در نظام آفرینش هر موجودی جایگاه خاصی دارد. انسان نیز مانند سایر موجودات با ویژگیهایی که دارد در جایگاه ویژهای قرار دارد و این جایگاه ویژه وی؛ به دلیل برخورداری از عقل و شهوت است که اگر یکی از این دو از وی گرفته شود دیگر انسان نیست؛ زیرا اگر شهوت از وی گرفته شود در صف فرشتگان قرار میگیرد و اگر عقل از وی گرفته شود در ردیف حیوانات قرار میگیرد، بر این اساس ماندگاری انسان به عنوان انسان اقتضاء میکند که وی از هر دو قوای عقل و شهوت برخوردار باشد.
علاوه بر این، شهوت ضروری وجود انسان است؛ چرا که اگر شهوت در وجود انسان نبود نسل انسان منقرض میشد. پس ماندگاری و بقای نسل انسان متوقف بر همین نیرویی است که در کنار عقل قرار گرفته است؛ لذا ما مأمور به محو کردن شهوت نیستیم، بلکه مأمور به کنترل آن هستیم؛ یعنی باید مانند اسب سرکش، لجام بر دهنش بزنیم تا در اختیار ما باشد، نه آنکه خود را در اختیار آن بگذاریم.
این دو نیروی عقل و شهوت همیشه در حال کشمکش و مبارزه هستند و این همان امتحانی است که برای انسان در نظر گرفته شده است.
عبد اللَّه بن سنان میگوید از امام صادق(ع) سؤال کردم: آیا فرشتگان برتر هستند یا فرزندان آدم؟ حضرت فرمودند: امیرمؤمنان على بن ابىطالب(ع) فرمودند: خداوند عزّ و جلّ در فرشتگان عقل را بدون شهوت و در چهار پایان شهوت را بدون عقل و در فرزندان آدم هر دو را قرار داد، حال کسى که عقلش بر شهوتش غالب گردد به یقین از فرشتگان بهتر بوده و آن که شهوتش بر عقلش غالب شود حتماً از چهار پایان بدتر است.[1]
امّا اینکه چرا خداوند از ما میخواهد گناه نکنیم؟
استفاده از شهوت دو بخش دارد. 1. بخش حلال 2. بخش حرام
اگر از شهوت در راستای شرع و دین استفاده شود حلال و چه بسا از پاداش نیز برخوردار خواهد شد، امّا اگر بر خلاف شرع از شهوت پیروی کند حرام و گناه خواهد بود.
دلیل اینکه خداوند از ما میخواهد گناه نکنیم؛ اولاً: این که اعمال و افعالی که انسان انجام میدهد، دارای دو بعد ظاهری و باطنی است؛ جنبه ظاهری گناهان شاید برای انسان موقتاً شیرین و لذت بخش باشد اما جنبهی باطنی آن از هر سم و زهری خطرناکتر است؛ البته انسانهای عادی اطلاعی از باطن اعمال ندارند؛ تنها خداوند است که به تمام مصالح و مفاسد ظاهر و باطن آشنا است و بهواسطه انبیاء و اولیاء، به اطلاع ما رسانده است. نظیر طبیب حاذقی که ضررهای برخی از غذاهایی که در ظاهر خوشمزه هستند به اطلاع مردم میرسانند.[2]
ثانیاً: سعادت انسان در شناخت حقیقی خداوند و عشق به اوست؛ شناخت و عشق حقیقی به خداوند بیشتر درجایی نشان داده میشود که در مقابل خواهشهای نفسانی خود خواسته خداوند را مقدم بدارد و در این صورت است که نشان داده خداوند را به خدایی و مالکیت و ربوبیت پذیرفته است و گرنه در حالت عادی هر کس به راحتی میتواند ادعای خدا پرستی کند؛ به همین جهت ترک گناه از انجام واجبات برتر شمرده شده است؛[3] زیرا عبودیت و پذیرش ربوبیت خداوند آنگونه که در ترک گناهان ظهور و بروز پیدا میکند در انجام واجبات چنان ظهور و بروزی ممکن است نداشته باشد زیرا بسیاری از موارد در اثر عادت ممکن است انجام شود؛ بنابراین میتوان گفت حرمت گناه در واقع همان فلسفه آفرینش است که ما به همان دلیل آفریده شدهایم؛ آفریده شدهایم تا آزموده شویم که به دنبال اطاعت از خداوند هستیم یا اطاعت از شهوت؟
خداوند این قدرت و اختیار را به انسان داده که اگر خواسته از عقل یا شهوت پیروی کند؛ یعنی اگر خداوند در انسان شهوت قرار داده این به معنای پیروی از شهوت نیست، بلکه به انسان فرمود گناه نکنید، این خواست تشریعی خداوند است و به انسان این توانایی را داده که گناه نکند.
علاوه بر این، شهوت ضروری وجود انسان است؛ چرا که اگر شهوت در وجود انسان نبود نسل انسان منقرض میشد. پس ماندگاری و بقای نسل انسان متوقف بر همین نیرویی است که در کنار عقل قرار گرفته است؛ لذا ما مأمور به محو کردن شهوت نیستیم، بلکه مأمور به کنترل آن هستیم؛ یعنی باید مانند اسب سرکش، لجام بر دهنش بزنیم تا در اختیار ما باشد، نه آنکه خود را در اختیار آن بگذاریم.
این دو نیروی عقل و شهوت همیشه در حال کشمکش و مبارزه هستند و این همان امتحانی است که برای انسان در نظر گرفته شده است.
عبد اللَّه بن سنان میگوید از امام صادق(ع) سؤال کردم: آیا فرشتگان برتر هستند یا فرزندان آدم؟ حضرت فرمودند: امیرمؤمنان على بن ابىطالب(ع) فرمودند: خداوند عزّ و جلّ در فرشتگان عقل را بدون شهوت و در چهار پایان شهوت را بدون عقل و در فرزندان آدم هر دو را قرار داد، حال کسى که عقلش بر شهوتش غالب گردد به یقین از فرشتگان بهتر بوده و آن که شهوتش بر عقلش غالب شود حتماً از چهار پایان بدتر است.[1]
امّا اینکه چرا خداوند از ما میخواهد گناه نکنیم؟
استفاده از شهوت دو بخش دارد. 1. بخش حلال 2. بخش حرام
اگر از شهوت در راستای شرع و دین استفاده شود حلال و چه بسا از پاداش نیز برخوردار خواهد شد، امّا اگر بر خلاف شرع از شهوت پیروی کند حرام و گناه خواهد بود.
دلیل اینکه خداوند از ما میخواهد گناه نکنیم؛ اولاً: این که اعمال و افعالی که انسان انجام میدهد، دارای دو بعد ظاهری و باطنی است؛ جنبه ظاهری گناهان شاید برای انسان موقتاً شیرین و لذت بخش باشد اما جنبهی باطنی آن از هر سم و زهری خطرناکتر است؛ البته انسانهای عادی اطلاعی از باطن اعمال ندارند؛ تنها خداوند است که به تمام مصالح و مفاسد ظاهر و باطن آشنا است و بهواسطه انبیاء و اولیاء، به اطلاع ما رسانده است. نظیر طبیب حاذقی که ضررهای برخی از غذاهایی که در ظاهر خوشمزه هستند به اطلاع مردم میرسانند.[2]
ثانیاً: سعادت انسان در شناخت حقیقی خداوند و عشق به اوست؛ شناخت و عشق حقیقی به خداوند بیشتر درجایی نشان داده میشود که در مقابل خواهشهای نفسانی خود خواسته خداوند را مقدم بدارد و در این صورت است که نشان داده خداوند را به خدایی و مالکیت و ربوبیت پذیرفته است و گرنه در حالت عادی هر کس به راحتی میتواند ادعای خدا پرستی کند؛ به همین جهت ترک گناه از انجام واجبات برتر شمرده شده است؛[3] زیرا عبودیت و پذیرش ربوبیت خداوند آنگونه که در ترک گناهان ظهور و بروز پیدا میکند در انجام واجبات چنان ظهور و بروزی ممکن است نداشته باشد زیرا بسیاری از موارد در اثر عادت ممکن است انجام شود؛ بنابراین میتوان گفت حرمت گناه در واقع همان فلسفه آفرینش است که ما به همان دلیل آفریده شدهایم؛ آفریده شدهایم تا آزموده شویم که به دنبال اطاعت از خداوند هستیم یا اطاعت از شهوت؟
خداوند این قدرت و اختیار را به انسان داده که اگر خواسته از عقل یا شهوت پیروی کند؛ یعنی اگر خداوند در انسان شهوت قرار داده این به معنای پیروی از شهوت نیست، بلکه به انسان فرمود گناه نکنید، این خواست تشریعی خداوند است و به انسان این توانایی را داده که گناه نکند.