در ادامه بحث های
کلامی و دینی (چرا دین؟ چرا یک دین؟ … ) در این شماره قصد داریم به موضوع «چرا
اسلام؟» بپردازیم. در قسمت اول آن به بحث هایی چون 4 سنجه حقانیت یک دین، تحریفات
عهدین، امتیازات اسلام بر سایر ادیان می پردازیم و در شماره بعدی آن به بحث معارف و
ادامه امتیازات اسلام بر سایر ادیان خواهیم پرداخت. ما را با نظرات خود یاری کنید.
سنجه
های حقانیت :
شاخص ه های اساسی حقانیت یک دین
چهار امر است:
1. بنیاد الهی
اصل الهی بودن یک دین از راه های
زیر قابل بررسی است:
1 ـ1ـ آموزه های
دین
با مراجعه به آموزه هایی که هر
دینی برای خود دارد ـ چه این آموزه ها در قالب کتاب مقدس باشد یا گفتارهای
پیامبر آن دین ـ می توان پی برد که آیا یک دین، واقعاً دین حق الهی است یا
خیر؟ در اینجا معقول و منطقی بودن، داشتن هماهنگی و انسجام، پاسخ گویی به نیازهای
ابدی و اساسی انسان، وجود نظام اعتقادی، ارزشی و عبادی، هدفمندی و مطابقت با سیر و
سرشت جوهری انسان، بهترین شاخص هایی است که می تواند ما را به حق بودن یک دین
رهنمون شود.
2 ـ1ـ تأیید دین
قبلی یا بعدی
از آنجا که ادیان آسمانی، با
یکدیگر پیوند عمیقی دارند و هر دینی مؤید و تکمیل کننده دین قبلی است، می توان با
مراجعه به نصوص معتبر رسیده از پیامبری که حق بودن دینش برای ما به اثبات رسیده
است، کشف کرد که آیا ادیان دیگر، به تأیید این دین رسیده اند یا نه. این روش از
جایگاه ویژه ای برخوردار است که کمتر بدان توجه شده است. از طریق این روش عدم
حقانیت همه ادیانِ ادعاییِ پس از پیامبر خاتم نیز اثبات می شود.
3 ـ1ـ اعجاز
معجزه پیامبر یکی از دلایل اثبات
صدق نبی و بنیاد الهی دین اوست. معجزه پیامبر باید به طور قطعی اثبات شود. بنابراین
کسی که در حقانیت دینی تحقیق می کند باید خود آن معجزه را مشاهده کند و یا از طریق
نقلی که صدق آن قطعی و غیرقابل تردید است با آن آشنا شود. مورد نخست تنها در مورد
حاضرین در محضر پیامبر امکان پذیر است و غایبان از آن بی بهره اند، جز در مورد قرآن
که معجزه زنده و ابدی است و همگان می توانند با این سند رسالت ارتباط مستقیم برقرار
کنند و اعجاز آن را تجربه کنند.
4 ـ1ـ روش
تاریخی
با رجوع به گزارش های مستند،
معتبر و کافی تاریخی، می توان فهمید که آیا دین خاصی دارای ویژگی ها و خصایصی که
بیان شد هست یا خیر؟ تاریخ در این باره، یکی از منابع شناخت ما در ادیان مطابق با
واقع است. این چهار روش در عین مجزّا بودن از یکدیگر، در پاره ای موارد می توانند
مکمل یکدیگر در اثبات حقانیت یک دین باشند.
5 ـ1ـ ادعای خود
دین
ادعای خود دین نسبت به بنیاد الهی
به سه صورت قابل تصور است:
ـ یا دینی ادعای الهی و وحیانی
بودن دارد.
ـ یا دینی ادعا دارد که از سوی
خدای هستی نازل نشده.
ـ یا دینی نسبت به این مسئله ساکت
است.
در مورد اول باید صدق مدعا را از
طریق راه های پیشین آزمود. اما اگر دینی ادعای الهی بودن نداشته یا عکس آن را داشته
باشد، مانند ادیان ابتدایی و قدیم همچون آنیمیسم، فتیشیسم، میترانیسم، هندوئیسم،
برهمنیسم، جنیسیم، و ادیان ترکیبی مانند سیکیسم و یا ادیان فلسفی چون بودیسم و
کنفوسیونیسم و بسیاری از ادیان قدیم آمیخته به شرک مثل تثلیث بابلی، تثلیث رومی،
تثلیث هندی و… کاملاً از مجرای بحث خارج می شوند و حوزه تحقیقات، منحصر به ادیان
مدعی الهی بودن چون اسلام، مسیحیت، یهودیت و زرتشتی گری می شود.
2ـ تحریف
ناشدگی
صرف بنیاد الهی در اصل نخستین یک
دین برای اثبات حقانیت فعلی آن کافی نیست؛ بلکه باید وثاقت کتاب آسمانی آن از جهت
مصون بودن از تحریف و دستکاری های بشری نیز اثبات شود.
برای اثبات وثاقت کتاب آسمانی،
یعنی استناد قطعی آن به پیامبر و تحریف نشدن آن، می توان از روش های 1 ـ1 و 2 ـ1 و
4 ـ1 استفاده نمود. در خصوص قرآن به لحاظ اعجاز بودنش روش 3 ـ1 نیز کاربرد دارد.
3ـ نسخ ناشدگی
نسخ شدن یا نشدن یک دین از دو
طریق به دست می آید:
1ـ3 ـ عدم پیدایش
شریعت حقه پسین
براساس این ضابطه تا زمانی که
شریعت الهی جدیدی نازل نشود شریعت قبلی باقی است و با پیدایش شریعت جدید منسوخ
خواهد شد. این روش نسخ نشدن را به طور موقت ثابت می کند و با آمدن شریعت جدید برای
همیشه شریعت پیشین منسوخ شناخته می شود. از این رو با آمدن شریعت اسلامی همه شرایع
پیشین برای همیشه منسوخ خواهند بود.
2ـ 3 ـ ادعای
خاتمیت
دینی که اصل الهی بودن و تحریف
ناشدگی کتاب آسمانی آن اثبات شده باشد اگر ادعای خاتمیت کند، به لحاظ صدق قطعی این
ادعا نسخ ناپذیری آن برای همیشه ثابت می شود و ملاکی برای کشف کذب و عدم حقانیت همه
ادیان ادعایی بعدی خواهد شد. بنابراین خاتمیت اسلام به تنهایی دلیل قاطع بر کذب و
بطلان همه ادیان بعد از آن همچون آیین سمیک و بهائیت می باشد. بر این اساس حقانیت
برای همیشه اختصاص به دین مبین اسلام دارد.
4ـ خردپذیری
بررسی تطبیقی ادیان براساس این
مسئله، تحقیقی گسترده و فراخ دامن می طلبد. در عین حال به طور فشرده و کوتاه،
اشاراتی در مقایسه چند دین بزرگ خواهیم داشت:
الف) مهم ترین رکن اساسی یک دین،
«خداشناسی» آن است. در این راستا آموزه «توحید» در اسلام، خردپذیرترین آموزه است و
ادله متقن بسیاری بر آن گواهی می دهد. اثبات توحید به خودی خود، ابطال کننده آموزه
«تثلیث» و «ثنویت» است. بنابراین همین مسئله، به تنهایی برای اثبات عدم حقانیت
ادیان غیر توحیدی کافی است.
ب) بسیاری از ادیان، به رغم دارا
بودن پیشینه الهی، در طول تاریخ دچار تحریفات چشمگیری شده و اصالت خود را از دست
داده اند. همین مسئله باعث شده که آموزه های خردستیز بسیاری در این ادیان رخ نماید.
اکنون از باب نمونه تنها به چند نمونه از تحریفات عهدین اشاره می شود. گفتنی است
عهد عتیق کتاب مقدس یهودیان و مسیحیان، هر دو است، و عهد جدید کتاب مقدس مسیحیان می
باشد.
تحریفات
عهدین
1.
تناقضات:
ارنست رنان درباره کتاب مقدس می
نویسد: «هیچ تناقضی نباید در آن کتاب وجود داشته باشد. اکنون با توجه به مطالعه
دقیقی که در کتاب مقدس انجام داده ام، در عین حال که گنجینه هایی تاریخی و
زیباشناختی بر من نمایان شد، این نکته نیز برای من اثبات شد که این کتاب همچون دیگر
کتب قدیمی از تناقضات، اشتباهات و خطاها مستثنا نیست. در این کتاب داستان های
دروغین، افسانه ها و آثاری که کاملاً نگارش یافته انسان است، وجود دارد».
2.
اتهامات ناروا به پیامبران:
علاوه بر رسوخ تحریفات بنیادی و
اعتقادی در کتاب مقدس، پاره ای از اتهامات ناروا و غیراخلاقی به برخی از پیامبران
نسبت داده شده است که قلم از بیان آن شرم دارد!!
در عهد قدیم درباره حضرت لوط(ع)
آمده است که دخترانش وی را شراب نوشانده، مست کردند و با او همبستر شدند. همچنین
داستان شرم آوری درباره حضرت داوود(ع) در عهد قدیم (کتاب دوم سموئیل) آمده است.
براساس این داستان، وی از پشت بام زن زیبای «اوریا» را دید که در حال شست و شوی خود
بود. حضرت داوود(ع) به آن زن علاقه مند شد و به گونه ای، اسباب فرستادن اوریا به
جنگ و کشته شدن وی را فراهم ساخت و پس از گذشت مدت ماتم فقدان اوریا، همسر او را به
خانه خود برد.
3. وجود
افسانه ها:
وجود افسانه های بی پایه در کتاب
مقدس، یکی دیگر از جنبه های تحریف آن است؛ از جمله می توان به کشتی گرفتن حضرت
یعقوب با خدا و غلبه او بر خدا، اشاره کرد!!
«اوریگن» برجسته ترین عضو مکتب
تفسیری اسکندریه در رابطه با وجود افسانه های غیرعقلانی در عهدین می نویسد: «حتی
اناجیل، مملو از چنین عباراتی است؛ مانند این جمله که «وقتی که شیطان عیسی را بالای
کوهی بلند می برد تا از آنجا قلمرو کل جهان و عظمت آن را به او نشان دهد» …
خواننده دقیق صدها عبارت مشابه دیگر در اناجیل می یابد؛ مطالبی که او را متقاعد
خواهند ساخت که حوادثی که اصلاً رخ نداده اند داخل گزارش حوادثی شده اند که به
راستی رخ داده اند.
4. انسان
شناسی بدبینانه:
مسیحیان معتقدند: آدم در بهشت به
گناه آلوده و این گناه به حساب همة فرزندان او نوشته شده است؛ یعنی، انسان ذاتاً با
به دوش کشیدن بار گناه، به دنیا می آید! حتی اگر پس از آمدن به دنیا هیچ گناهی
مرتکب نشود از طرف دیگر هرگونه تلاش و عمل او در رهایی از این خطا، سودی نخواهد
بخشید و تصلیب و تنها به دار کشیده شدن حضرت عیسی، کفّاره گناه ذاتی و جبلی انسان
است! پس انسان نه با اختیار خویش گنهکار و پلید گشته و نه با گزینش اختیاری خود پاک
می شود.
5. تقویت ظلم:
یکی دیگر از آموزه های نامعقول
کتاب مقدس، توجیه ظلم و ستم و دعوت به سکوت در برابر حاکمان ظالم، به بهانه این است
که آنان، حاکم و سایه خدا در زمینند!!
6. علم و معرفت
ستیزی:
ستیز با دانش و آگاهی بشر هم در
بن مایه عقاید مسیحی نهفته است و هم در سیره ارباب کلیسا در نگرش مسیحی آنچه آدم را
از بهشت بیرون راند تناول درخت ممنوعه دانایی بود (شرح بیشتر این مسئله در مطالب
بعدی خواهد آمد.) وجود آموزه های غیرعقلانی، در کنار طرح مسئله تثلیث و تجسیم و
وجود تناقض های متعدد در متن کتاب مقدس ، دلیل روشنی بر عدم حقانیت یهودیت و مسیحیت
امروزی در برابر اسلام است.
7. تحقیقات
علمی و زبان شناختی، بر عدم وثاقت متون مقدس گواهی داده است:
توماس میشل ـ استاد الهیات
مسیحی می نویسد: «اکثر متفکران کاتولیک، ارتدوکس و پروتستان عصر حاضر
عصمت لفظی کتاب مقدس را مردود می دانند.»
امتیازات
اسلام بر دیگر ادیان:
1. خردپذیری و
خردپروری
از جمله امتیازات مهم اسلام،
عقلانیت، خردپذیری و بالاتر از آن خردپروری آموزه های آن است. این مسئله در امور
مختلفی نمودار است؛ از جمله:
در ابتدای همین مقاله حدفاصل حروف
و اعداد با خط تیره آمده و باید یکسان شود.
1 ـ1. نظام فکری و عقیدتی اسلام:
(مانند خداشناسی، هستی شناسی، انسان شناسی، راهنماشناسی و فرجام شناسی)؛
2 ـ1. نظام اخلاقی اسلام؛
3 ـ1. نظام رفتاری و قوانین و
دستورات عملی؛
4 ـ1. دعوت به تحقیق و پرسشگری
در انتخاب دین.
خردپذیری آموزه های اسلام، از
چنان وضوح و روشنی برخوردار است که قرآن مجید، آدمیان را به بررسی هوشمندانه و
انتخاب خردمندانه دین دعوت کرده و هر گونه تحمیل و اجبار و پذیرش کورکورانه دین را
نهی می کند: «فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِینَ یسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیتَّبِعُونَ
أَحْسَنَهُ؛ پس بشارت ده بندگانم را، آنان که به سخنان [مختلف] گوش فرا داده و
برترین را بر می گزینند» و «لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَینَ الرُّشْدُ
مِنَ الْغَی؛ هیچ گونه تحمیل و اجبار در امر دین روا نیست؛ [زیرا] به خوبی راه
هدایت از ضلالت روشن شد». اما مسیحیت کنونی به علت قرار گرفتن در تنگناهای شدید
معرفتی و ناتوانی در حل رابطه تثلیث و توحید و تجسد و خداانگاری مسیح، به جداسازی و
گسست ایمان از معرفت فتوا داده و دین و ایمان را با عقل و خرد بیگانه ساخته است!
پروفسور لگنهاوزن می گوید: «چیزی
که در اسلام بیش از همه، برای من جاذبه داشت، این بود که چقدر این دین از پرسش های
انسان استقبال می کند و همواره دعوت به تحقیقات بیشتر در تعالیم دین می کند».
همو می گوید: «وقتی از کشیش ها می
پرسیدم که من نمی فهمم چه طور خدا یکی است و سه شخص است؟ در اکثر موارد جواب می
گفتند که ما نمی توانیم به درک این آموزه برسیم. تنها خدا می داند که حقیقت این امر
چیست. این رمزی است که فقط خدا آن را می داند و عقل در اینجا به بن بست می رسد! از
جمله چیزهایی که برای بنده خیلی جالب بود، این بود که در اسلام نگفته اند اصول دین
را چشم و گوش بسته بپذیر؛ بلکه دعوت کرده اند که بپرس. مخصوصاً این خصلت در میان
شیعیان خیلی بیشتر است»
خانم مارگریت مارکوس (مریم
جمیله) نیز در این زمینه می نویسد: «پس از آنکه عقاید همه کیش های بزرگ را مورد
بررسی قرار دادم، به این نتیجه رسیدم که به طور کلی مذهب های بزرگ یکی بودند؛ ولی
به مرور زمان فاسد شده اند. بت پرستی، فکر تناسخ و اصول طبقه بندی در کیش هندویی
سرایت کرد. صلح جویی مطلق و انزوا از مشخصات کیش بودایی شد. پرستش آبا و اجداد جزء
عقاید کنفسیوسی، عقیده اصالت گناه و تثلیث و در نتیجه آن مفهوم خدایی مسیح و شفاعت
به استناد مرگ ادعایی عیسی بر روی دار در مسیحیت، انحصارطلبی ملت برگزیده یهود و…
نتیجه این انحرافات است. هیچ یک از این اندیشه هایی که مرا منزجر ساخته بود، در
اسلام پیدا نمی شد؛ بلکه به صورت روزافزونی احساس می کردم که تنها اسلام آن مذهب
اصیلی است که طهارت خودش را حفظ کرده است. سایر مذهب ها فقط و فقط بعضی اجزای آن،
مقرون با حقیقت است؛ ولی فقط اسلام است که تمام حقیقت را حفظ کرده است.»
2ـ اسلام و
علم
به رغم آنچه در تعارض و
ناسازگاری مسیحیت با علم و معرفت بیان شد، دین اسلام با دانش و معرفت، پیوندی نزدیک
و ناگسستنی دارد. وفاق و آشتی دین و دانش در اسلام در سه حوزه چشمگیر و در خور توجه
است:
یک) تشویق به
فراگیری دانش
در این عرصه اسلام گوی سبقت از
هر مکتب و آئینی را ربوده است و از این هم فراتر رفته و کسب دانش های لازم در جهت
تأمین نیازمندی های دنیوی و اخروی را ضروری دانسته است؛ چنان که پیامبر اکرم( ص)
فرمود: «ان طلب العلم فریضة علی کل مسلم؛ همانا علم آموزی بر هر مسلمانی واجب است.»
و نیز آمده است: عالمی که از دانش
او بهره برند از هفتاد هزار عابد برتر است. در کتاب های روایی و نصوص دینی ابواب
مفصلی در این زمینه وجود دارد.
دو) تقویت روحیه
علمی:
اسلام روحیه پژوهشگری را ارج می
نهد و در مسیر حقیقت یابی و معرفت اندوزی هیچ مانعی نمی نهد. قرآن مجید آوای تحقیق
و جست وجوی آزاد و گزینش رهاورد معقول پژوهش را صلا داده و فرموده است: «بشارت ده
بندگانی را که به سخنان گوش فرا داده و برترین آنها را برمی گزینند.»
سه) دارا بودن
مضامین علمی:
نصوص دینی اسلام آکنده از مضامین
و مطالب علمی است. در این عرصه اسلام هم در بردارنده مبانی و پیش فرض های عام و
متافیزیکی علوم است و هم دارنده بسیاری از گزاره های علمی، به گونه ای که یکی از
وجوه اعجاز کتاب آسمانی اسلام اعجاز علمی آن شناخته شده تا آنجا که دانشمندان
مسلمان و غیر مسلمان صدها کتاب در باب رهاوردهای علمی قرآن به نگارش درآورده اند.
از جهت سازگاری با علم و دانش
بشری نیز اسلام کارنامه درخشانی دارد. موریس بوکای، دانشمند فرانسوی، به دو امتیاز
اساسی در این رابطه اشاره می کند:
1 ـ غنای فراوان قرآن در حوزه
مسائل علمی؛ در حالی که عهد قدیم (تورات) و عهد جدید (انجیل) نسبت به بسیاری از
آنها ساکت و فاقد اطلاعات و داده های مشخصی هستند.
2 ـ استواری و توافق داده های
قرآن با دستاوردهای متقن و معتبر علوم روز؛ در حالی که عهد عتیق و اناجیل به
تعارضات آشتی ناپذیری در این زمینه مبتلا هستند. بوکای می نویسد: «من بدون سبق ذهن
و با عینیت کامل، ابتدا به قرآن توجه کردم و خواستم درجه سازگاری این متن را با
معلومات علمی امروز بسنجم… در پایان کار بر من مسلّم شد که قرآن، به ایجاب و
اثبات هیچ مطلبی نمی پردازد که در این دوره معاصر، بتوان آن را از نظر گاه علمی محل
انتقاد و تردید قرار داد.
براساس همین روش عینی، عهد عتیق و
اناجیل را نیز مطالعه کردم. در مورد عهد عتیق به هیچ وجه نیازی نبود که پا را از
کتاب نخست آن؛ یعنی، سفر تکوین (پیدایش) فراتر بگذارم، تا به تأکیداتی آشتی ناپذیر،
با معلومات متقن علمی این روزگار برخورد کنم!
در همان صفحه اول انجیل نیز، شجره
و نسب عیسی(ع) ما را دچار اشکال می کند؛ زیرا در این باب متن انجیل متی با متن
انجیل لوقا آشکارا در تناقض است. درباره تاریخ ظهور بشر بر روی زمین نیز مطالب
انجیل لوقا با معارف امروزی کاملاً ناسازگار است».
البته اسلام در این باره، امتیاز
اساسی دیگری نیز بر مسیحیت دارد و آن نوع نگاه اسلام به علم و دانش است. اسلام دینی
است که به گسست ناپذیری علم، عقل، ایمان، معرفت و رستگاری فتوا می دهد. اما به
اعتقاد رسمی مسیحیت شجره ممنوعه ـ که آدم و حوا به جرم خوردن آن از بهشت
رانده شدند و به تبع آن همه انسان ها مورد خشم الهی قرار گرفته و گنهکار شدند
ـ چیزی جز شجره معرفت و دانش نیک و بد نبوده است: «پس گرفته خداوند پروردگار آدم را
در بهشت عدن قرار داد تا او را رستگار و مورد عنایت خود سازد و آدم را امر نموده،
چنین گفت: آنچه از درختان خواهی بخور؛ اما مبادا که از درخت معرفت نیک و بد بخوری
که هر گاه از آن بخوری خواهی مرد».
در باب سوم می گوید: خداوند پس
از تخلف آدم چنین گفت: «اکنون انسان مانند یکی از ما شده که نیک و بد را تمیز می
دهد و اکنون است که دست دراز کند و از درخت حیات نیز بخورد و تا ابد زنده بماند؛ پس
او را از بهشت عدن بیرون کرد…».
بر اساس این آموزه، جست وجوی
دانش و معرفت در تعارض با رستگاری و خلود انسان در بهشت است. به عبارت دیگر، چنین
وانمود می کند که یا باید رستگاری در بهشت را برگزید و یا در جست وجوی دانش و معرفت
برآمد. پس آنکه بهشت و رستگاری می خواهد، باید از پیمودن طریق دانش و معرفت فاصله
گیرد و آنکه دانش و معرفت می جوید، باید بهای سنگین خروج از بهشت و سعادت جاودان را
بپردازد! استاد مطهری در این باره می نویسد: «بر اساس این برداشت همه وسوسه ها،
وسوسه آگهی است؛ پس شیطان وسوسه گر همان عقل است» .
… ادامه دارد
پی نوشت ها:
ـ جهت آگاهى بیشتر ر.ک:
الف. سید محمدحسین طباطبایى و مرتضى مطهرى، اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج 5، (قم:
صدرا، چاپ چهارم، 1374)؛ ب. مرتضى مطهرى، توحید، (قم: صدرا، چاپ سوم، 1374).
ـ جهت آگاهى بیشتر بنگرید:
حمیدرضا شاکرین، دین شناسی، (قم: معارف).
ـ
Ernest Renan.
ـ رابرت م. گرنت، دیوید
تریسى، تاریخچه مکاتب تفسیرى و هرمنوتیکى کتاب مقدس، ترجمه و نقد و تطبیق: ابوالفضل
ساجدى، ص 298، تهران: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامى، چاپ اول، 1385.
ـ ر.ک: انجیل یوحنا، 112:
1، سفر تکوین، 3819: 30. براى آشنایى بیشتر ر.ک: الف. انیس الاعلام، ج 3؛ ب. محمد،
صادقى، بشارات عهدین، ص 73 و 177؛ این در حالى است که براهین عقلى لزوم عصمت
پیامبران را اثبات مى کند.
ـ سفر پیدایش (38 ـ
19:30).
ـ کتاب دوم سموئیل (31
ـ 11:3).
ـ سفر پیدایش، 2330: 43.
ـ متى (4:8).
ـ تاریخچه مکاتب تفسیرى و
هرمنوتیکى کتاب مقدس، ص 297.
ـ انجیل متى، 5: 38 و اکثر
نامه هاى پولس به رومیان.
ـ در جلد دوم کتاب «انیس
الاعلام»، 125 مورد تناقض موجود در کتاب مقدس، مورد بررسى قرار گرفته است. نیز نگا:
الف. حقیقت مسیحیت، صص 133 – 127(قم: مؤسسه در راه حق، چاپ اول 1361)؛ ب. مصطفى
زمانى، به سوى اسلام یا آیین کلیسا (قم: پیام اسلام، 1346).
ـ توماس میشل، کلام مسیحی،
ترجمه حسین توفیقی، ص 27، قم: مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، چاپ
اول، 1377.
ـ زمر (39)، 17و18.
ـ بقره(2)، 256.
ـ جهت آگاهى بیشتر نگا:
الف. محمد تقى، فعالى، ایمان دینى در اسلام و مسیحیت، (تهران: مؤسسه فرهنگى دانش و
اندیشه معاصر، چاپ اول 1378)؛ ب. حمیدرضا، شاکرین، پرسمان سکولاریسم، (مشکلات کلامى
مسیحیت)، (تهران: مؤسسه فرهنگى دانش و اندیشه معاصر، 1384).
ـ
M.(G) Legenhausen.
ـ محمد، لگنهاوزن، «با پرسش
زنده ام»، پرسمان (ماهنامه)، پیش شماره اول، خرداد 80، ص 5.
ـ همان، ص 6.
ـ مارگریت، مارکوس، نقش
اسلام در برابر غرب، ترجمه غلامرضا سعیدى، ص 9 (تهران: شرکت سهامى انتشار، 1348).
ـ الشیخ المفید: الامالى، ص
292.
ـ بصائر الدرجات، باب فضل
العالم على العابد، ص 6.
ـ به عنوان نمونه ر.ک: اصول
کافى، ج 1، کتاب فضل العلم.
ـ «فبشر عباد الذین یستمعون
القول فیتبعون احسنه»، (زمر / 18).
ـ
Mourice Bucallie.
ـ موریس، بوکاى، عهدین،
قرآن و علم، ترجمه حسن حبیبى، بى تا، ص 12، (تهران: حسینیه ارشاد).
ـ همان، صص 12 ـ13.
ـ جهت آگاهى بیشتر نگا:
اصول کافى، ج 1، کتاب «نفس العلم» و کتاب «العقل و الجهل».
ـ تورات، سفر پیدایش فصل 2
آیه 15 ـ17.
ـ تورات، سفر پیدایش فصل 3
آیه 22.
ـ مرتضى، مطهرى، مجموعه
آثار، ج 2، ص 30، (قم: صدرا، چاپ هفتم، 1377).