آغاز به صورت خطاب است، ولي بخاطر اعراض از بتپرستان، بقية كلام را به ضمير غايب عدول نموده و اگر برعكس شود يعني از غايب به خطاب عدول گردد ،مفيد تقرب و اظهار عبوديت است، همچنان كه در آية « إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ [3]» چنين است، با اين كه قبل از اين آيه غايب و مبني
بر مدح بود.
در آية مورد سوال التفات عجيبي بكار برده شده و از جملة « وَجَرَيْنَ بِهِمْ بِرِيحٍ طَيِّبَةٍ» تا جملة « بِغَيْرِ الْحَقِّ »[4] در آية بعدي، مردم غايب فرض شدهاند درحالي كه قبلاً مورد خطاب قرار داشتند، و خداوند
ميفرمود:«خدا آن كسي است كه شما را در خشكي و در دريا سير ميدهد، تا آن كه سرنوشت شما را به درون كشتي بكشد…» آن وقت ناگهان همين مردم مورد خطاب را، غايب فرض كرده و ميفرمايد: «و بوسيلة بادهاي تند، كشتي آنان را به حركت درآورد…» كه در اين قسمت خطاب را متوجه رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ نموده و عجيبترين قسمت داستاني را كه براي آن جناب تعريف ميكند، خاطر نشان ميسازد تا اين قسمت را بشنود و تعجب كند.
فايدة عدول از خطاب به غيبت در اين مورد چند چيز است:
1. مبالغه؛
2. روي گرداني از مردم يعني خواسته است بفهماند مردم آن لياقت و آن دركي را كه خداي تعالي با آنان به طور مخاطب و رو در رو سخن بگويد ندارند كما اين كه در «تفسير الميزان» به اين مطلب اشاه فرمود.[5]3 . ازفخر رازي نقل شده که: انتقال از مقام خطاب به غايب، در اين مقام دليل بر سرزنش و دور بودن مخاطبين از حقيقت آن است.[6]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. تفسير الميزان، محمد حسين طباطبايي، ج10، ص 36.
2. فتح القدير،محمدشوکاني، ج2، ص 435.
پي نوشت ها:
[1] . يونس / 22.
[2] . ر.ك: تفتازاني، مطول و مختصر، بحث التفات.
[3] . فاتحه / 5 .
[4] . يونس / 23.
[5] . ر.ك: طباطبائي، سيد محمد حسين، تفسير الميزان، بيروت، انتشارات مؤسسه اعلمي مطبوعات، ج 10، ص 36.
[6] . ر.ك: محمد بن علي بن محمد شوكاني، فتحالقدير، انتشارات عالم الكتب، ج2، ص 435.