اصل وجود خداوند متعال را منابع دینی ، ضروری و بدیهی می دانند اگر انسان کوچکترین توجهی به درون خویش (عقل و فطرت و وجدان) و بیرون خویش یعنی مخلوقات و هستی، داشته باشد به خوبی می یابد که جهان را خالقی باشد خدا نام، لذا در قرآن می خوانیم «افی الله شک فاطر السموات والارض؛ آیا در خدایی که آفریننده آسمان ها و زمین است شک وجود دارد؟» (ابراهیم، آیه 10).
این آیه به خوبی می رساند که در اصل وجود خداوند شک و تردیدی نیست.
و همین طور در دعای عرفه می خوانیم «آیا آشکارتر از تو چیزی هست که آن روشن کننده هستی تو باشد؟ ای خدا! تو کجا نبودی تا به دلیلی بر بودنت محتاج باشی؟!» (حسین اسکندری، آیه های زندگی، سروش، 1381، چاپ اول، ج 1، ص2).
اما منزه بودن خداوند از هر عیب و نقص، نظری است و نیاز به اثبات و یا لااقل توجه بیشتری دارد به همین جهت برای اثبات صفات سلبی خداوند، نوعی علما به استدلال و برهان تمسک جسته اند.
قبل از آن که برخی براهین را بیان کنیم، این نکته را توضیح دهیم که گفته شد لااقل اثبات کمال و عدم نقص نیاز به توجه بیشتری دارد، برای این است که انسان اصل وجود خداوند برای او ثابت شده باشد و معنای «واجب الوجوب» برای او هزم شده باشد و انسان به این نکته عمیقا توجه کند منزه بودن خداوند از عیوب برای او روشن می شود لذا مرحوم علامه طباطبایی می فرماید: «والاول هو واجب الوجود و هو صرف الوجودی الذی لا اتم منه ولا یشوبه عدم و نقص؛ و [نوع] اول [از وجود] که واجب الوجود [یعنی موجودی که هستی او ذاتی او] می باشد، وجود صرف و خالص است که از آن کاملتر وجود ندارد و از همراهی نیستی و نقص مبرا می باشد» (علامه سید محمد حسین طباطبایی، نهایه الحکمه، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، چاپ اول، 1404 ق، ص 269).
و در بخش دیگر می گوید «وجود واجب هیچ کمالی از او سلب و نفی نمی شود، هر کمالی که در وجود راه دارد مانند علم و قدرت و… واجب الوجود دارای آن است به نحو برتر و بهتر [و لذا هیچ نقصی در او راه ندارد]» (همان، ص 283).
نتیجه این بخش این شد که اگر انسان به خوبی معنای واجب الوجود را بفهمد و هزم کند، منزه بودن خداوند از عیوب نیز در نزد او به اثبات می رسد. با این حال دلائلی که بر منزه بودن خداوند از عیوب اقامه شده است که به برخی از آنها اشاره می شود:
1. سلب امکان: وقتی ثابت شد خداوند واجب الوجود است، محال است که ممکن الوجود (و ناقص و نیازمند) باشد زیرا این خلاف فرض ماست. در نتیجه واجب بودن خداوند اقتضا می کند که خداوند ممکن نیست، همین سلب امکان به تنهایی مساوی است با هم سلب های نقص [و مرکب نبودن، جسم نبودن، محتاج نبودن، مکان نداشتن و…] از خداوند متعال پس وقتی که امکان در خدا راه نیافت هیچ نقصی در او راه نمی یابد(شیخ محمدرضا مظفر، بدایه المعارف، شرح از سید محسن خرازی، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، چاپ اول، بی تا، ج 1، ص 80 – 81، پاورقی ؛ و نیز ر.ک: صدرالمتألهین، شیرازی، اسفار، ج 6، ص 122).
2. برخی از علما بیان دیگری دارند و می گویند: با واجب الوجود بودن خدا دو صفت ثابت می شود: یکی بی نیازی او از هر موجود دیگری زیرا اگر کمترین نیازی به موجود دیگر داشته باشد آن موجود دیگر علت او خواهد بود و دیگر آن که موجودات ممکن الوجود، معلول و نیازمند به او هستند و او نخستین علت برای پیدایش آنها می باشد و با استفاده از این دو نتیجه هرگونه مفهومی که دلالت بر نوعی نقص و محدودیت و نیاز کند از خدای متعال نفی می شود، چون اگر نیازمند و ناقص باشد معلول و محتاج موجودات دیگر خواهد بود و آن موجودات هم معلول این واجب نخواهند بود. معنای صفات سلبیه الهی همین است (محمد تقی مصباح یزدی، آموزش عقاید، تهران، شرکت چاپ و نشر بین الملل سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ سوم، 1378، ص 65 – 67 با تلخیص و اضافات).
گذشته از دلائل کلی برای تک تک صفات سلبیه اقامه برهان و دلیل شده است که محققین در جای خود به آن پرداخته اند (همان، ص 66 – 68 و بدایه الحکمه، همان، ص 273 – 282).
نتیجه این شد که اثبات اصل وجود خداوند از نظر منابع دینی بدیهی است نیازی به برهان ندارد ولی اثبات واجب الوجود بودن خداوند و همین طور صفات سلبی (منزه بودن از عیوب) نیاز به برهان دارد، هر چند توجه عمیق به معنای واجب الوجود زمینه اثبات صفات سلبیه را فراهم می کند.
این آیه به خوبی می رساند که در اصل وجود خداوند شک و تردیدی نیست.
و همین طور در دعای عرفه می خوانیم «آیا آشکارتر از تو چیزی هست که آن روشن کننده هستی تو باشد؟ ای خدا! تو کجا نبودی تا به دلیلی بر بودنت محتاج باشی؟!» (حسین اسکندری، آیه های زندگی، سروش، 1381، چاپ اول، ج 1، ص2).
اما منزه بودن خداوند از هر عیب و نقص، نظری است و نیاز به اثبات و یا لااقل توجه بیشتری دارد به همین جهت برای اثبات صفات سلبی خداوند، نوعی علما به استدلال و برهان تمسک جسته اند.
قبل از آن که برخی براهین را بیان کنیم، این نکته را توضیح دهیم که گفته شد لااقل اثبات کمال و عدم نقص نیاز به توجه بیشتری دارد، برای این است که انسان اصل وجود خداوند برای او ثابت شده باشد و معنای «واجب الوجوب» برای او هزم شده باشد و انسان به این نکته عمیقا توجه کند منزه بودن خداوند از عیوب برای او روشن می شود لذا مرحوم علامه طباطبایی می فرماید: «والاول هو واجب الوجود و هو صرف الوجودی الذی لا اتم منه ولا یشوبه عدم و نقص؛ و [نوع] اول [از وجود] که واجب الوجود [یعنی موجودی که هستی او ذاتی او] می باشد، وجود صرف و خالص است که از آن کاملتر وجود ندارد و از همراهی نیستی و نقص مبرا می باشد» (علامه سید محمد حسین طباطبایی، نهایه الحکمه، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، چاپ اول، 1404 ق، ص 269).
و در بخش دیگر می گوید «وجود واجب هیچ کمالی از او سلب و نفی نمی شود، هر کمالی که در وجود راه دارد مانند علم و قدرت و… واجب الوجود دارای آن است به نحو برتر و بهتر [و لذا هیچ نقصی در او راه ندارد]» (همان، ص 283).
نتیجه این بخش این شد که اگر انسان به خوبی معنای واجب الوجود را بفهمد و هزم کند، منزه بودن خداوند از عیوب نیز در نزد او به اثبات می رسد. با این حال دلائلی که بر منزه بودن خداوند از عیوب اقامه شده است که به برخی از آنها اشاره می شود:
1. سلب امکان: وقتی ثابت شد خداوند واجب الوجود است، محال است که ممکن الوجود (و ناقص و نیازمند) باشد زیرا این خلاف فرض ماست. در نتیجه واجب بودن خداوند اقتضا می کند که خداوند ممکن نیست، همین سلب امکان به تنهایی مساوی است با هم سلب های نقص [و مرکب نبودن، جسم نبودن، محتاج نبودن، مکان نداشتن و…] از خداوند متعال پس وقتی که امکان در خدا راه نیافت هیچ نقصی در او راه نمی یابد(شیخ محمدرضا مظفر، بدایه المعارف، شرح از سید محسن خرازی، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، چاپ اول، بی تا، ج 1، ص 80 – 81، پاورقی ؛ و نیز ر.ک: صدرالمتألهین، شیرازی، اسفار، ج 6، ص 122).
2. برخی از علما بیان دیگری دارند و می گویند: با واجب الوجود بودن خدا دو صفت ثابت می شود: یکی بی نیازی او از هر موجود دیگری زیرا اگر کمترین نیازی به موجود دیگر داشته باشد آن موجود دیگر علت او خواهد بود و دیگر آن که موجودات ممکن الوجود، معلول و نیازمند به او هستند و او نخستین علت برای پیدایش آنها می باشد و با استفاده از این دو نتیجه هرگونه مفهومی که دلالت بر نوعی نقص و محدودیت و نیاز کند از خدای متعال نفی می شود، چون اگر نیازمند و ناقص باشد معلول و محتاج موجودات دیگر خواهد بود و آن موجودات هم معلول این واجب نخواهند بود. معنای صفات سلبیه الهی همین است (محمد تقی مصباح یزدی، آموزش عقاید، تهران، شرکت چاپ و نشر بین الملل سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ سوم، 1378، ص 65 – 67 با تلخیص و اضافات).
گذشته از دلائل کلی برای تک تک صفات سلبیه اقامه برهان و دلیل شده است که محققین در جای خود به آن پرداخته اند (همان، ص 66 – 68 و بدایه الحکمه، همان، ص 273 – 282).
نتیجه این شد که اثبات اصل وجود خداوند از نظر منابع دینی بدیهی است نیازی به برهان ندارد ولی اثبات واجب الوجود بودن خداوند و همین طور صفات سلبی (منزه بودن از عیوب) نیاز به برهان دارد، هر چند توجه عمیق به معنای واجب الوجود زمینه اثبات صفات سلبیه را فراهم می کند.