آنچه از منابع تاریخی درباره شهادت علی اصغر امام حسین بر می آید این است که :اصل اتمام حجت امام حسین(ع) در میان لشگر دشمن و تکرار اتمام حجت بنابر شواهد بسیار قابل تأیید است و اصل شهادت حضرت علی اصغر(ع) که نشان دهنده شدت قساوت دشمن و شدت مظلومیت امام حسین(ع) نیز قابل انکار نیست. هنر امام حسین(ع) همین بود که در این صحنه شدت قساوت دشمن را برای طول و عرض تاریخ به نمایش درآورد که به هیچ گونه در سینه ها و در صفحات تاریخ قابل محو نباشد. اما درباره چگونگی این واقعه چند نوع نقل قول هست که توجه شما را به مطالب زیر جلب می کنیم: دو نظر در باره چگونگی شهادت حضرت علی اصغر(ع) وجود دارد که البته نزدیک به هم بوده و اختلاف اندکی با یکدیگر دارند. ابومخنف چگونگی شهادت طفل شیرخواره را چنین آورده است ; هنگامی که امام حسین(ع) بر روی زمین نشست کودک شیرخواره ای را آوردند و امام آن را روی دامن خویش نشانده بود. ابومخنف او را چنین معرفی می کند: ((زعموا انه عبدالله بن الحسین )) یعنی گمان کردند او عبدالله بن حسین است . در ادامه روایتی از عقبه بن بشیر اسدی به نقل از امام باقر(ع ) آورده که امام به عقبه فرمود: شما بنی اسد خونی از ما ریختید که حق ما بر شماست. پرسیدم آن چیست و چه گناهی است ؟ امام فرمود: ((فرزند خردسال امام را نزد حضرت آوردند و امام آن را در دامن داشت که تیری از بنی اسد (حرمله بن کاهل اسدی ) آمد و گلویش را درید. امام حسین (ع ) دست خود را از خون گلوی طفل پر کرد و به آسمان پاشید سپس …)) . این روایت، چگونگی شهادت آن طفل صغیر را بیان می کند.(نصوص من تاریخ ابی مخنف , ج 1, ص 487.) ابن طاووس گزارشی دارد که می توان آن را مکمل گزارش قبلی دانست , و آن این است که ; امام حسین (ع ) وقتی که برای وداع و خداحافظی با زنان و کودکان به خیمه ها آمد, به حضرت زینب (س ) فرمود ((ناولینی ولدی الصغیر حتی اودعه)) حضرت فرمود طفل کوچکم را بیاورید تا با او وداع کنم , آن را در آغوش گرفت که ناگهان حرمله , وی را با تیری بکشت… . ابن طاووس در ادامه خبری از امام باقر(ع ) دارد که فرمود: از آن خونی که امام به آسمان پاشید هیچ قطره ای به زمین باز نگشت .(اللهوف فی قتلی الطفوف , ص 68.) در زیارت صادره از ناحیه مقدس امام زمان (عج ) چنین آمده است : ((السلام علی عبدالله الرضیع , المرمی , الصریع , المتشحط دما, و المصعد بدمه الی السما, المذبوح بالسهم فی حجر ابیه ,…))(مقرم , مقتل الحسین (ع ), ص 272.) در باره چگونگی شهادت علی اصغر(ع ) روایت دیگری نیز گزارش شده است ; گزارش ابن اعثم در کتاب فتوح , نظیر گزارش ابومخنف است .(الفتوح , ج 5, ص 209 – 210.) ناگفته نماند که از کتاب الفتوح ترجمه ای در قرن ششم انجام گرفته است .
گویا در آن گزارشی اضافه تر وجود دارد, که از نسخه دیگری از این قرار بوده است : ((]امام [ طفل شیرخوار خود را… در پیش زین گرفته , میان هر دو صف آورد و آواز برآورد: ای قوم , اگر من به زعم شما گناهکارم , این طفل گناهی نکرده او را جرعه ای آب دهید. چون آواز حسین (ع ) شنیدند, یکی از آن گروه تیری به سوی آن حضرت روان کرد. آن تیر بر گلوی آن طفل شیرخوار آمد و از آن سوی بر بازوی حسین (ع ) رسید آن حضرت تیر را بیرون آورد و هم در آن ساعت , آن طفل جان داد.))(الفتوح , ترجمه , ص 908.) سید بن طاووس نیز پس از نقل گزارشی که از ایشان یاد کردیم خبری شبیه به فتوح نقل می کند و در آغاز با استناد به یإ دلیل عقلی این را ترجیح می دهد و این را صحیح تر می انگارد, و آن عبارت است از این که , حضرت زینب (س ) طفل را نزد امام آورد و عرض کرد این بچه تشنه لب است , برای او درخواست آب کن .
امام کودک را بر روی دست گرفت و فریاد برآورد: ((یا قوم قد قتلتم شیعتی و اهل بیتی , و قد بقی هذا الطفل یتلظی عطشا فاسقوه شرب من الماء؛ ای مردم پیروان و اهل بیتم را کشتید و تنها این کودک باقی مانده است که از تشنگی لبانش را بر هم می زند, او را با جرعه آبی سیراب کنید». در این بین که کلام امام تمام نشده بود تیری گلوی او را درید.(الملهوف علی قتلی الطفوف , ص 169.) ابن طاووس این گزارش را معقولتر می داند و می گوید وداع و خداحافظی در آن شرایط و اوضاع که آتش جنگ شعله ور بود نامعقول است . باید به ایشان عرض کرد اتفاقا آن وداع خیلی هم معقول است و مقاتل دو وداع تا سه وداع برای امام گزارش کرده اند و هیچ استبعادی ندارد, امام که کانون محبت است در یکی از این چند وداع ها با کودکش وداع کرده باشد, و از نظر عاطفی و رابطه محبت پدر و فرزندی توجیه پذیر است .
از طرفی این درخواست حضرت زینب (س ), که خود شاهد ماجرای شهادت و تشنه کامی امام و اصحاب و عیال اوست , شاید جز داغ دل امام را تازه تر کردن چیزی نباشد و خوب می دانست که بستن آب برای آن بود که همین مصیبت ها بر اهل بیت تحمیل شود. در هر صورت درخواست آب برای کودإ شیرخواره در منابع کهن گزارش نشده است و اگر هم اتفاق افتاده باشد, اشکالی ندارد و هیچ نشانه ضعف و زبونی امام نیست، بلکه می توان گفت ویژگی امام(ع) آن است که در عرصه های مختلف عاطفه، عقلانیت و عرفان به خوبی حضور پیدا می کند. به طوری که نهایت محبت به خانواده را ابراز می کند و از سوی دیگر نهایت قساوت و سنگدلی دشمنان را در تاریخ به نمایش می گذارد و از نظر معرفتی و عرفانی آن چنان با خداوند مناجات می کند که مقام «فنا فی الله» را به ظهور می رساند.
بنابراین اگر طلب آب واقعیت داشته باشد هیچگونه منافاتی با عزت مداری امام (ع) ندارد بلکه از جهت اتمام حجت و نشان دادن قساوت دشمنان در طول تاریخ قابل دفاع است. لذا اصل عطش در روز عاشورا و طلب آب را می توان پذیرفت اما با رعاغیت عزت و ابتکار عمل نه به طور ذلیلانه و انفعالی که شأن امام و اهل بیت(ع) و حتی مؤمنان متوسط از چنین ضعف و زبونی به دور است. شیخ عباس قمی در منتهی الامال چنین می نویسد: پس حضرت، بر در خیمه آمد و به جناب زینب(س) فرمود: کودک صغیرم را به من سپارید تا او را وداع کنم. پس آن کودک معصوم را گرفت و صورت به نزدیک او برد تا او را ببوسد که حرمله بن کاهل اسدی لعین تیری انداخت و بر گلوی آن طفل رسید و او را شهید کرد. (ج 1، ص 714، چاپ هجرت). در هر صورت در شهادت طفل صغیر تردیدی نیست ولی در چگونگی شهادت، اختلاف نظر هست.
برای مطالعه بیشتر: 1. شیخ مفید، ارشاد، قم: مؤسسه آل البیت الاحیاء التراث، ج 2، ص 108. 2. شیخ عباس قمی، نفس الهموم، قم: انتشارات بصیرتی، ص 349. 3. محمد سماوی، ابصار العین، قم: انتشارات بصیرتی، ص 24. 4. منتهی الامال، ج 1، چاپ هجرت، ص 714
گویا در آن گزارشی اضافه تر وجود دارد, که از نسخه دیگری از این قرار بوده است : ((]امام [ طفل شیرخوار خود را… در پیش زین گرفته , میان هر دو صف آورد و آواز برآورد: ای قوم , اگر من به زعم شما گناهکارم , این طفل گناهی نکرده او را جرعه ای آب دهید. چون آواز حسین (ع ) شنیدند, یکی از آن گروه تیری به سوی آن حضرت روان کرد. آن تیر بر گلوی آن طفل شیرخوار آمد و از آن سوی بر بازوی حسین (ع ) رسید آن حضرت تیر را بیرون آورد و هم در آن ساعت , آن طفل جان داد.))(الفتوح , ترجمه , ص 908.) سید بن طاووس نیز پس از نقل گزارشی که از ایشان یاد کردیم خبری شبیه به فتوح نقل می کند و در آغاز با استناد به یإ دلیل عقلی این را ترجیح می دهد و این را صحیح تر می انگارد, و آن عبارت است از این که , حضرت زینب (س ) طفل را نزد امام آورد و عرض کرد این بچه تشنه لب است , برای او درخواست آب کن .
امام کودک را بر روی دست گرفت و فریاد برآورد: ((یا قوم قد قتلتم شیعتی و اهل بیتی , و قد بقی هذا الطفل یتلظی عطشا فاسقوه شرب من الماء؛ ای مردم پیروان و اهل بیتم را کشتید و تنها این کودک باقی مانده است که از تشنگی لبانش را بر هم می زند, او را با جرعه آبی سیراب کنید». در این بین که کلام امام تمام نشده بود تیری گلوی او را درید.(الملهوف علی قتلی الطفوف , ص 169.) ابن طاووس این گزارش را معقولتر می داند و می گوید وداع و خداحافظی در آن شرایط و اوضاع که آتش جنگ شعله ور بود نامعقول است . باید به ایشان عرض کرد اتفاقا آن وداع خیلی هم معقول است و مقاتل دو وداع تا سه وداع برای امام گزارش کرده اند و هیچ استبعادی ندارد, امام که کانون محبت است در یکی از این چند وداع ها با کودکش وداع کرده باشد, و از نظر عاطفی و رابطه محبت پدر و فرزندی توجیه پذیر است .
از طرفی این درخواست حضرت زینب (س ), که خود شاهد ماجرای شهادت و تشنه کامی امام و اصحاب و عیال اوست , شاید جز داغ دل امام را تازه تر کردن چیزی نباشد و خوب می دانست که بستن آب برای آن بود که همین مصیبت ها بر اهل بیت تحمیل شود. در هر صورت درخواست آب برای کودإ شیرخواره در منابع کهن گزارش نشده است و اگر هم اتفاق افتاده باشد, اشکالی ندارد و هیچ نشانه ضعف و زبونی امام نیست، بلکه می توان گفت ویژگی امام(ع) آن است که در عرصه های مختلف عاطفه، عقلانیت و عرفان به خوبی حضور پیدا می کند. به طوری که نهایت محبت به خانواده را ابراز می کند و از سوی دیگر نهایت قساوت و سنگدلی دشمنان را در تاریخ به نمایش می گذارد و از نظر معرفتی و عرفانی آن چنان با خداوند مناجات می کند که مقام «فنا فی الله» را به ظهور می رساند.
بنابراین اگر طلب آب واقعیت داشته باشد هیچگونه منافاتی با عزت مداری امام (ع) ندارد بلکه از جهت اتمام حجت و نشان دادن قساوت دشمنان در طول تاریخ قابل دفاع است. لذا اصل عطش در روز عاشورا و طلب آب را می توان پذیرفت اما با رعاغیت عزت و ابتکار عمل نه به طور ذلیلانه و انفعالی که شأن امام و اهل بیت(ع) و حتی مؤمنان متوسط از چنین ضعف و زبونی به دور است. شیخ عباس قمی در منتهی الامال چنین می نویسد: پس حضرت، بر در خیمه آمد و به جناب زینب(س) فرمود: کودک صغیرم را به من سپارید تا او را وداع کنم. پس آن کودک معصوم را گرفت و صورت به نزدیک او برد تا او را ببوسد که حرمله بن کاهل اسدی لعین تیری انداخت و بر گلوی آن طفل رسید و او را شهید کرد. (ج 1، ص 714، چاپ هجرت). در هر صورت در شهادت طفل صغیر تردیدی نیست ولی در چگونگی شهادت، اختلاف نظر هست.
برای مطالعه بیشتر: 1. شیخ مفید، ارشاد، قم: مؤسسه آل البیت الاحیاء التراث، ج 2، ص 108. 2. شیخ عباس قمی، نفس الهموم، قم: انتشارات بصیرتی، ص 349. 3. محمد سماوی، ابصار العین، قم: انتشارات بصیرتی، ص 24. 4. منتهی الامال، ج 1، چاپ هجرت، ص 714