خداوند در قرآن، آفرينش مسيح را يك آفريده شدن طبيعي، همانند پيدايش حضرت آدم مي داند.[1] هر چند خلقت عيسي از نظر روش معمول در بوجود آمدن نسل به نيازمندي پدر، يك امر خارق العاده مي باشد.[2] و چيزي كه طبيعي باشد، ذهن انسان را به سوي سؤال نمي كشاند، اما اينكه دربارة آدم سؤال از چرايي آفرينش بدون پدر و مادر نمي شود، و دربارة عيسي پرسش مي شود كه چرا بدون پدر پا به وجود گذاشته است، از آن رو مي باشد كه دربارة آدم، هنوز ذهن انسان به آفرينش از والدين كه يك آفرينش تدريجي و از راه اسباب عادي مي باشد، عادت نكرده است و از آنجا كه قبل از آدم، كسي نبوده، انسان به خود آفرينش كه وجودي آني و بدون اسباب عادي است توجه مي كند. دقت در مطلب به ما مي فهماند كه تدريجي بودن وجود و آني بودنش، تفاوتي در طبيعي بودن و انتساب وجود به خداوند ندارد ولي طبيعي بودن آفرينش مسيح، مانع از آن نيست كه ما دربارة چرايي حكمت آن بپرسيم. و مي توان پرسيد چه حكمتي در كار بوده، كه آفرينش عيسي را بدون پدر رقم زده است؟
مسيح و حكمت آفرينش خاص
خداوند در قرآن از زبان جبرئيل، در پاسخ مريم كه از بشارت تولد فرزند بدون پدر، متعجب شده است مي گويد: بوجود آوردن فرزندي بدون پدر، براي خدا آسان است، آنگاه حكمت چنين آفرينشي را نشان آشكار بر پيامبري عيسي و پاكي مادرش مريم و رحمت و نعمتي براي مردم كه توسط مسيح هدايت مي يابند، دانسته و در پايان تأكيد مي نمايد كه ارادة الهي بر تحقق چنين كاري صورت پذيرفته است.[3] اين سخن نشان مي دهد كه دربارة حكمت آفرينش مسيح چند نكته بايد مورد دقت واقع شود اول اين كه آفرينش عيسي بدون پدر، براي خدا آسان و چنين نيست كه قدرت الهي محدود باشد. امام صادق ـ عليه السّلام ـ در پاسخ به اين سؤال كه چرا عيسي بدون پدر آفريده شده، در حالي كه ساير مردم از پدر و مادر بوجود آمده اند؟ فرموده: تا مردم نسبت به تمام و كامل بودن قدرت الهي آگاهي يابند و بدانند خداوند بر اين كه مخلوقي را از مادر و بدون پدر بيافريند، قادر است همچنانكه بر آفرينش مخلوق بدون پدر و مادر قدرت دارد. و خداوند چنين كرد تا دانسته شود كه بر هر چيزي قادر است.[4] دوم اينکه چنين آفرينشي خارق العاده نشان از نبوت مسيح و تجليل از مادرش مريم به عنوان زني كه به اين مقام نائل شده، دارد. نه اينكه انسان از آن نتيجه برعكس گرفته و چنين خلقتي را دليل بر الوهيت مسيح بداند.[5]سوم اينکه آفرينش مسيح، رحمتي براي مردم خواهد بود. زيرا به آنها راه رهايي از اوضاع و احوالي كه يهود برايشان رقم زده و به حدود الهي تجاوز و كتاب خدا را رعايت نمي نمودند، نشان مي داد.[6] البته برخي ديگر از حكمتها براي آفرينش خاص مسيح، به نظر مي رسد. از جمله ردّ يهود دربارة تفسير مادي از پديده هاي جهان مي باشد. استاد ابوزهره در اين باره معتقد است كه يهود قومي مادي بوده كه تنها به علل ظاهري پديده ها توجه داشتند و خداوند اراده نمود كه چيزي برخلاف آن به يهود نشان دهد. ديگر از جنبه هاي ماديت يهود اين بود كه آنها منكر روح بودند و اعتقاد داشتند كه انسان صرفاً از ماده بوجود آمده است و خداوند بر آن شد انساني بيافريند كه اساس آفرينش آن روح الهي است.[7]يكي ديگر از حكمتهاي خاص آفرينش مسيح را مي توان زمينه چيني مقام نبوتش دانست قوم يهود به خلاف آن كه انتظار پيامبري را مي كشيدند، هرگز حاضر نبودند اين پيامبر در جهت اهداف غير بني اسرائيل باشد. آفرينش خاص عيسي، دليل محكمي به عنوان نشان از نبوت آينده، راه هرگونه عذر و بهانه يهود را در عدم پذيرش وي مي بست.
از مجموع آنچه گذشت به دست آمد كه حكمت باكره زايي حضرت مريم چند چيز بوده است:
1. اثبات قدرت بي انتهاي خداوند و اين كه خداوند محدود به استفاده از روش هاي معمولي كه ما دربارة طبيعت مي شناسيم، نمي باشد.
2. دليل روشن بر نبوت مسيح و تجليل از مادرش حضرت مريم، به عنوان زني برگزيده كه به مقام محدثه بودن يعني سخن گفتن با جبرئيل مي رسد و شايستگي مادري پيامبري صاحب كتاب را مي يابد.
3. رحمت براي مردم. رحمت وجودي مسيح هم از جنبة معنوي به عنوان هدايت مردم به دين حق و هم از جهت مادي به عنوان رهايي بخش مردم از امراض غير قابل علاج و ساير بركات مادي بوده است.
4. باطل نمودن عقيده يهود دربارة تفسير مادي از پديده ها، بدون توجه به خداوند كه پديد آورنده اصلي همة موجودات است. و اين كه موجودات از جسم و روحي كه از ناحية خدا به آنها ارزاني شده. تشكيل يافته اند.
5. زمينه چيني (ارهاص) بسيار خوب براي ظهور پيامبري در ميان قوم متعصب و لجوج يهود.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. بحارالانوار، علامه مجلسي ج 14،ص 206، باب هفده، ولادت عيسي ـ عليه السّلام ـ .
2. مجموعه آثار، شهيد مطهري، بخش عدل الهي، ص 139.
پي نوشت ها:
[1] . آل عمران/ 59.
[2] . طباطبايي، محمد حسين، تفسير الميزان، بيروت، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، سوم،1391 هـ،، ج 3، ص 212.
[3] . ر. ك: طبرسي، امين الاسلام، مجمع البيان، بيروت، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، اول، 1415 هـ ، ج 6، ص 416.
[4] . مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، بيروت، مؤسسة الوفاء، دوم،1403 هـ، ص 218، حديث 14، و نيز ر. ك: صدوق، علل الشرايع، بيروت، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، اول، 1408 هـ ، ج 1، ص 26.
[5] . ر. ك: بيومي مهران، محمد، دراسات تاريخيه من القرآن الكريم، بيروت، دارالنهضة العربيه، دوم،1408 هـ، ج 3، ص 294.
[6] . ر. ك: المنار، عبدالوهاب، قصص الانبياء، قم، مؤسسة دين و دانش و دارالهجرة، اول، 1405 هـ ، ص 376.
[7] . شلبي، احمد، مقارنة الاديان، (المسيحية)، قاهره، مكتبة النهضة المصريه، دهم، 1998، ص 48 ـ 49 با اندكي دخل و تصرف.