طلسمات

خانه » همه » مذهبی » چرا ائمه ما به دشمنان شان معجزاتي نشان نمي دادند تا آن ها نيز ايمان بياورند. مثلاً معجزه اي بزرگ که دشمن را ميخ کوب کند؟

چرا ائمه ما به دشمنان شان معجزاتي نشان نمي دادند تا آن ها نيز ايمان بياورند. مثلاً معجزه اي بزرگ که دشمن را ميخ کوب کند؟

سنت الهي و سيره انبيا و اوصيا معصوم ـ عليهم السلام ـ در طول تاريخ بر اين استوار بوده است که در راستاي هدايت بشر از ابزار و وسائلي بهره بگيرند که باعث سلب اختيار آنان نشده و موجب اکراه و اجبار آنان به پيروي از دعوت الهي آن ها نگردد. زيرا هدف انبياء و امامان معصوم هدايت و راهنمايي کساني است که داوطلبانه دعوت حق را لبيک مي گويند و نيز اتمام حجت براي کساني که از روي اختيار از دعوت آنان سرپيچي مي نمايند و خود را به هلاکت ابدي گرفتار مي سازند. و لذا خداوند متعال در قرآن کريم خطاب به پيامبرش مي فرمايد: «با حکمت و اندرز نيکو به سوي راه پروردگارت دعوت نما، و با آن ها به طريقي که نيکوتر است استدلال و مناظره کن، پروردگار تو از هر کس بهتر مي داند چه کساني از راه او گمراه شده اند و چه کساني هدايت يافته اند».[1] در اين آيه کريمه يک رشته دستورات مهم از نظر برخورد منطقي و طرز بحث در راستاي دعوت انسان ها به سوي خداوند، نحوه ايستادگي در برابر توطئه هاي مخالفان بيان شده که مي توان آن را به عنوان قسمتي از اصول تاکتيکي و روش مبارزه در مقابل مخالفين در اسلام نامگذاري کرد و به عنوان يک قانون کلي در هر زمان و در همه جا از آن استفاده کرد.
الف: نخست مي گويد: به وسيله حکمت به سوي راه پروردگارت دعوت کن (ادع الي سبيل ربک بالحکمه) «حکمت به معناي علم و دانش و منطق و استدلال است، و در اصل به معناي منع آمده و از آن جا که علم و دانش و منطق و استدلال مانع از فساد و انحراف است به آن حکمت گفته شده».[2] و به هر حال نخستين گام در دعوت به سوي حق استفاده از منطق صحيح و استدلالات حساب شده است، و به تعبير ديگر دست انداختن در درون فکر و انديشه مردم و به حرکت در آوردن آن و بيدار ساختن عقل هاي خفته نخستين گام محسوب مي شود.
ب: و به وسيله اندرزهاي نيکو (و الموعظة الحسنة) و اين دومين گام در طريق دعوت به راه خدا است «يعني استفاده کردن از عواطف انسان ها، چرا که موعظه، و اندرز بيشتر جنبه عاطفي دارد که با تحريک آن مي توان توده هاي عظيم مردم را به طرف حق متوجه ساخت».[3] و با تحريک احساسات دروني توده هاي اجتماعي، آن ها را به نداي باطن و فطرتي نهفته در وجودشان، متوجه نمود. در حقيقت حکمت از بعد عقلي وجود انسان استفاده مي کند و موعظه حسنه از بعد عاطفي و فطري انسان.و مقيّد ساختن «موعظه» در آيه کريمه به «حسنه» شايد اشاره به آن است که اندرز در صورتي موثر مي افتد که خالي از هر گونه خشونت، برتري جوئي، تحقير طرف مقابل، تحريک حس لجاجت او و مانند آن بوده باشد. بنابر اين موعظه هنگامي اثر عميق خود را مي بخشد که حسنه باشد و به صورت زيبائي پياده شود.
ج: و با آن ها (يعني مخالفان) به طريقي که نيکوتر است به مناظره پرداز (جادلهم بالتي هي احسن) و اين «سومين گام مخصوص کساني است که ذهن آن ها قبلاً از مسائل نادرستي انباشته شده و بايد از طريق مناظره ذهن شان را خالي کرد تا آمادگي براي پذيرش حق پيدا کنند».[4] بديهي است مجادله و مناظره نيز هنگامي موثر مي افتد که به وسيله احسن و به بهترين شکل صورت بگيرد، و تمام جنبه هاي انساني و اسلامي در آن حفظ شود.
و در پايان آيه اضافه مي کند: پروردگار تو از هر کسي بهتر مي داند چه کساني از طريق و راه او گمراه شده و چه کساني هدايت يافته اند. «إِنَّ رَبَّک هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ» اشاره به اين که وظيفه شما دعوت به راه حق است، از طريق اصول سه گانه حساب شده فوق، اما چه کساني سرانجام هدايت مي شوند، و چه کساني در طريق گمراهي پا فشاري خواهند کرد آن را تنها خدا مي داند و بس. «اين احتمال نيز وجود دارد که منظور از اين جمله بيان دليلي باشد براي دستورات سه گانه فوق، يعني اين که خداوند در مقابله با منحرفان اين سه دستور را داده است به خاطر آن است که او مي داند عامل تاثير در گمراهان و وسيله هدايت چه عاملي است».[5]معجزه و اظهار آن توسط انبيا و اوصيا معصومين ـ عليهم السلام ـ که گاهي براي احقاق حقي و يا دفع باطلي واقع شده است، جزء جدال احسن و مناظراتي محسوب مي گردد که به منظور اثبات حقانيت دعوت آن ها و يا ميخ کوب نمودن مدّعيان دروغين و فريبکاراني که افکار و انديشه هاي عوام را به گمراهي کشانده اند، انجام گرفته اند. اما هميشه اين گونه نبوده است که معجزات منجر به هدايت گمراهان و مخالفان حق بشود بلکه غالباً موجب اتمام حجت گرديده است. چنان چه در جريان حضرت موسي و اظهار معجزه آن حضرت در برابر فرعون و نيز جريان حضرت ابراهيم و نمرود و معجزه پيامبر مکرّم اسلام و سبز شدن درخت خشکيده و از جا کنده شدن آن و آمدن به محضر رسول گرامي اسلام که در حضور و با درخواست جمعي از مشرکان قريش صورت گرفت، و هم چنين زنده شدن شير که در پرده اطاق نقش بسته بود به اراده امام رضا ـ عليه السلام ـ و خوردن شخصي که به ولي الله توهين کرده بود، و دهها مورد از اين گونه امور، مشاهده مي کنيم. بنابر اين بايد توجه داشت که آنچه قبلاً اشاره گرديده بايد از راه هاي عادي مردم را بر اساس سنّت الهي و سيره انبياء و اولياء به راه حق دعوت نمود «لِّيَهْلِک مَنْ هَلَک عَن بَيِّنَةٍ وَيَحْيَى مَنْ حَيَّ عَن بَيِّنَةٍ»[6] تا کسي که بايد هلاک شود با دليل روشن هلاک گردد و کسي که (بايد) زنده (هدايت) شود با دليل واضح زنده (هدايت) شود. و در مواردي هم که مي بينيم اوليا الهي اقدام به اظهار معجزه نموده اند، موارد خاص و استثنايي بوده و در خيلي از موارد بر اساس درخواست مخالفان انجام شده است و با وجود تحقق معجزات و اثبات حق باز هم مخالفان اقدام به انکار نموده اند.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ تفسير نمونه، ج 11.
2ـ ترجمه تفسير الميزان، ذيل آيه 125 سوره نحل.
 
پي نوشت ها:
[1] . نحل / 125.
[2] . آيت الله مکارم شيرازي، تفسير نمونه، ج 11، ص 456.
[3] . تفسير نمونه، ج 11، ص 456.
[4] . همان، ص 457.
[5] . همان.
[6] . انفال / 42.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد