خانه » همه » مذهبی » چرا بني اسرائيل با تنوع طلبي در غذا، دچار هبوط شدند؟

چرا بني اسرائيل با تنوع طلبي در غذا، دچار هبوط شدند؟

سوره بقره/ آيه 61:

«وَإِذْ قُلْتُمْ يَا مُوسَىٰ لَنْ نَصْبِرَ عَلَىٰ طَعَامٍ وَاحِدٍ فَادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُخْرِجْ لَنَا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ مِنْ بَقْلِهَا وَقِثَّائِهَا وَفُومِهَا وَعَدَسِهَا وَبَصَلِهَا ۖ قَالَ أَتَسْتَبْدِلُونَ الَّذِي هُوَ أَدْنَىٰ بِالَّذِي هُوَ خَيْرٌ ۚ اهْبِطُوا مِصْرًا فَإِنَّ لَكُمْ مَا سَأَلْتُمْ ۗ وَضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْكَنَةُ وَبَاءُوا بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ ۗ ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ كَانُوا يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَيَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ ۗ ذَٰلِكَ بِمَا عَصَوْا وَكَانُوا يَعْتَدُونَ»[1]

اين آيه بيانگر يكي ديگر از بهانه جويي ها و ناسپاسي هاي بني اسرائيل است؛ بهانه جويي و لجاجتي كه در آن نعمت آزادي و استقلال به دست آمده، فداي تنوع طلبي و شهوت شكم مي شود. خواسته اي كه همانند تقاضاي رؤيت حسي خداوند، از سر خضوع و خشوع نيست، بلكه با لجاجت و جسارت همراه است و از اين رو با قهر و غضب با آن مقابله مي شود و با تعجيز و توبيخ پاسخ آنان داده مي شود.

عنصر محوري آيه را يادآوري نعمت خدا و كفران قوم يهود تشكيل مي دهد؛ زيرا آنان در كمال مقاومت اعلان بي صبري كرده و به صورت نفي صريح و اكيد اعلام داشتند كه بر آن چه خداوند از آسمان نازل كرده، صبر نمي كنيم، بلكه بايد از زمين، نعمت هاي پيشنهادي ما را بيرون آورد. مقصود آنان از اين طرح، تبديل كامل نعمت آسماني به نعمت زميني بود، نه تكميل و تتميم آن؛ زيرا ظاهر «استبدال» در صورتي كه با قرينه همراه نباشد، تعويض است، نه تركيب و تلفيق. و بر اساس همين دو جهت (يكي اعلام بي صبري و نكول نعمت آسماني و ديگري تبديل و تعويض كامل، نه ضميمه كردن نعمت زميني به آسماني) بر مي آيد كه پيام آيه نقد عمل قبيح آنان است، نه نقل پيشنهاد مباح آنها.  

خداوند در بخش اول آيه فوق به يهوديان مي فرمايد: «و به ياد آوريد زماني را كه به موسي گفتيد: ما تحمل يك نوع غذا را نداريم. تو از پروردگارت بخواه كه از محصولات زميني و آنچه زمين آن را مي روياند، از سبزي ها، خيار، سير (يا گندم)، عدس و پيازش را براي ما فراهم سازد».

اين خواسته يهود اگر امري طبيعي بود، ممكن بود خدا به آنان لطف كند و همانند خواسته منّ و سلوي يا خواسته آب آشاميدني، پاسخ مثبتي به آن بدهد، اما تعبير به «لن نصبر …»  همانند تعبير «لن نؤمن لك…» دليل بر اين است كه پيشنهاد بني اسرائيل از سر لجاجت بود، نه خواهش و مسالت. گويا مي خواستند بگويند: تو ما را از مصر بيرون آوردي و وعده دادي كه همه امكانات را در اختيار ما بگذاري و به وعده هايت وفا نكردي.

در حالي كه حضرت موسي به آنان وعده داده بود كه آنان را از بردگي آل فرعون نجات دهد و نجات هم داد و آنان آزاد شدند، نه اينكه همه امكانات رفاهي را برايشان فراهم كند، بلكه آنان را به صبر و استقامت و نيز استعانت از خداوند دعوت كرده و فرموده بوده: «إستعينوا بالله و اصبروا»[2]؛ شما هدفي بالاتر در پيش داريد. پس به خدا استعانت كنيد و از او مدد بگيريد. شما كه با صبر و استقامت بر بزرگ ترين دشمن پيروز شديد، چگونه مي گوييد: چون پياز و عدس و … نداريم، صبر نمي كنيم؟! با اين كه هدف، بر كندن ريشه ستم از منطقه بود، چگونه در حالي كه تنها مصر فتح شده و هنوز در شهرهاي شام و فلسطين خوي فراعنه باقي است و در سرزمين مقدس، جباراني چون عمالقه زندگي مي كنند (و شما حاضر نيستيد با آنها بجنگيد و آنها را بيرون كنيد)، سخن از «لن نصبر علي طعامٍ واحد» داريد؟

از اين رو خداوند در بخش دوم آيه مي فرمايد: آيا غذاي بهتر را به غذاي پست تر تبديل مي كنيد؟ اكنون كه چنين است از بيابان درآييد و به شهري فرو آييد كه در آنجا به همه خواسته هاي نازل خود مي رسيد.  تعبير «هبوط» اشاره به سقوط و نزول است، گويا موساي كليم نيز با استخدام اين تعبير فهماند كه شما عزيز بوديد. پس براي امور مادي، نظير پياز و عدس و مانند آن، ذليل نشويد. با اين بيان امر به هبوط از قبيل امر توبيخي است.

و نيز ممكن است از قبيل امور تعجيزي باشد، يعني خداي سبحان مقرر كرده كه ساليان متمادي در اين صحرا سرگردان باشيد و شما از رفتن به جاي ديگر، يعني از شكستن آنچه خدا مقدّر كرده، عاجز هستيد. اگر مي توانيد به يكي از شهرهاي مجاور برويد و از راه كشاورزي به همه خواسته هاي مادي خود برسيد، چون در اين صورت چيزي بطور رايگان و از طريق معجزه به دست نمي آيد.

به هر تقدير، اين هبوط (يعني هبوط از بهشت امنيت و آزادي و استقلال و عزت به سرزمين عداوت ها و نزاع ها و منطقه تاريك شهوات مادي) تمثّل و تجسّمي از هبوط جدّ اعلاي بني اسرائيل و همه انسان ها، حضرت آدم (ع) است كه بر اثر نزديك شدن به درخت ممنوع از بهشت قرب و رضوان تنزل يافت و به جايگاه فساد و ضلال و نزاع و خون ريزي، يعني قلمرو ماده و طبيعت فرود آمد.

  

پي نوشت:

[1] و (نيز به خاطر بياوريد) زماني را كه گفتيد: «اي موسي! هرگز حاضر نيستيم به يك نوع غذا اكتفا كنيم! از خداي خود بخواه كه از آنچه زمين مي‌روياند، از سبزيجات و خيار و سير و عدس و پيازش، براي ما فراهم سازد.» موسي گفت: «آيا غذاي پست‌تر را به جاي غذاي بهتر انتخاب مي‌كنيد؟! (اكنون كه چنين است، بكوشيد از اين بيابان) در شهري فرود آئيد؛ زيرا هر چه خواستيد، در آنجا براي شما هست.» و (مهر) ذلت و نياز، بر پيشاني آنها زده شد؛ و باز گرفتار خشم خدائي شدند؛ چرا كه آنان نسبت به آيات الهي، كفر مي‌ورزيدند؛ و پيامبران را به ناحق مي‌كشتند. اينها به خاطر آن بود كه گناهكار و متجاوز بودند.

[2] اعراف/128

تفسير تسنيم، ج4، ذيل آيه 61 سوره بقره، با تلخيص و اندكي تصرف

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد