براي روشن شدن جواب لازم است به معناي لغوي «انذار» و «تبشير» بيان، و به موارد استعمال آن در قرآن اشاره شود.
1ـ در لغت «بشّر» از بَشَرَ (ظاهر پوست انسان) گرفته شده است، اَبْشَرتُ (به اصطلاح باب افعال) و بَشّرْتُه (باب تفعيل و بَشَّرتُه، مجرد) يعني خبري خوشحال كننده دادن به گونهاي كه چهره ( پوست و صورت طرف) باز شود. در قرآن نيز بشارة و بشري درمورد خبر خوشحال كننده، به كار ميرود. ولي گاهي مجازاً و استعارةً در مورد خبر به عذاب هم به كار رفته است.[1] و امّا انذار: از مادة نذر است (به گردن گرفتن چيزي را كه واجب نموده). ولي در اصطلاح انذار. يعني خبري كه در آن ترساندن باشد.[2]بعد از اين مقدمه، اوّلاً: بشارت دادن نوعي استهزاء[3] و دست انداختن منافقين است. كلمة بشارة معناي عامّي دارد، هم در مورد خبر مسرتبخش به كار ميرود، و هم خبر حُزنآور و ناراحت كننده، به اين دو قول در تفسير نمونه اشاره شده است، آنجا كه ميگويد: تعبير به عنوان «بشارت» در موردي كه سخن از عذاب دردناك است، يا به عنوان استهزاء نسبت به افكار پوچ و بياساس آنها است، و يا به خاطر آن است كه كلمة بشارت كه در اصل از «بشر» به معني صورت گرفته شده، معني وسيعي دارد، و هرگونه خبري را كه در صورت انسان اثر بگذارد و آن را مسرور يا غمآلود كند، شامل ميشود.»[4]ثالثاً: اينها انسانهايي هستند كه خبر دادن به عذاب دردناك، گويا باعث خوشحالي آنها ميشود. چنانكه در عرب ضربالمثل است كه ميگويند: «تحيتة بينهم ضربٌ و جيعٌ» تحيّت و سلام مرسوم بين آنها زدن دردناك است. (يعني سلام آنها زدن دردناك است)[5]رابعاً: منافقين از نظر ظاهر مسلمان ولي در واقع كافرند، خبري كه به آنها داده ميشود، متناسب با وضع آنها ميباشد، در ظاهر بشارت و در واقع عذاب است. البته اين جواب در مورد كافر مورد ندارد.
بنابراين بشارت دادن، اولاً: ممكن است براي استهزاء منافقين و كفار باشد. ثانياً: ممكن است لفظ بشارت معنا عامّي داشته باشد. ثالثاً: بشارت منافقين و كفّار در همين خبر دادن به عذاب است. رابعاً اين تعبير متناسب ظاهر و باطن منافق است.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ تفسير نمونه، آيت الله مكارم و همكاران، ج 4، ذيل آية 138، سورة نساء و ج 7، ذيل آية 3، سورة توبه.
2ـ ترجمة الميزان، ذيل آية 138، سورة نساء و آية 3، سورة توبه.
3ـ تفسير نور، محسن قرائتي، ذيل آية 138، سورة نساء و آية 3، سورة توبه.
پي نوشت ها:
[1] – الراغب الاصفهاني، حسين، المفردات في غريب القرآن، تهران، دفتر نشر الكتاب، چاپ دوّم، 1404 هـ ، ص 48.
[2] – همان مدرك، ص 487.
[3] – زمخشري، محمود بن عمر الكشاف، بيروت، دارالكتاب العربي، چاپ سوّم، 1407 هـ، ق، ج 1، ص 577.
[4] – مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، دارالكتب الاسلاميه، چاپ چهاردهم، 1370، ج 4، ص 169.
[5] – ر. ك: المفردات في غرايب القرآن، پيشين، ص 48 و الطبرسي، فضل، مجمعالبيان، دارالمعرفة، چاپ دوّم، 1408، ج 3 و 4، ص 192.