خواستگاري مرد:
خواستگاري مرد از زن بر طبق طبيعت خلقت است. زيرا مرد به عنوان جنس مذكر هميشه خواهان است و زن خواسته.[1] از قديم الايام مردان، به عنوان خواستگاري نزد زنان مي رفته اند، و از آنها تقاضاي همسري مي كرده اند، اين از بزرگترين، عوامل حفظ حيثيت و احترام زن بوده است. طبيعت، مرد را مظهر طلب و عشق و تقاضا آفريده است و زن را مظهر مطلوب و معشوق بودن. آفرينش، زن را گل، مرد را بلبل، زن را شمع و مرد را پروانه قرار داده است.
غريزة مرد با نياز و طلب، و غريزه زن با ناز، جلوه و حيا و كرشمه همراه است.[2] خلاف حيثيت و احترام زن است كه به دنبال مرد برود. به جهت اينكه براي مرد قابل تحمّل است كه از زني خواستگاري كند و جواب ردّ بشنود، ولي براي زن كه مي خواهد محبوب و معشوق و مورد پرستش باشد قابل تحمّل نيست كه مردي را به همسري دعوت كند و جواب رد بشنود.[3] جواب ردّ، آسيب شديد روحي و رواني به دختر خواهد زد و اين به جهت ويژگي هاي روحي زن مي باشد.
ويليام جيمز فيلسوف معروف مي گويد: حيا و خودداري ظريفانة زن از اينكه به دنبال مرد برود غريزي نيست، بلكه زنان اين را دليل عزّت و احترام خود مي دانند، اين عمل اختصاص به جنس بشر ندارد و در حيوانات هم اينگونه است كه اين مأموريت به جنس نر داده شده كه خود را نيازمند و طالب جنس ماده نشان دهد.[4] در خواستگاري اين طور نيست كه زن مجبور باشد، بايد واقع بين بود. آيا او مثل مديري نيست كه با توجه به ملاك هاي خود دست به گزينش مي زند يعني در واقع اين دختر است كه از بين افراد زياد يكي را مي پسندد و بقيه چشم به انتخاب او دوخته اند.
تدبير ظريفانه:
اين رسم ديرينه يك تدبير ظريف و عاقلانه و حكيمانه است، كه مرد مظهر طلب و نياز و زن مظهر مطلوبيّت قرار داده شده است. اين يك امتياز طبيعي است كه به زن داده شده و نوعي تكليف طبيعي است كه به دوش مرد گذاشته شده است. احساساتِ مرد نياز آميز و احساسات زن نازخيز است. اين شيوه، نشان از شأن و منزلت براي زن مي باشد.
داستان آدم و حوا ـ عليهما السّلام ـ ؛ آدم ـ عليه السّلام ـ از حوا خواستگاري كرد.[5] و اين رسم از همان زمان به عنوان يك سنّت حسنه به يادگار گذاشته شد؛ البته در صدر اسلام، حضرت خديجه ـ سلام الله عليها ـ وقتي به خصوصيات ايماني و اخلاقي پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ پي برد، به آن بزرگوار پيشنهاد ازدواج داد. لذا اگر خانوادة دختري، خصوصيات و ويژگي هاي اخلاقي و رفتاري يك پسر را پسنديدند و او را شايستة همسري براي دخترشان تشخيص دادند، مي توان غير مستقيم با واسطه يك شخص متديّن و مطمئن و رازدار از خانوادة پسر درخواست نمود كه براي اين امر مقدّس و خير اقدام نمايند. از نظر عرف جامعه و فرهنگ ايراني اقدام به خواستگاري از طرف دختر به صورت مستقيم چندان پسنديده نيست.
قابل تذكر است كه از نظر شرعي خواستگاري از طرف دختر منع شرعي ندارد. البته ازدواج دختر باكره بايد با اذن ولي باشد. در چند فتواي فقهاء در اين مسئله اندكي با هم تفاوت دارد كه لازم است به رسالة عمليه مراجع، نگاه شود.[6]بخش دوم: چرا تمام آقايان، زيبايي زن را ملاك قرار مي دهند؟
بديهي است كه تمام مردان اينگونه نيستند كه به زيبايي، بيش از اندازة آن، اهميت بدهند و تنها ملاك انتخاب آنها، وجود زيبايي در دختر باشد. زيبايي در كنار وجود ساير شرايط و كمالات مطلوب و پسنديده است. زيبايي ارزش و كمال ذاتي در انتخاب همسر محسوب نمي شود و تنها يك امتيازي است كه در ايجاد نشاط خانواده مؤثر است. البته خانم نيز هنگام خواستگاري به مرد نگاه مي كند و زيبايي او را در كنار شرايط ديگر در نظر مي گيرد (معدل تناسب ها ملاك است).
با توجه به سخنان معصومين ـ عليهم السّلام ـ روشن مي شود كه جمال و زيبايي به تنهايي نمي تواند ملاك خوبي براي انتخاب همسري شايسته باشد.
پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ مي فرمايد: «كسي كه با زني فقط به خاطر زيبايي و جمال او ازدواج كند چيزي از آن زيبايي نمي بيند، بر شما باد با كساني كه ديندارند ازدواج كنيد. از ازدواج با زنان زيبايي كه اصالت خانوادگي ندارند، بپرهيزيد.»[7]زيبايي چيست؟ براي اينكه مطلب روشن تر شود اقسام زيبايي را بيان مي كنيم:
1. زيبايي حسّي و ظاهري: پايين ترين مراتب هستي، موجودات حسّي هستند. زيبايي آنها هم، پايين ترين خواهد بود. از طرف ديگر زيبايي ظاهري امر نسبي است. و هر كسي نسبت به عدّه اي زيبا و نسبت به عدة ديگر زشت است. اگر كسي خود را با سياهان آفريقايي مقايسه كند، نسبت به آنها حور بهشتي نخواهد بود؟ لابد قصة عشق مجنون به ليلي را شنيده ايد. مي گويند ليلي بسيار زشت بود، ولي مجنون را عاشق خود كرده بود. كسي به مجنون گفت: مجنون! دست از اين كنيزك زشت روي بردار تا من يك كنيز زيبا رو به تو بدهم كه ارزش عاشقي را داشته باشد؛ مجنون گفت: اگر به
گوشة چشم نشيني
زيبايي ليلي نبيني
بنابراين بايد ديد كه چه كسي، چگونه به فرد مقابل نگاه مي كند و او را با چه كسي مقايسه مي كند. چشم ها را بايد شست، جور ديگر بايد ديد. پس زيبايي ظاهري امري نسبي و زوال پذير است. (يعني كسي كه تنها ملاكش زيبايي ظاهري باشد زندگي زناشويي اش دوام ندارد؛ چون زيباتر از همسر نيز وجود دارد كه پس از ازدواج او بخاطر هوس دنبال برتر است و ديگر اين كه زيبايي ظاهري نيز روزي به پيري و شكستگي مي گرايد و آن فرد نسبت به او آن علاقه را از دست مي دهد.)
2. زيبايي عقلي و معنوي: برترين حالت انسان، گرايش به زيبايي عقلي و معنوي است. وجود كمالات و شايستگي هاي فرد، از او شخصيتي ممتاز و قابل ستايش مي سازد. جاذبه هاي معنوي و انساني لايق عشق و محبت است و نه جاذبه هاي ظاهري. (عشق هايي كز پي رنگي بود = عشق نبود عاقبت ننگي بود) براي علاقه ها و دوستي ها بايد معيار عقلي و معنوي جستجو كرد. بسيار در اشتباهند جواناني كه براي جاذبه هاي ظاهري با هم پيوند ازدواج مي بندند. بيچارگي مرد، هنگامي است كه بدون توجّه به اصالتهاي خانوادگي و معيارهاي انساني و اخلاقي، فقط براي آب و رنگ و خط و خال ظاهري به خواستگاري دختري مي شتابد.[8]سؤال مهم: آيا اصل ازدواج است يا زيبايي؟ آيا ازدواج، براي زيبايي است يا زيبايي براي ازدواج؟ آيا پسر و دختر كه از زيبايي بهرة كمي دارد نبايد ازدواج كند؟
اينكه دست خلقت يكي را زيبا و ديگري را زشت و فردي را متوسط آفريده است، اين تفاوت هم مثل تمامي اختلافات و تفاوت هاي ديگر در افراد بشر نشان از حكمت و مصلحتي است كه خداوند به آن آگاه است، و براي امتحان بشر مي باشد. هر كسي در خود، ويژگي هاي منحصر به فردي دارد كه ديگري آن را ندارد. ازدواج براي تكامل زوجين است. بايد به مسائل و واقعيات با نگاه حقيقت بين، نظر كنيم. اگر اينگونه باشد كه زيبايي ملاك ازدواج موفّق باشد. بايد تمام زيبارويان ازدواج هاي موفقي داشته باشند و ديگران در ازدواج شكست خورده باشند.و حال آنكه واقعيت هاي خارجي و عيني جامعه غير از اين است. اگر پسري فقير است، دختر فقير هم كم نيست و بالعكس. اگر دختري از زيبايي بهره دارد، در پسران هم اينگونه هست. لذا نبايد نگران اينگونه مسائل بود و بايد دنبال هم شأن و هم كفو بود. آنچه كه مهم است، صبر و توكل به خدا و نااميد نشدن از الكاف الهي مي باشد؛ كه او ارحم الراحيم و گشايشگر مشكلات است.
به روايت زير توجه كنيد:
مردي از امام باقر ـ عليه السّلام ـ سؤالي كرد. مرد مسلماني، زن زيبايي را ديده است و مجذوب او شده است، ولي آن زن ديوانه و عقلش ناقص است، آيا او را به عنوان همسر انتخاب كند؟ امام فرمودند: خير.[9] با توجه به بيان امام ـ عليه السّلام ـ سلامت عقلي و وجود كمالات و فضايل اخلاقي، خيلي مهم تر از زيبايي ظاهري است.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. زن در آئينه جلال و جمال، جوادي آملي، نشر رجاء، چاپ: دوم، 1371.
2. نظام حقوقي زن در اسلام، مطهري، صدرا، چاپ: چهاردهم، 1369.
3. انتخاب همسر، اميني، سازمان تبليغات اسلامي، چاپ: سوم، 1372.
پي نوشت ها:
[1] . اميني، ابراهيم، انتخاب همسر، سازمان تبليغات اسلامي، چاپ سوم، 1372.
[2] . مطهري، مترضي، نظام حقوق زن در اسلام، انتشارات صدرا، ص47.
[3] . همان.
[4] . همان.
[5] . صدوق، علل الشرايع، دارالكتب الاسلاميه، ج1، ص18.
[6] . مثلاً آيت الله بهجت مي فرمايد: اظهر استقلال دختر است. رسالة چهار مرجع (خميني، بهجت، فاضل، تبريزي) ناشر: پيام محراب، ص577.
[7] . حر عاملي، محمدحسن، وسائل الشيعه، آل البيت، چاپ اول، ج20، باب نكاح.
[8] . بهشتي، احمد، مسائل و مشكلات زناشوئي، نشر بين الملل، 1383.
[9] . بهشتي، احمد، مسائل و مشكلات زناشوئي، امير كبير، چاپ اول، 1383.