پاسخ به سئوال شما مستلزم روشن شدن چند چيز است:
اول: از ديدگاه مكتب شيعه حق معيار شناخت افراد است و افراد معيار شناخت حق نيستند. عالمان ديني كه متخصص در مباحث ديني و علوم انساني هستند گفتارشان در صورتي حق است كه همراه با ادّله متقن و موافق با آموزه هاي قرآن و حديث باشد البته بايد توجه داشت كه كساني كه در مباحث ديني تخصص ندارند حق ندارند به ظن و گمان خود سخنان عالمان دين را مردود اعلام كنند.
دوم: اين كه عالمان ديني قبلاً چه مي گفتند كه امروز منافع آنها در مورد خانقاه دزفول به خطر افتاده و از گفتار خود بازگشته اند؟ براي ما معلوم نيست!؟! از ديدگاه اسلام ساختن خانقاه بدعت است و جز امامان معصوم كسي شايسته پيروي دستگيري نيست و فرقه هاي صوفيه كه ذهبيه هم شاخه اي از آنهاست، يا مثل سايرين شيعه هستند، كه در اين صورت دليلي براي جدا شدن از سايرين ندارند و ساختن خانقاه و قطب، ذكر و سماع و… توجيه پذير نمي باشند و اگر مثل شيعيان نيستند كه ديگر دليلي براي شيعه ناميدن خود ندارند و بايد خود را صاحب دين و مذهب جديد اعلام كنند و خود را به شيعيان منتسب نكنند.
سوم: مصلحت انديشي به صورت كلي مذموم نيست، هم چنان كه اقدامات تند جوان پسند بدون مصلحت سنجي، ممدوح نمي باشد و هر كدام بسته به شرايط، خوب يا بد مي شود.
چهارم: اين كه بر فرض، برخي به دليل پيري مصلحت انديش شده اند اين چه ربطي به حكومت دارد اگر در بلخ آهنگري خطا كرده چرا بايد در شوشتر گردن مس گري را بزنند فرض كنيم كسي از گفتار خود برگشته چه ربطي به اسلامي بودن يا نبودن حكومت دارد.
پنجم: اين كه هر عملي بسته به نيت عامل، خوب و يا بد مي شود به عنوان مثال زدن كودك يتيم به نيت تربيت خوب و به نيت اذيت زشت و نا زيبا مي شود. بنابراين، عمل خودسرانه اگر به نيت ياري دين خدا و از روي منطق و دليل باشد خوب است و اگر تنها براي ارضاي هيجانات جواني باشد ناپسند خواهد بود و چون ما در مسائل ديني متخصص نيستيم بايد از متخصصين تبعيت كنيم البته اين تبعيت بايد از روي دليل و منطق باشد و مي توانيم از اين متخصصين دليل و برهان بخواهيم و با دليل و برهان گفتار آنها را قبول يا رد كنيم، بنابراين نه بايد كوركورانه تبعيت كنيم و نه كوركورانه مخالفت كنيم هردو كار ما بايد از روي دليل و برهان باشد كه در اين صورت عمل ما خودسرانه نبوده و از روي علم و منطق خواهد بود.
خانه » همه » مذهبی » چرا به من جوان تا به حال مي گفتند هرچه عالمان گفتند حق است ولي حال كه منافع آنها در مورد خانقاه دزفول حكم مي كند، مي گويند حال فرق مي كند؟ چرا انسان كه بزرگ مي شود مصلحت انديش مي شود آيا در اين شرايط مي توان استنباط كرد كه حكومت ما حكومت اسلامي نيست و بايد مانند قبل خودسر اقدام كرد؟