طلسمات

خانه » همه » مذهبی » چرا به پیروان امام علی(ع) شیعه می گویند و تاریخچه پیدایش شیعه به کدام دوره می رسد؛ چرا تعداد ما شیعیان بسیار کمتر از اهل سنت است؟

چرا به پیروان امام علی(ع) شیعه می گویند و تاریخچه پیدایش شیعه به کدام دوره می رسد؛ چرا تعداد ما شیعیان بسیار کمتر از اهل سنت است؟

شیعه در لغت:
کتاب هایى چون «القاموس المحیط»(1) «تاج العروس»(2) «لسان العرب»(3) و «النهایة ابن اثیر»(4) شیعه را داراى معانى زیر دانسته اند: 1. پیرو و یاور در این کتب آمده است: «شیعه الرجل اى اتباعه و انصاره»(5)؛ شیعه کسی، یعنى پیروان و یاورانش» در قرآن کریم نیز این واژه در این معنا به کار رفته است؛ چنان که در داستان حضرت موسى(ع) مى خوانیم: در فوجد فیها رجلین یقتتلان هذا من شیعته و هذا من عدوه؛(6) «حضرت موسى(ع) در شهر با دو نفر برخورد کرد که با هم در نزاع بودند یکى از آن ها از پیروانش بود و دیگرى از دشمنان او».
درباره این معنا توجه به دو نکته ضرورت دارد:
الف) لازم نیست شخصى رهبر مثبت باشد؛ براى مثال پیروان خاندان ابو سفیان «شیعه – آل ابى سفیان» خوانده مى شوند.
ب) کاربرد این واژه نشان دهنده شدت همبستگى میان پیرو و رهبر است؛ همبستگى اى که در کاربرد واژه هایى چون «اتباع» (پیروان) دیده نمى شوند.
2. گروهى که حول محورى خاص اجتماع کرده اند؛ «کل قوم اجتمعوا على امرتهم شیعه» این معنا بر خلاف معناى قبلى، غیر نسبى است؛ در آن نسبت میان پیرو و رهبر دیده نشده است و به هر گروه مستقل داراى مرام گفته مى شود. آیه شصت و نهم سوره مریم از موارد استعمال قرآنى این معنا به شمار مى آید: «ثم لننزعن من کل شیعه ایهم أشد على الرحمن عتیّا؛(7) سپس از میان هر گروه آن را که بر خداوند نافرمان تر بود، بیرون مى کشیم.
3. هماهنگ در اهداف اصول و مبانى
در این کاربرد، دو شخص که اهداف و اصول و مبانى مشترک دارند، شیعه یکدیگر خوانده مى شوند؛ گرچه معمولاً شخص متأخر را شیعه شخص متقدم مى نامند. در کتب واژه شناسى به این معنا کم تر اشاره شده است، اما مى توان کاربرد آن را در قرآن کریم مشاهده کرد. در آیه هشتاد و سوم سوره صافات آمده است: «وان من شیعته لابراهیم… ؛ «ابراهیم از شیعیان او(نوح) بود…»
این آیه حضرت ابراهیم(ع) را از شیعیان حضرت نوح(ع) معرفى مى کند. با توجه به برخوردارى ابراهیم از شریعت مستقل نمى توان او را پیرو حضرت نوح(ع) دانست. آن ها در اصول و مبانى و اهداف مشترک بودند.
شیعه در اصطلاح:
این واژه در میان مسلمانان وابستگى ویژه اى با حضرت على(ع) پیدا کرده است؛ وابستگى اى که در نوشته اى مختلف به شکل هاى مختلف نمود یافته است؛
1. شیعه به معناى دوستدار و محبّ حضرت على(ع) است.
2. شیعه یعنى کسى که حضرت على(ع) را از عثمان برتر مى داند و در مقابل شیعه على(ع)، شیعه عثمان قرار دارد.
3. شیعه کسى است که حضرت على(ع) را از عثمان و دو خلیفه نخستین و همه صحابه برتر مى داند.
4. شیعه کسى است که به جانشینى بلا فصل حضرت على(ع) اعتقاد دارد.
شاید بتوان با توجه به فرقه هاى مختلف شیعه در طول تاریخ عبارت زیر را بهترین تعریف براى این واژه دانست: شیعه کسى است که جانشینى حضرت على(ع) را از راه نصّ ثابت دانسته و حضرت على(ع) را سزاوارترین شخص براى جانشین حضرت پیامبر اکرم(ص) مى داند.
در این تعریف بر واژه نصّ تأکید شده است که نقطه افتراق شیعه و گروه هاى دیگر است؛ زیرا گروه هاى دیگر جانشینى پیامبر اکرم(ص) را انتخابى مى دانند، ولى شیعه آن را به نص و بیان حضرت پیامبر اکرم(ص) منوط دانسته است.
تشیع اعتقادى و سیاسى:
تشیع اعتقادى و سیاسى یعنى چه؟ و چه تفاوتی میان آن دو وجود دارد؟
برخى از نویسندگان مفهوم تشیع را به دو بخش اعتقادى و سیاسى تقسیم کرده اند و به تبیین جداگانه آن ها پرداخته اند. در نظر اینان شیعه اعتقادى کسى است که اولاً در بعد کلامى به خلافت بلا فصل حضرت على(ع) اعتقاد داشته باشد و ثانیاً در بعد فقهى مشروعیت انحصارى مرجعیت علمى حضرت على(ع) و اهل بیت عصمت را بپذیرد نه آن که آنها را مانند صحابه و تابعین دیگر، داراى حق افتا بدانند. در نگاه شیعه اعتقادى، حق اظهارنظر نهایى در بیان احکام فقهى تنها به حضرت على(ع) و ائمه علیهم السلام تعلق دارد.(8)
تشیع سیاسى آن است که شخص، بدون اعتقاد به مبانى فکرى شیعه، در جهت درگیرى هاى سیاسى از رهبرى اهل بیت(ع) در مبارزه با ظلم و بیداد خلفا حمایت کند. طبق این تعریف، بسیارى از زیدیه که در قیام هایى همچون قیام زید و فرزندش یحیى علیه حکومت اموى شرکت جسته یا از آن جانبدارى کردند شیعه سیاسى به شمار مى آیند .(9)
تاریخ پیدایش شیعه:
در زمان خود پیامبر اسلام، «شیعه علی» در میان مردم معروف بود و پیامبر اسلام این کلمه ها را به کار می بردند. وقتی که آیه هفتم و هشتم سوره البینه «إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ أُولئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ؛ جَزاؤُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنّاتُ عَدْنٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا اْلأَنْهارُ خالِدینَ فیها أَبَدًا رَضِیَ اللّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ» نازل شد پیامبر خدا(ص) به علی(ع) فرمود: «یا علی! هو انت و شیعتک، تأتی انت و شیعتک یوم القیامه راضین مرضیین»(الدر المنثور، ج 1، ص 379 و غایه المرام، ص 326).
یا علی اینها تو و شیعه تو هستند. تو و شیعه ات روز قیامت می آیید در حالی که از خدا راضی هستید و خداوند هم از شما راضی است.
این حدیث، دو بار عبارت شیعه علی را آورده است و از زبان پیامبر وارد شده است و به خاطر همین در همان زمان شیعه علی بر سر زبان ها بوده است.
در حدیث های دیگر هم همین مضمون آمده است. پس اولین بار توسط خود پیامبر، کلمه شیعه علی برای مسلمانان گفته شده است و حتی در زمان خود پیامبر اسلام کسانی همچون سلمان، ابوذر، مقداد و عمار به عنوان شیعه علی معروف شده بودند.(شیعه در اسلام، ص 5، پاورقی شماره اول).
پس از وفات پیامبر(ص) ابوبکر را خلیفه کردند و طرفداران علی(ع) به اطاعت علی(ع) ماندند و خلافت ابوبکر را نپذیرفتند و از آن به بعد شیعه علی(ع) مشخص تر شد و پس از جنگ صفین صف شیعه و سنی از هم به طور کامل جدا شد و در زمان حضرت امام صادق(ع) صف شیعه و سنی به طور کامل از یکدیگر متمایز شد.(برای آگاهی بیشتر مراجعه کنید به کتاب «تاریخ پیدایش تشیع در ایران» نوشته های رسول جعفریان).
اکثر بزرگان قریش نسبت به علی(ع) دشمنی داشتند چون در جنگ ها پدران و خویشان کافر آنان به دست حضرت علی(ع) کشته شده بود و آنان کینه آن حضرت را به دل داشتند و برای همین پس از وفات پیامبر مانع خلیفه شدن علی(ع) شدند و خودشان بر اوضاع و احوال مسلط شدند و هر کس هم پیرو علی(ع) شد، مورد ظلم و آزار قرار گرفت و وقتی که معاویه سر کار آمد هر چه توانستند در حق شیعه علی(ع) ظلم کردند حتی امام حسین و همه بنی هاشم را مورد ظلم قرار دادند و امام حسین(ع) و بسیاری از خویشان او را در کربلا قتل عام کردند تا نسل حضرت علی نابود شود و خلفای عباسی هم مانند امویان تلاش کردند تا نسل علی(ع) نابود شود و به خاطر همین، شیعه علی در اقلیت ماند چون شیعه بودن مساوی بود با آزار و شکنجه و قتل و غارت شدن و کمتر کسی می توانست این همه آزار ها و شکنجه ها را تحمل کند. به طور کلی تاریخ شیعه همراه با این شکنجه ها و ظلم ها و قتل ها بوده است.
این نکته را هم به خاطر داشته باشیم که طرفداران حق همیشه کم هستند. علی(ع) فرمودک ایها الناس! لا تستوحشوا فی طریق الهدی…»(نهج البلاغه دشتی، ص 422، خطبه 201).
و فرمود: اصبر علی مراره الحق (شرح غرر، ج 2، ص 237).؛ بر تلخی حق صبر کن.
این سخنان می فهماند که حق تلخ است و وقتی که تلخ شد کمتر کسی آن را می تواند بپذیرد. پس علت اصلی کمی طرفداران حق، تلخی آن است و علاوه بر آن حق با هواهای نفسانی سازگار نیست و برای همین کمتر کسی آن را می پذیرد.
در تکمیل پاسخ پرسش آخر شما این نکته را یادآور می شویم که روند حاکمیت و اداره جامعه اسلامی از سوی جریان مخالف ولایت اهل بیت تأثیر زیادی در نوع گرایش قاطبه مردم داشت چرا که الناس علی دین ملوکهم.
پى نوشت ها:
1. القاموس المحیط، ج 3، ص 61 و 62؛
2. تاج العروس، ج 5، ص 405؛
3. لسان العرب، ج 7، ص 258؛
4. النهایه ابن اثیر، ج 2، ص 246؛
5 و 6. قصص(آیه): 15 – معجم مفردات الفاظ القرآن، ص 279؛
7. مریم(19): 69؛
8. با استفاده از تاریخ تشیع در ایران رسول جعفریان، ص 24 – 28؛
9. همان، ص 22.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد