بنا بر دلايل عقلي ونقلي ودلايل جانبي ديگر اين مسئله به سختي قابل ترديد ومشکوک است به نحوي که قبول آن بسيار مشکل مي نمايد ،دراينجا به اجمال موردازنظرمنابع تاريخ وسند روايت مورد برسي قرار مي گيرد.
1- اختلاف شديد بين علما:
ذكر اين نكته به عنوان مقدمه لازم و ضروري است كه در اصل ازدواج عمر با ام كلثوم، ميان علماي شيعه اختلاف است. برخي از بزرگان وقوع آن را پذيرفته وقبول امير المؤمنين را از روي اجبار و حفظ آبرو و غيره… ذكر كردهاند. و گروهي ديگر از علماي اماميه وقوع چنين امري را محال دانستهاند و اصل اين جريان را ساختگي و از جمله دسيسههاي دشمنان اهل بيت ـ عليهم السلام ـ ميدانند.علماي عامه نيزدرپذيرش روايت ترديد کرده اند. هر كدام از منكرين و قائلين ادلهاي بر مدعاي خويش اقامه كردهاند كه بدانها اشاره مينماييم: 1. برخي روايات دلالت دارد كه مسأله ازدواج عمر با ام كلثوم از روي اجبار و تهديد بوده است.[1] بدين گونه كه: عمر از رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ شنيده بود كه در روز قيامت هر حسب و نسبي قطع مي شود مگر حسب و نسب من.[2]روي اين اصل بود كه تصميم گرفت با يكي از اولاد حضرت زهرا ـ سلام الله عليها ـ ازدواج نمايد پس براي خواستگاري ام كلثوم به نزد علي كسي را فرستاد.[3] و حضرت در جواب او فرمودند او هنوز كوچك است و قادر بر امور خانهداري نيست، عمر تصور كرد كه امير المؤمنين بهانه آورده است. ناراحت شد و به عباس عموي علي متوسل شد و گفت دختر برادرزادهات را خواستگاري كردم و علي بهانه آورد، اگر امتناع كنيد، به خدا قسم سقايت حج و زمزم را از شما خواهم گرفت و دو نفر شاهد اقامه خواهم كرد كه علي دزدي كرده و دست او را قطع خواهم كرد و آبرويش را خواهم ريخت، عباس بن عبدالمطلب جريان را براي علي نقل نمود و گفت امر ام كلثوم را به من واگذار و گرنه فتنه هايي پديد خواهد آمد كه دامن همه را خواهد گرفت، لذا علي براي حفظ بسياري از مصالح و جان خود تقيه نمود و امر دخترش را به عمويش عباس واگذار كرده و عباس ام كلثوم را به عقد عمر درآورد تا قائله خوابيدو عدهاي ضمن تأييد اين مطلب ميگويند عمر قبل از عروسي بدست ابولؤلؤ كشته شد.[4] و علي دخترش را به خانهاش برگرداند.[5]امااخبار ي که اين مطلب را نقل کرده اند داراي مشکلات فني هستند که نمي توان به آنها اعتماد کرد از جمله :
2- ضعف سند: در مقابل اين عده از علماي شيعه عدهاي وقوع چنين ازدواجي را محال دانستهاند .شيخ مفيد كه وثاقتش، در پيش علماي فريقين ثابت شده است راوي و نقل كننده اين خبر را كه از طريق زبير بن بكار در منابع آمده است كاذب و از دشمنان سرسخت امير مؤمنان ـ عليه السلام ـ دانسته چون كينه و دشمني خود را در نقل خبر دخيل كرده است.[6] لذا به خبر او نميتوان اعتماد كرد4
3- ضعف شديد متن روايت و معارض بودن صدر آن با ذيل و خالي بودن كامل متن روايت از نظم منطقي رايج كه بايد در روايت رعايت شود، براي نمونه : برخي از متون حكايت از تهديد خليفه دوم مينمايد و برخي آن را با رغبت و رضايت و ميل علي ـ عليه السلام ـ و با ولايت خودش درعقد نقل كردهاند.5 .تعارضات اينگونه درنقل روايت فراوان است.
در عين حال برخي از روايات ولايت عقد را به عباس داده و تهديد را براي بني هاشم متوجه كردهاند. و هم چنين برخي از روايات نقل كردهاند كه علي دخترش را با تكهاي پارچه به سوي خانه عمر فرستاد تا عمر او را بپسندد و عمر هنگام گرفتن پارچه به ساق پاي او نگريست ودست زد.. اين خبر از نظر علماي اهل سنت نيز مردود شمرده شد و دور از شأن خليفه دوم تلقي گرديده است.[7] اگر از شأن خلفيه دوم بعيد است آيا با شأن علي(عليه السلام) چنين چيزي كه خلاف سنت نبوي است سازگار است. در حالي كه دختر علي سن چنداني هم نداشت كه علي نگران ازدواجش باشد اين هرگز با شأن و مقام علي و اهل بيت سازگاري ندارد؛ بلكه افراد عادي نيز تحمل اين گفتهها را نميكنند و به غيرتشان لطمه ميخورد چه رسد به امام معصوم. برخي از متون روايت را طوري حكايت كردهاند كه عمر بعد از تزويج با ام كلثوم از دنيا رفت[8] ولي برخي براي او اولادي بنام زيد ذكر كردهاند. برخي نيز زيد و مادرش را در گذشتة دوره امام حسن ـ عليه السلام ـ دانستهاند ولي برخي از آنها گفتهاند كه زيد قبل از مادرش از دنيا رفت. از جمله آشفتگيهاي متن اين روايت اختلاف در مقدار و نحوه پرداخت مهريه است.[9] بنابراين هيچ عالم عاقلي اعم از شيعه و سنّي به اين خبر پر از تعارض اعتنا نميكند روايتي كه متن آن تا اين حد آشفته و مضطرب باشد هرگز قابل قبول و استناد نيست. در بعضي از نقلها آمده است كه عمر با ام كلثوم ازدواج نمود ولي قبل از عروسي بدست ابولؤلؤ كشته شد و ام كلثوم با عون بن جعفر بن ابيطالب ازدواج نمود، اين خبر چون در منابع معتبر اهل سنت نيز آمده است قابل اطمينان مينمايد.[10] چون مؤيدات ازدواج ام كلثوم با عون بسيار است از جمله روايتي كه امير المؤمنين از پيامبر نقل ميكند: «نظر النبي ـ صلّي الله عليه و آله ـ الي اولاد علي ـ عليه السلام ـ و جعفر ـ عليه السلام ـ (دو برادر) فقال: بناتنا لبنينا و بنونا لبناتنا»؛[11] جريان ازدواج عون با ام كلثوم در قديميترين منابع اسلامي نيز آمده است[12] و اصلا شهرت بسيار زيادي دارد كه قابل انكار نيست.
4- انگيزه ي سياسي بر جعل:روايت سازي وجعل اينگونه روايات نيز در ميان مورخين اين قضيه را داراي مشکل جدي مي کند از آنجهت که درصدد سرپوش گذاشتن به برخي مسائل تاريخ(جريان خلافت وحمله به خانه حضرت زهرا) ويا فضيلت ساختن به عمرو….،چون روايات زيادي ازپيامبردرباره ي فضايل علي (ع)بود، امويان براي بالا بردن جايگاه افرادي مثل عمر وديگران اقدام به جعل اين روايات کردند که در متون تاريخي عهد اموي اين انگيزه ها زيِاد ديده شده وامويان چنين نيروهاي قلم به مزد داشتند که از اين کارها انجام مي دادند .وهمين جعليات به منابع ديگر نيز رسوخ کرده .برخي نيز با نيت آشتي دادن فرقه ها وکم کردن اختلاف بين فرقه هاي اسلامي از اين کارها کرده اند.برخي از آل زبير نيز به خاطر دشمني با اميرمومنان شايد درجعل اين خبر دست داشته اند.
5- درصورت پذيرفته شدن:امااگر گفته هايي را که ازدواج را صحيح دانسته اند، بپذيريم باعقايد شيعه هيچ منافاتي نداشته، وبه دلايل زيرامام راضي به ازدواج دخترش با او شده:
1. براي ازدواج گفتن شهادتين و نماز گزاردن به سوي كعبه و اقرار به اسلام كافي است، هر چند ازدواج با مسلمان غير شيعه كراهت دارد.[13]2. اگر علي ـ عليه السلام ـ اين ازدواج را تأييد كرده باشد، به خاطر شرايط خاص و قرار گرفتن در محذوراتي بوده است. همان طوري كه خودش فرموده: اين دوره برايش چونان كسي كه استخوان بر گلويش گير كرده باشد،[14] بوده است و روزگار كاملاً براي علي غير عادي بود. از طرفي تهديد هم شده بود، پس براي حفظ منافع اسلام كه بارها فرموده است: بسياري از ظلمها را تحمل نمود تا اساس اسلام محفوظ باشد،اين ظلم نيز يكي از اين موارد است.[15] ظلمهايي كه در حق همسر علي روا داشتند، آن حضرت ساكت ماند حق مسلم خودش را غصب كردند، ساكت شد. در مقابل اين ظلمها تزويج ام كلثوم به عمر ظلم كوچكي است.
3. در جريان قوم لوط پيامبر كه قرآن به روشني آورده است، لوط پيامبر در برابر تهديدات خود كه ظالمين به نوح بودند و قصد ايذاء او را داشتند و نيت بدي نسبت به ميهمانان لوط در فكر داشتند و به خانة او هجوم ميآوردند، آن حضرت براي محفوظ بودن آبروي خود و حفظ احترام ميهمانان به آنها پيشنهاد ازدواج با دخترانش را ميدهد: «… هؤلاء بناتي هنَّ اَطَهرلكم»؛[16] و هم چنين پيامبر اكرم نيز دو دختر خود را كه در عقد دو كافر بودند كه بعد از اسلام آنها، دخترانش را با همان عقد به شوهرانشان عودت داد.[17] بنابراين عقيده وديدگاهي كه اهل سنت با وجود بسياري از اشكالات كه درباره اين روايت وجود دارد وقبولش مشگل است؛در صورت تحقق هيچ فضيلتي را براي خليفه دوم نميتوانند ثابت كنندواز نظر عقيدتي نيز هيچ مشکلي راحل نمي کند و در پيشگاه خداوند نيز اين گونه كارها هيچ برتري محسوب نمي شود ؛اگر معيار بود خداوند هرگز به لوط پيامبر اجازه نمي داد تادرباره ي دخترانش به کافران چنين گويد. وآنان را به تزويج کافران دربياورد .درطول تاريخ ازدواجهاي تحميلي وزوري بسيار بوده، که هيچ محبتي بين دوطرف نبوده بلکه دشمني وجنگ نيز بوده.
درنتيجه با توجه به متن وسند آشفته ي اين خبر به نظر مي رسد اساس ترويج اين نظريه (ازدواج ) يا با انگيزه ي سياسي ويا به خاطر همنامي دختر امام با يکي از همسران خليفه ي دوم كه نامش ام كلثوم بوده است مي باشد؛از اشتباه ناشي شده باشد؛ شاهد بر اين ادعا اين است که خليفه دوم ازاين همسرش فرزندي بنام زيد داشته كه همين فرزند را به دختر امام نسبت داده اند؛ اگر به منابع رجالي مراجعه شود درميان همسران عمر يكي از زنانش كه از اوفرزندان زيادي داشته ازجمله آنهازيداست. باتوجه به اين مطلب احتمال دارد اين مسئله ازاساس جعلي باشد ،كه عمر درخواست ازدواج با دختر خردسال را داشته باشد ؛ چنانکه برخي از علماي اهل سنت نيز اين مسئله را از شان عمر بعيد دانسته وقبول نکرده اند ،از اين رو مي توان گفت اين مسئله ي برخلاف ادعاهاي جديد برخي ، درست نمي باشد.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1- ازدواج ام کلثوم با عمرنوشته ي آيت الله ميلاني
2- فاطمه الزهرا بهجه قلب المصطفي نوشته ي رحماني همداني.
3- ج7 ازمجموعه آثار شيخ مفيد.
4- ازدواج ام کلثوم مظلوميت ديگر،سعيدداودي
پي نوشت ها:
[1] . امين الاسلام طبرسي، اعلام الوري، ص 204، و رسائل الشريف، المرتضي، ج 1، قم، دار القرآن، 1405، ص 290 ـ 291، و كليني، فروع كافي،ج 5، ص 346، و ج 1 و 2 و 6، ص 125.
[2] . ابن المغازلي، مناقب علي ابن ابيطالب، تهران، اسلاميه، تهران، ص 108، ابن اسحق، سيره، دكتر سهيل، قم، دفتر مطالعات، 68، ص 248.
[3] . يعقوبي، تاريخ، ج 2، بيروت، دار صادر، 1379، ص 149.
[4] . عبدالفتاح، مبدأ المقصود، علي بن ابيطالب، ترجمه طالقاني، ج اول، ص 388.
[5] . ر.ك: رسائل علميه، باب احكام نكاح.
[6] . مجلسي، بحار، ج 42، چ دوم، بيروت، دار الوفاء، ص 88 و 107، به نقل كتاب شيخ مفيد.
[7] . بسط ابن جوزي، تذكرة الخواص، ص 321؛ و هم چنين، علي محمد دخيل در اعلام النساء ص 14 و 22 كه از الاصابه، ج 4، ص 492 و از الاستيعاب، ص 490، چاپ دار صادر بيروت نقل كرده اين مطلب را بسيار قبيح شمرده است كه اين بهتاني به خليفه و علي و شان خليفه دوم به دور است كه ساق دختر نامحرم را لمس كند و علي هم دخترش را نميفرستد تا مرد اجنبي با او سخن بگويد. خواننده محترم شما حاضريد درباره دخترتان يا خواهرتان اين حرفها زده شود؟! همداني، فاطمة الزهراء، چ دوم، تهران، نشر مرضيه، 1372، ص 651، و مجلسي، بحار، ج 42، چ دوم، بيروت، موسسه الوفاء، 1403، ص 107.
[8] . عبدالفتاح عبدالمقصود، علي بن ابيطالب، ترجمه طالقاني، ج اول، ص 388، نويسنده با حالت رمانتيك ميخواهد خليفه دوم را از گذشتهاش تبرئه كند.
[9] . مجلسي، بحار، ج 42، چ دوم، دار الوفاء، ص 88 و 107.
[10] . محمد بن اسحق، سيره، دكتر سهيل زكار، قم، دفتر مطالعات تاريخ و معارف اسلامي، 1362، 1410، ص 250.
[11] . شيخ صدوق، من لايحضره الفقيه، ج 3، باب الاكفاء، ص 393.
[12] . مجلسي، پيشين، ص 91، به نقل از ابومحمد نوبختي در كتاب امامت و مناقب ابن شهر آشوب.
[13] . ر.ك: رسائل علميه، باب احكام نكاح.
[14] . نهج البلاغه، خطبة شقشقيه، خطبه 3.
[15] . نهج البلاغه، نامه 62.
[16] . هود، 78.
[17] . آيتي، تاريخ پيامبر اسلام، چ ششم، تهران، دانشگاه، 1378، ص 344 و 225.