سوره نساء/ آيه 34:
«الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ وَبِمَا أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ ۚ …»؛ (مردان، سرپرست و نگهبان زنانند، بخاطر برتري هايى كه خداوند (از نظر نظام اجتماع) براى بعضى نسبت به بعضى ديگر قرار داده است، و بخاطر انفاق هايى كه از اموالشان (در مورد زنان) مى كنند.)
اولا- اين آيه مربوط به زنان در مقابل مردان نيست، بلكه مربوط به زنان در مقابل شوهران است. يعني در نظام خانواده مرد نسبت به همسرش قيّوميت دارد.
ثانيا- بايد ببينيم منظور از اين قوّاميت چيست؟ ريشه اين واژه “قوم” است كه به معناي برخاستن و ايستادن است، در واقع با واژه قيام هم ريشه است و تنها واو به ياء قلب شده است. هم چنين قيام كردن براي چيزي به معناي حفظ و نگهداري آن است.[1]
بنابراين در اين واژه معناي برتري يا تسلط ديده نمي شود. مي توان گفت اين قيموميت يك نوع مسئوليت اجرايي است. در واقع توانايي مرد در مسائل اجتماعي و اقتصادي و تلاش و كوشش وي براي تحصيل مال و تامين نيازمندي هاي منزل و اداره زندگي بيشتر است. و چون مرد مسئوليت تامين هزينه زندگي را بر عهده دارد، سرپرستي منزل هم با مرد است. اما اين چنين نيست كه بخواهد از اين سرپرستي مزيتي بدست آورد و بگويد من چون سرپرستم، پس افضل هستم؛ بلكه اين يك كار اجتماعي است؛ وظيفه است نه فضيلت. به عبارتي قيّوم بودن مرد يك وظيفه است براي او. اين چنين نيست كه قرآن به زن بگويد تو تحت فرمان مرد هستي؛ بلكه به مرد مي گويد تو سرپرستي منزل و زن را برعهده داري.
اگر اين آيه به صورت تبيين وظيفه تلقي شود نه اعطاي مزيت، آنگاه روشن مي شود «الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلىَ النِّسَاءِ » يعني «يا ايّها الرِّجَال كونوا قَوَّامين » يعني اي مردها به امر خانواده قيام كنيد، همانطور كه براي مسائل قضائي مي فرمايد: «كُونُوا قَوَّامينَ بِالْقِسْطِ شُهَداءَ لِلَّهِ»[2]. در واقع روح جمله «الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلىَ النِّسَاءِ» امر است، گرچه ظاهرش جمله خبري است. يعني اي مردها شما قوّام منزل باشيد، سرپرست منزل باشيد، كارهاي بيرون را انجام دهيد، اداره زندگي را بر عهده بگيريد. بنابراين منظور اين جمله اين نيست كه زن اسير مرد است و مرد مدير است و مي تواند به دلخواه خود عمل كند. در واقع اسلام دو حكم الزامي را در كنار هم قرار داده؛ به زن دستور مي دهد از شوهر تمكين كند و به مرد دستور مي دهد سرپرستي كند. اين تنها بيان وظيفه و جريان امور خانواده است و هيچ يك نه معيار فضيلت است و نه موجب نقص.[3]
ثالثا- همين قيموميت نيز، طبق شرايط ضمن عقد، قابل تحديد يا واگذاري است. در واقع قيم بودن شوهر نسبت به زن يك امر حقوقي تخلف ناپذير نيست، زيرا در صورتي كه زن استقلال اقتصادي داشته باشد و صلاحيت اداره و تدبير و نگهباني حيثيت خويش را واجد باشد، مي تواند در متن عقد نكاح، محدوده آن قيموميت را با توافق طرفين تعيين نموده تا به هيچ وجه به استقلال و كيان وجودي او آسيب نرسد.
در نهايت بايد گفت عنوان سالار، به معناي فرمانروا و حكمران براي هيچ كسي نسبت به ديگري روا نيست؛ خواه در حريم خانه به عنوان مردسالاري و خواه در متن جامعه به عنوان رئيس سالاري يا فقيه سالاري يا عناوين ديگر، زيرا مهم ترين شرط صلاحيت سرپرست خانواده يا جامعه همانا دو عنصر علم و عدل است.[4] و كساني كه قواميت را به تسلط و سروري معنا مي كنند و معتقدند زن در اداره امور مالي و حياتي خود اختياري ندارد؛ زن را به مَحملي خالي از هر گونه شخصيت انساني تبديل مي كنند، چرا كه او را انساني تابع مي دانند و نه مستقل و چنين نظريه اي در فضاي اسلامي بعيد است، چرا كه زوجيت قرار نيست شخصيت زن را در تمام امور ملغي كند.[5]
بنابراين:
اولا اين آيه مربوط به زن در مقابل شوهر است و نه زن در مقابل مرد.
ثانيا در معناي لغوي واژه قوام هيچ تسلط و برتري وجود ندارد.
ثالثا اين قواميت معيار فضيلت نيست، بلكه وظيفه است؛ وظيفه حفظ و نگهداري.
پي نوشت:
[1] .المفردات في غريب القرآن، دارالعلم الدار الشامية،دمشق،1412ق،ج1، ص690؛ لسان العرب،دار صادر،بيروت،1414ق، ج12،ص497
[2] . كاملًا قيام به عدالت كنيد! براى خدا شهادت دهيد، نساء،135
[3] .زن در آينه جلال و جمال، عبدالله جوادي آملي، مركز نشر اسراء، چاپ اول،1375، ص391-393
[4] . زن در آينه جلال و جمال،ص344
[5] . تفسير من وحي القرآن، فضل الله، سيد محمد حسين، بيروت، دار الملاك للطباعة و النشر،چاپ دوم،ج7، ص: 232-231