مقدمه
هيچ انساني فطرتاً دروغگو نيست؛ بلكه دروغگويي را از محيط خود، يعني خانواده، مدرسه، دوستان و به طوركلّي اجتماعي كه در آن زندگي ميكند ياد ميگيرد. اين خوي ناپسند به مرور زمان تبديل به عادت شده و گاه كل شخصيّت فرد را پوشش ميدهد؛ بنابراين دروغگويي افراد، هم از نظر علّت و زمينة پيدايش، و هم از نظر ميزان و شدّت و ضعف با يكديگر متفاوت است؛
مهم ترين عواملي كه باعث دروغگويي در افراد ميشود عبارتند از:
1. الگوهاي نامناسب
يكي از عواملي كه باعث ميشود افراد، به خصوص كودكان و نوجوانان به دروغگويي عادت كنند، وجود الگوهاي نامناسب است. اگر در خانوادهاي والدين يا ديگر كساني كه با كودك و نوجوان زندگي ميكنند دروغ بگويند، ناخودآگاه و به طور غيرمستقيم زمينة دروغگويي را براي آنان فراهم ساختهاند. در واقع اولين درس دروغگويي را فرزندان از والدين و اطرافيان خواهند آموخت؛ زيرا خانواده اولين محيط تربيتي محسوب ميشود و گفتار، رفتار و به طوركلي طرز زندگي والدين در تربيت و شكلدهي رفتار فرزندان مؤثر است.[1] وقتي كودكان دروغگويي را از والدين ياد گرفتند، به مرور زمان جزء شخصيّت آنها شده و در بزرگسالي نيز رفتار دروغگويي در آنها ظاهر ميشود. حضرت علي ـ عليه السّلام ـ ميفرمايد: «قلب كودك همانند زمين بكر و آمادهاي است كه هر چه در آن كاشته شود پرورش مييابد». و دروغ بذري است كه توسط اطرافيان در اين زمين حاصلخيز كاشته ميشود و با آبياري و پرورش مناسب رشد ميكند تا حدّي كه گاهي به صورت يك درخت تنومند در ميآيد و در بزرگسالي نيز مشاهده ميشود.
2. احساس حقارت و ضعف شخصيّت
يكي ديگر از عواملي كه باعث ميشود افراد هميشه دروغ بگويند، ضعف شخصيّت و احساس حقارتي است كه در آنها وجود دارد. افرادي كه احياناً در جهات مختلف توانايي لازم را نداشته و خود را حقير ميببينند، تلاش ميكنند به هر نحوي كه ممكن است توجه ديگران را به خود جلب و ناتوانايي خود را به اين طريق جبران نمايند. از اينرو به رفتارهاي مختلفي از جمله درغگويي دست ميزنند. اغلب دربارة خود، ديگران و حوادث و رويدادها دروغ هاي باور نكردني ميگويند. رسول گرامي اسلام ـ صلي اللّه عليه و آله و سلّم ـ در اينباره ميفرمايد: «درغگو، دروغ نميگويد مگر به سبب حقارتي كه در خود احساس ميكند».[2]3. نيازهاي ارضاء نشده
عدّهاي از روانشناسان معتقدند كه دروغ نشان دهندة نيازها و تمايلات ارضاء نشدة افراد است. به هر ميزان نيازهاي ارضاء نشده در افراد بيشتر باشد، احساس كمبود در آنان بيشتر است و چون ارضاي آن نيازها به صورت طبيعي و واقعي نتوانسته است براي آنها محقق شود، سعي ميكنند به صورت تخيّلي و گفتن مطالب دروغ، خود را قانع سازند. اين امر در خصوص افرادي كه در زندگيشان كمتر مورد توجّه و محبّت والدين قرار گرفتهاند، بيشتر صادق است. حتي دروغگويي در دوران بزرگسالي امكان دارد به سبب كمبود محبّت در دوران كودكي باشد.
4. ترس از مجازات
يكي از مهمترين علل دروغگويي در كودكان و بزرگسالان ترس از مجازات، خدشهدار شدن آبرو و جايگاه اجتماعي افراد است. افراد بزرگسال از ترس اينكه اگر هميشه راست بگويند ممكن است موقعيت اجتماعيشان را از دست بدهند، لذا براي حفظ آن به دروغ متوسّل ميشوند؛ امّا كودكان و نوجوانان از ترس مجازات و تنبيه والدين به دروغ پناه ميبرند. مُچگيري و بازجوييهاي والدين و مربيان گاه باعث ميشود كه فرزندان و دانشآموزان واقعيتها را كتمان نموده و به تحريف واقعيتها روي آورند. تحقيقي كه روي كودكان شش تا چهارده ساله انجام شده نيز اين مطلب را تأييد ميكند. اين پژوهش نشان ميدهد كه 71 درصد علّت دروغگويي افراد را ترس تشكيل ميدهد.[3]5. كمعقلي
يكي ديگر از عواملي كه باعث ميشود افراد دروغگويي كنند، كمعقلي آنان است. به اين معنا كه اگر تعقّل داشته باشند و پيامدهاي دروغ را درنظر بگيرند، هيچگاه دروغ نخواهند گفت. امّا وقتي ميبينيم مرتب دروغ ميگويند و هيچ توجّهي به پيامدهاي منفي دروغ و حكم اسلام دربارة آن ندارند، ميدانيم كه اين افراد از نيروي تعقّل و انديشة سالم برخوردار نيستند، اميرالمومنين علي ـ عليه السّلام ـ در اينباره ميفرمايد: «مَا كَذَبَ عاقلٌ» ؛ انسان عاقل دروغ نميگويد».[4]6. براي ايجاد ارتباط
گاهي افراد به دليل ضعف هايي كه در خود حس مي كنند و آن را براي خود مجاز نميشمارند، براي ارتباط با ديگران مي كوشند روي اين نقاط ضعف را بپوشانند؛ از اين روي متوجه دروغ ميگردند. اگر در يك جمع نوعي ارزش حاكم باشد و شخص براي پيوستن به آن جمع از آن ارزش پذيرفته شده بي نصيب باشد، به نوعي مي كوشد با بستن دروغ خود را داراي صلاحيت نشان دهد. مثلا اگر در جمعي مدرك تحصيلي مهم باشد، شخصي به دروغ خود را آدمي تحصيل كرده و صاحب فكر جا بزند و كارهايي شبيه به آن.
7. براي رسيدن به هدف
اگر اشخاص به هدفي متوجه اند و مي خواهند به هر قيمتي كه شده به آن دست بيابند يكي از راه هاي پيش رو و مدم دستي خود را درغ مي دانند و به آن متوسل مي شوند؛ مثل افرادي كه در خواستگاري از يك دختر خود را پولدار و صاحب نفوذ و امثال آن جا مي زنند.
راههاي درمان دروغگويي
1. اصليترين راه درمان دروغگويي اين است كه فرد دروغگو نخست در آيات و اخباري كه در مذمّت دروغ وارد شده، بينديشد تا بداند كه اگر آن را ترك نكند، هلاكت گريبانگيرش خواهد شد و به ياد بياورد كه شخص دروغگو به تدريج ارزشمندي و آبرويش از بين رفته، پيش مردم رسوا خواهد شد.
2. توجّه داشته باشد كه اگر دروغگويي را ترك نكند، فرد دروغگو بر اثر فراموشي، در بعضي موارد، گفتة خود را تكذيب نموده، خلاف آن را بيان ميكند و در نتيجه بين مردم رسوا ميگردد.
3- توجه مستمر به ضررهاي دروغگويي ؛
در پايان لازم است به اين نكته توجّه شود كه! درمان دروغگويي احتياج به تصميم جدي و گذشت زمان دارد؛ زيرا از بين بردن يك رفتار زشت و جايگزين كردن خُلقنيك و شايسته، با يك بار و چندبار امكانپذير نيست، بايد افراد را تشويق نمود تا مدّتي به اعمال نيك و شايسته بپردازند و از كار زشت مانند دروغ دست بردارند.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. يوسف صديق عرباني، گوش و چشم و زبان از ديدگاه اخلاق اسلامي، نشر دانشگاه گيلان، 1375.
2. سيّد محمّد شفيعي، پرورش روح در پرتو چهل حديث، ج1، دفتر تبليغات اسلامي، 1370.
3. گناهان كبيره، شهيد دستغيب شيرازي، شيراز كانون تربيت.
پي نوشت ها:
[1] . براي مطالعه بيشتر در زمينة الگوپذيري فرزندان از عادتهاي ناهنجار والدين مراجعه شود: كريمينيا، محمدعلي، الگوهاي تربيتي، پيام مهدي،1380، ص 148 ـ 130.
[2] . طبري، مستدرك الوسايل، ج2، ص 100.
[3] . مسروب بالايان، روانشناسي كودك به زبان ساده، انتشارات شمس، 1370، ص 52.
[4] . غررالحكم، حرف ايميم.