براي روشن شدن جواب، يادآوري چند نکته ضروري است:
1ـ بر اثر تباني، عقلا در گفتار و ارتباط روزمره ي خود به ظواهر سخنان هر يك اعتماد ميكنند، منتهي شرط آن اين است كه قرينه برخلاف ظاهر نباشد.[1]2ـ قرآن كريم نيز همانند ديگر محاورات، ظاهرش حجيّت و اعتبار دارد، منتهي نه به صورت مطلق، بلكه داراي شرايطي است:
1ـ ظواهر آيات متشابه در صورتي كه در كنار آيات محكم و در دامن آن پرورش يافته باشد حجّت است، نه به صورت مطلق.
2ـ انسان بدون فحص كامل از وجود قرينه و آنچه كه مانع ظهور مي شود؛ نميتواند ظاهر قرآن کريم را اخذ نمايد و بدان جامه ي عمل بپوشاند و يا طبق آن حكم صادر نمايد.
3ـ اخذ به ظواهر قرآن کريم، كار هر كس نيست، بلكه كسي حقّ دارد بدان تمسّك كند كه نسبت به مضمون آيات مربوطه، علم و آگاهي كاملي داشته باشد. بعد از وجود شرائط فوق، ميتواند به قرآن کريم و ظاهر آن اخذ و استناد نمايد.[2] بعد از اين مقدمه اولاً: كلمه «اب» در آيه ي ذيل « اذ قال ابراهيم لابيه…» به خاطر بياوريد، هنگامي كه ابراهيم به مربيش (عمويش) آزر گفت آيا بتها را خدايان خود انتخاب ميكنند[3]» نميتوان گفت ظهور حتمي در معناي «پدر» دارد، به دو جهت 1ـ «اب» هر چند در لغت عربً اغلب بر پدر اطلاق ميشود. ولي بر جدّ مادري، عمو، مربّي، معلّم و كساني هم چون پيامبران و علماء كه براي تربيت و هدايت انسان به نوعي زحمت كشيدهاند نيز گفته شده است، لذا به پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ و علماء پدران امّت گفته شده است «ابوا هذه الامة».[4]2ـ در آيات قرآن كريم، هم كلمه ي «اب»، در غير پدر يعني عمو به كار رفته است مانند آية « … قَالُوا نَعْبُدُ إِلَهَكَ وَإِلَهَ آبَائِكَ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ إِلَهًا وَاحِدًا …[5]؛ فرزندان يعقوب به او گفتند، خداوند تو و خداوند پدران تو ابراهيم و اسماعيل و اسحاق، خداوند يگانه را ميپرستيم.» و اين را ميدانيم كه اسماعيل عموي يعقوب بود نه پدر او در عين حال لفظ آباء (جمع اب) در آن به كار رفته است.
ثانياً: بر فرض كلمه ي «ابيه»، ظهور در پدر داشته باشد، همان طوري که گفته شد هر ظهوري، به ويژه ظهور قرآن كريم، آنگاه حجيّت دارد، و ميشود آن را اخذ کرد كه قرائن نقليه و عقلي برخلاف آن وجود نداشته باشند، راجع به آيه ي فوق و كلمه ي «اب» قرائن متعددي از آيات و روايات و… وجود دارد كه ثابت ميكند مراد پدر نيست بلكه مراد «عمو» و يا «مربّي» ميشود، كه به بعضي از آنها اشاره ميشود: 1ـ در هيچ يك از منابع تاريخي اسلام پدر ابراهيم، «آزر» شمرده نشده است بلكه هم «تارخ» يا «تارح» (بدون نقطه) نوشتهاند. در كتب عهدين (تورات و انجيل) نيز همين نام آمده است.[6]2ـ از خود قرآن کريم استفاده ميشود كه «آزر» پدر حضرت ابراهيم نبوده، زيرا قرآن کريم ميفرمايد: «مسلمانان حق ندارند براي مشركان استغفار كنند؛ اگرچه بستگان و نزديكان آنها بوده باشد.» سپس براي اينكه كسي استغفار ابراهيم را درباره ي «آزر» دستاويز قرار ندهد چنين ميگويد: « وَمَا كَانَ اسْتِغْفَارُ إِبْرَاهِيمَ لأبِيهِ إِلا عَنْ مَوْعِدَةٍ وَعَدَهَا إِيَّاهُ فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلَّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ ..[7] ؛ استغفار ابراهيم براي پدر «آزر» فقط به خاطر وعدهاي بود كه به او داده بود امّا هنگامي كه او را در راه بتپرستي مصمّم و لجوج ديد، دست از استفغار درباره ي او برداشت.»
آيه ي فوق نشان ميدهد كه ابراهيم (در دوران جواني در شهر بابل) بعد از مأيوس شدن از آزر، ديگر هيچ گاه براي او طلب آمرزش نكرد؛ ولي آيات ديگر قرآن نشان ميدهد، كه ابراهيم در اواخر عمر خود براي پدرش از خداوند طلب آمرزش كرد «… رَبَّنَا اغْفِرْ لِي وَلِوَالِدَيَّ وَلِلْمُؤْمِنِينَ … [8]؛ حمد و سپاس براي خدائي است كه در پيري به من اسماعيل و اسحاق را بخشيد. پروردگار من دعا اجابت ميكند پروردگارا! من و پدر و مادر و مؤمنين را در روز رستاخيز بيامرز.» جالب اين است كه در آيه ي فوق كلمه ي «اب» نيامده بلكه به «والد» كه صراحت در معناي پدر دارد تعبير شده است.[9]از انضمام آيه ي فوق به آيه ي سوره ي توبه كه مسلمانان را از استغفار براي مشركان برحذر ميدارد و ابراهيم را از انجام چنين كاري جز براي يك مدّت محدود آن هم براي يك هدف مقدّس بركنار ميشمارد، به خوبي استفاده ميشود كه منظور از «اب» در آيه ي مورد سؤال پدر نيست بلكه عمو يا پدر مادر، و يا مانند آن است.[10]3ـ از خود روايات مختلف اسلامي نيز ميتوان اين موضوع را استفاده كرد كه «آزر» پدر ابراهيم نبوده، زيرا در حديث معروفي از پيامبر اكرم نقل شده است كه فرمود «همواره خداوند را از صلب پدران پاك به رحم مادران پاك منتقل ميساخت و هرگز مرا به آلودگيهاي دوران جاهليّت آلوده نساخت.»[11] شكّ نيست كه روشنترين آلودگي دوران جاهليّت شرك و بتپرستي است و كساني كه آن را منحصر به آلودگي زنا دانستهاند هيچ دليلي برگفته خود ندارند، به خصوص اينكه قرآن کريم ميگويد: « …إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ …[12]؛ مشركان آلوده و ناپاكند.»
سيوطي خلاصه ي روايات اهل سنبت را در اين زمينه چنين بيان داشته است: « از دو دسته روايات ميتوان استفاده كرد كه پدر و مادر و اجداد پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ از جمله پدر ابراهيم حتماً موحد بودهاند، 1ـ رواياتي كه ميگويند: پدران و اجداد پيامبر تا آدم هر كدام بهترين فرد زمان خود بودهاند، 2ـ رواياتي كه كه دلالت دارند: در هر عصر و زماني افراد موحود و خداپرست وجود داشته است»[13]آن چه به عنوان نتيجه قابل بيان است، اين است كه: بر فرض، ظهور آيه تمام باشد با قرائن عقلي، نقلي و تاريخي مي توان از ظهور آن دست بر داشت.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ تفسير نمونه، اثر آيت الله ناصر مكا رم شيرازي و همكاران، ج5، ص 302-306.
2ـ ترجمه ي تفسير الميزان، اثر علّامه طباطبايي، ج7، ذيل آيه 74 انعام.
پي نوشت ها:
[1] – ر.ك: مظفر، محمد رضا، اصول الفقه، قم: انتشارات المعارف الالهية، چاپ دوم، 1386 هـ ، ج3-4، ص 147-150.
[2] – همان مدرك، ص 156-157.
[3] – انعام: 5/74.
[4] – ر.ك: راغب اصفهاني، بي جا، دفتر نشر الكتاب، چاپ دوم، 1404 هـ ، ص7.
[5] – بقره: 2/ 133.
[6] – ر.ك: مكارم شيرازي، ناصر و همكاران، تفسير نمونه، تهران، دارالكتب الاسلاميه، چاپ چهاردهم، 1369، ج5، ص 303 و ر.ك: طباطبايي، سيد محمد حسين، تفسير الميزان، تهران، دارالكتب الاسلاميه، چاپ چهارم، 1362، ج7، ص 171.
[7] – توبه: 9/ 114.
[8] – ابراهيم: 14/ 39-41.
[9] – ر.ك: تفسير نمونه، پيشين، ج5، ص 304.
[10] – ر.ك: الميزان، پيشين، ج7، ص 170 و تفسير نمونه، پيشين، ج5، ص 305.
[11] – ر.ك: ابوعلي طبرسي، مجمع البيان، بيروت، دارالمعرفة، چاپ دوم، 1408، ج3-4، ص 497.
[12] – توبه: 9/ 28.
[13] – تفسير نمونه، پيشين، ج5، ص 306، بحارالانوار، ج15، بيروت: دارالتراث العربي، ص118.