از مسائل اعتقادي كه بين شيعه اثني عشري و برخي از فرق منشعب از آن، محل بحث و مورد اختلاف است مسئله تأويل قرآن كريم است و فرقه اسماعيليه كه يكي از فرقه هاي منشعب از شيعه بوده در طول تاريخ مباحث مختلفي درباره تأويل قرآن كريم از آنها ارائه شده به طوري كه مشخص ترين وجه اعتقادي اسماعيليان را همان نحوه برداشت آنها از قرآن و كلام خداوند تشكيل مي دهد.
تأويل در لغت از «اول» به معناي بازگشت، گرفته شده است.[1] و در اصطلاح علوم قرآني به دو معني به كار رفته است:
1. روشن كردن معناي متشابهات قرآني، يعني توضيح آياتي كه معاني آنها پيچيده است و احتمالات متعدد در آنها مي رود.
2. معناي ثانوي آيه كه به آن «بطن» مي گويند در برابر معناي اوّلي كه به آنها «ظهر» مي گويند.[2]تأويل قرآن يكي از مسائلي است كه شيعه به آن اعتقاد دارد و به اعتقاد شيعه، آيات قرآن، ظاهري دارند و همچنين داراي باطني هستند.[3]ظاهر آنها همان است كه اگر كسي اندك علمي داشته باشد مي تواند آن را بفهمد، اما باطن قرآن را جز افرادي خاص نمي توانند درك كنند و در قرآن هم بدان اشاره شده است كه مي فرمايد: تفسير و تأويل اين گونه آيات را جز خدا و راسخان در علم نمي دانند.[4] و در روايات شيعه، پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ و ائمة معصومين ـ عليهم السّلام ـ به عنوان راسخان در علم ذكر شده اند.[5]و در عصر حاضر كه امام معصوم از انظار غايب هست علما و مفسرين شيعه قرآن را تفسير مي كنند و در جاهايي كه نياز به تأويل داشته باشد با استفاده از قراين عقلي و نقلي درون يا بيرون آيات و با كمك روايات، آيات را تأويل و تفسير مي كنند و در روايات شيعه از تفسير به رأي شديداً نهي شده است. به اعتقاد شيعه تأويل اين نيست كه معناي ظاهر را رها كرده باطن آيات را بگيرند. و يا اينكه ظاهر را اصلاً معتبر ندانند.
اما اعتقاد اسماعيليه در مورد تأويل قرآن بر خلاف عقيده شيعه اماميه مي باشد. چرا كه به اعتقاد اسماعيليه ظاهر آيات و روايات معتبر نيست بلكه آنان حتي احكام و دستورات شرع را هم تأويل مي كنند و ظاهر آنها را نمي پذيرند.[6] و منكران تأويل و پيروان ظواهر شريعت و تنزيل را «ظاهري» مي نامند و بر آنها طعن مي زنند.
باطنيه كه گروهي از اسماعيليان هستند، تمام اركان شريعت را تأويل كرده اند تا جايي كه درباره نماز گمان كردند كه پيروي از امام به جاي نماز كافي است و خدمت به امام به جاي حج كافي است و صوم (روزه) را به خودداري از افشاء سرّ امام تأويل كردند، نه خودداري از طعام و گمان كردند از نظر آنان اگر كسي معني عبادت را بداند وجوبش از او ساقط مي شود و لذا در آيه «واعبد ربك حتي يأتيك اليقين»[7] يقين را بر معرفت تأويل و حمل كردند.[8]نيز فرقه خطابيه كه اسماعيليه اولي هستند از آيات قرآن در جهت پيشبرد اهداف خود استفاده كرده و آن را به نفع خودشان تأويل مي كردند. به عنوان نمونه در رابطه با آيه «ثم ارسلنا رسلنا تتري».[9] مي گفتند كه منظور آن است كه در هر عصر دو رسول لازم است كه يكي ناطق و گويا و ديگري صامت و خاموش، و محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ رسول ناطق است و علي رسول صامت و خاموش، و اين روند را ادامه مي دادند تا دوره امام صادق ـ عليه السّلام ـ و آن حضرت را رسول ناطق و ابوالَخَّطاب را رسول صامت مي ناميدند.[10] در واقع آنها با اين گونه تأويل كردن ها اهداف و مقاصد منحرف خود را دنبال مي كردند.
همان طوري كه گفته شد گروه هاي مختلف اسماعيليه تأويل را گسترش داده و به همه عبادات و آيات و روايات تسرّي دادند و مخصوصاً افراد در درجات بالاتر باطني گري به احكام و ظواهر دين اصلاً توجه نمي كنند و در حقيقت اعتقاد به ظواهر شريعت ندارند.[11]اسماعيليه در تأويل و تفسير قرآن هيچ توجهي به قرائن و شواهد عقلي و نقلي كه در خود قرآن و روايات وجود دارد نمي كنند. لذا بر اساس اعتقاد اسماعيليه به اين گونه تأويل و پايبندي به باطن آيات بدون در نظر گرفتن قرائن و شواهد و بي اعتبار دانستن ظاهر آيات به آنها باطنيه نيز اطلاق مي شود.[12]بنابراين بين تأويل شيعه و تأويل اسماعيليه تفاوت فاحشي وجود دارد چرا كه به اعتقاد شيعه در تأويل بايد با استفاده از قرائن و شواهد موجود در آيات و روايات مفهوم حقيقي آيه را روشن و تبيين كرد ولي اسماعيليه در تأويل و تفسير قرآن اصلا به اين شواهد و قراين اعتنايي نمي كنند و فقط بر اساس تمايلات و اراده شخصي خود آيات را تأويل مي كنند و در اين رابطه به حّدي افراط كردند كه در موارد زيادي اصلاً ظاهر آيات و برخي عبارات را منكر شدند.[13]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. بيان مذهب باطنيه و بطلانه، محمد ديلي فصل تأويل قرآن.
2. حقايق التأويل في متشابه التنزيل، سيد شريف رضي.
3. تاريخ اسماعيليه، فدائي خراساني.
4. باطل و تأويل قرآن، مركز مطالعات.
5. التمهيد في علوم القرآن، محمدهادي معرفت، ج 3.
پي نوشت ها:
[1] . اصفهاني، راغب، المفردات في غريب القرآن، تحقيق گيلاني، تهران، مكتبة مرتضويه، بي نام، ص 31.
[2] . تفسير نمونه، زير نظر مكارم شيرازي، تهران، دارالكتب الاسلامي، چاپ 21، 1368، ج 3، ص 321.
[3] . مجلسي، بحارالانوار، بيروت، مؤسسه الوفاء، چاپ اول، 1401 ق، ج 40، ص 94.
[4] . آل عمران/7.
[5] . مجلسي، پيشين، ج 92، ص 80.
[6] . مشكور، محمد جواد، موسوعة فرق اسلامي، بيروت، بحوث اسلامي، چاپ ا ول، 1415، ص 108.
[7] . حجر/99.
[8] . بغدادي، عبدالقاهر، الفرق بين الفرق، بيروت، دارالكتب العلميه، چاپ اول، بيتا، ص 224.
[9] . مؤمنون/44.
[10] . اشعري قمي، ابي خلف، المقالات والفرق، تصحيح دكتر مشكور، تهران، مركز انتشارات علمي فرهنگي، چاپ دوم، 1361، ص 50، الفرق بين الفرق، پيشين، ص 189.
[11] . دفتري، فرهاد، تاريخ و عقايد اسماعيليه، ترجمه فريدون بدره اي، تهران، نشر فرزان، چاپ اول، 1375، ص 162.
[12] . شهرستاني، الملل والنحل، بيروت، دارالمعرفة، چاپ چهارم، 1415، ج 1، ص 228.
[13] . قهستاني، ابواسحاق، هفت باب ابواسحاق، به كوشش ايوانف، تهران، مطبعه حيدري، چاپ سوم، 1363، ص19 – 18.