حوزههاي علميه و روحانيت در طول تاريخ به عنوان مرجع و پناهگاه مردم قلمداد گرديدهاند. مرجعيت ديني روحانيون براي مردم، نقش ممتازي را براي آنان فراهم ساخته است. حضرت امام(ره) اين قشر را جانشينان انبياء الهي ميدانند و ميفرمايند: «روحانيون… به جاي انبياء نشستهاند، مبعوث از طرف انبياء هستند.»[1] ميفرمايند: «آخوند يعني اسلام، روحانيون با اسلام در همه مدغَمند»[2]در جاي ديگر نيز قداست اين نهاد را مورد تأكيد قرار داده و پيرامون علاقه مردم به اين قشر ميفرمايند: «اينها «روحانيون» مظهر اسلامند. اينها مبين قرآنند. اينها مظهر نبي اكرمند، مردم اينها را اينجور شناختهاند، مردم علاقه دارند به دين خودشان، علاقه دارند به اسلام خودشان، آن علاقهاي كه به اسلام دارند، علاقهاي كه به علماي اسلامي دارند.»[3] پس ميتوان گفت كه طلبه و روحاني مورد احترام اکثريت ملت مسلمان ميباشد. اما واقعاً سؤال اينجاست كه چرا عدهاي نسبت به اين قشر بياحتراميهايي روا داشته و ميدارند؟ در اين مورد توجه به دو عامل مهم است:
1 . عامل دروني 2 . عامل بيروني.
الف)عامل دروني: حضرت امام(ره) ميفرمايند: «شما بدانيد كه اگر چنانچه عالم، تهذيب اسلامي پيدا نكرده است و اخلاق اسلامي پيدا نكند براي اسلام مضر است كه نافع نيست. آنقدري كه اسلام، از زبان و قلم اشخاص كه تعهد به اسلام نداشتهاند و انحراف داشتهاند كشور ما صدمه ديده است كه از توپ و تانك و از محمدرضا و پدرش صدمه نديده است»[4]همچنين مرحوم امام(ره) خطاب به روحانيون فرموده اند: «بايد توجه كنيد كه همه متوجه شما هستند، لذا زيّ اهل علم خودتان را حفظ كنيد. درست مانند علماي گذشته ساده، زندگي كنيد… امروز سعي كنيد زندگيتان از زيّ آخوندي تغيير نكند. اگر روزي از نظر زندگي از مردم عادّي بالاتر رفتيد بدانيد كه دير يا زود مطرود ميشويد. براي اينكه مردم ميگويند ببينيد آنوقت نداشتند كه مثل مردم زندگي ميكردند، امروز كه دارند و دستشان ميرسد از مردم فاصله گرفتند.»[5] وقتي كه برخي از افراد شئونات حوزوي را رعايت نكنند طبعاً نسبت به اين قشر ممکن است بدبيني ايجاد شود.
ب)عوامل بيروني :عموماً بياحترامي به روحانيت ناشي از عواملي است كه در طول تاريخ تقريباً مشابه بوده است. برخي از اين عوامل از اين قرار است:
1 . توطئه دشمنان بويژه آنهائي كه كينه ديرينه نسبت به اسلام و روحانيت به دل گرفتهاند، موجب ميشود كه بخشي از جامعه را نسبت به روحانيت و حوزه بدبين نمايند. اين توطئهها در قالب هاي گوناگون قابل اجرا است كه بارزترين آن، ايجاد جنگ رواني و پخش اخبار نادرست پيرامون طلاب و روحانيون ميباشد. از اين رو آنهايي كه تحت تأثير اين جوّ نادرست و جنگ رواني دشمنان روحانيت قرار ميگيرند، طبيعتاً براي عقدهگشايي كينه فروخفته خود، طلاب و روحانيون را مورد بيحرمتي قرار داده و سعي در تخريب شخصيت آنان دارند.
2 . ايجاد شايعات: امروزه به واسطه شايعات نادرستي كه از سوي برخي افراد صورت ميگيرد، ممکن است چهره نامطلوبي از طلاب و روحانيون جلوه دهد. البته ممكن است به سوژههايي هم تمسك كنند و با اشاره به عدهاي قليل اين جنبه را به كل روحانيت تعميم داده و ناجوانمردانه حيثيت روحانيت را خدشهدار كنند. طبيعي است كه عدهاي سادهنگر، ممکن است تحت تأثير اين جوّ مسموم قرار گيرند.
3 . رعايت شئونات اسلامي، تقوي، تقيد به قيودات ديني، ملاحظات اخلاقي، اقامه اوامر الهي و نظاير آن از مسائلي هستند كه روحانيون بهآن آراستهاند و اين موضوع اصطكاكاتي را ميان آنها و افراد شهوتپرست ايجاد ميكند. طبيعي است كه اين قيودات با طبع افرادي كه اصلاً هيچ پايبندي به امور اخلاقي و ديني ندارند، سازگار نيست و نميتوانند اين مسائل را بپذيرند. لذا روحانيون را مانع رسيدن به خواهش هاي نفساني خود مي بينند و با آنها مخالفت مي كنند.
4 . عامل ديگر را بايد در عدم اطلاع دقيق پيرامون نحوه زندگي روحانيون توسط مردم جستجو كرد لذا بسياري اطلاعات نادرستي در مورد آنان دارند.
5 . آخرين موردي كه بايد بدان اشاره نمود ،اين است كه اصولاً عدهاي که ممکن است نفرتي شديد به روحانيت داشته باشند که خوشبختانه تعداد اين افراد بسيار معدود و اندك است ممکن است اينگونه افراد اصولاً به دنبال دليل و عاملي براي انجام اين كارهايشان نباشند زيرا علت ناسازگاري موانعي است كه روحانيت در راه مقاصد شوم آنها ايجاد كرده است. ساواكيهاي بازمانده از زمان طاغوت، وابستگان به استكبار جهاني، برخي از قاچاقچيان مواد مخدر و مروّجان فساد و خوشگذرانان، نيز از مخالفان طبيعي روحانيت هستند.
6 . پس از پيروزي انقلاب اسلامي و حكومت اسلامي در ايران و بروز برخي مشكلات اقتصادي و اجتماعي، باتوجه به مطلع نبودن برخي از مسئوليت روحانيون در کشور , ممکن است نسبت به روحانيت بدبين گرديده و اين مشكلات را بر عهده روحانيت گذاشتهاند و از عدم مسئوليت روحانيت در اين باره و وجود برخي عوامل، مانند جنگ، تحريم و كارشكنيهاي عمده عوامل خارجي و داخلي غفلت كردهاند , اين مشكلات باعث شده تا برخي نتوانند اين مسائل را درست تجزيه و تحليل نموده و بالطبع ديدگاه انتقادي نسبت به روحانيون داشته باشند.
در يك تحليل كلي بايد گفت آن عده كه نسبت به روحانيت بياحترامي روا ميدارند، از دو حال خارج نيستند، يا آن كه نسبت به روحانيت كينه دارند و اصولاً همه روحانيون را برنميتابند كه البته تعداد آنها بسيار اندك است و يا آنكه به خاطر عوامل خاصي كه ذكر شد، نسبت به روحانيت بدبين شده اند. ولي در مقابل اين گروه، خيل عظيم مردمي قرار دارند كه هر چند نقد و انتقاداتي نسبت به عملکردها دارند، ولي از ته دل و عمق وجود، نسبت به روحانيون احترام ميگذارند. همان مردمي كه روحانيت را ملجاء و مرجع خود ميپندارند.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1 . مرجعيت و روحانيت،اثر جمعي از محققان و پژوهشگران، انجمن كتاب، 1341، تهران.
2 . دفتر دهم تبيان، روحانيت و حوزههاي علميه ازديدگاه امام خميني(ره)، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام، تهران، 1374.
پي نوشت ها:
[1] . صحيفة نور، ج 7، ص 181.
[2] . همان،ج 6، ص 259.
[3] . همان،ج 4،ص 93.
[4] . همان، ج 13، ص 211.
[5] . همان،ج 17، ص 262.