براي پاسخ به اين سؤال، توجه به نكات ذيل ضروري است:
1. در اسلام مسئله علم آموزي و تحصيل دانش، از مسائل مهم و حياتي است به طوري كه مي توان گفت در اين دين تأكيدات زيادي بر آموختن علوم شده است كه به چند حديث نبوي در اين باره اشاره مي نماييم: 1. «طلب العلم فريضة علي كل مسلم و مسلمة»[1] تحصيل دانش بر هر مسلماني (چه مرد و چه زن) واجب است.
2. «اطلبوا العلم و لو بالصّين»[2] علم را بياموزيد اگر چه در چين باشد.
3. «من خرج من بيته يطلب علماً شيعه سبعين الف ملك يستغفرون له»[3] كسي كه براي تحصيل دانش از خانه اش خارج مي شود هفتاد هزار فرشته او را همراهي و مشايعت كرده و براي وي استغفار مي كنند.
آنچه كه از اين روايات فهميده مي شود اين است كه تحصيل علم و دانش لازم و واجب است، اگر چه مستلزم سفرهاي طولاني و تحمل رنجهاي طاقت فرسا باشد. از اين رو در بحث تبادل فرهنگي، يكي از اموري كه به طور قطع، مورد تبادل جوامع قرار مي گيرد، بحث تبادل علوم و دانش است. جوامع بشري در سايه اين تبادل به رشد و شكوفايي چشم گيري دست يافتند. همانگونه كه مي دانيد كشورهاي اروپايي و غربي، قرنهاي متمادي از علوم اسلامي و دستاوردهاي دانشمندان اسلامي بهره گرفتند و در پرتو آن تعليمات بود كه به پيشرفتهاي قابل ملاحظه اي دست يافتند.
جوامع اسلامي كه روزگاري طولاني، صادر كننده علم و دانش بودند، اما پس از مدتي به دلايل گوناگون از كاروان دانش و پيشرفت، بازماندند و نتوانستند از دستاوردها و انديشه هاي دانشمندان اسلامي استفاده نمايند و متأسفانه امروز بعنوان بزرگترين وارد كننده علم و صنعت و تكنولوژي به حساب مي آيند. اگر چه اين عقب مانده گي مذموم مي باشد، اما از آنجا كه اسلام اين واماندگي را بر نمي تابد؛ از اين رو تلاش براي رسيدن به قله علوم و پيشرفت را امري لازم دانسته و مسلمانان را براي فتح آن قله (اگر چه به قيمت استفاده ازعلم و فكرديگران باشد) ترغيب مي نمايد. پس آنچه كه مذموم است، عقب ماندگي از كاروان رو به پيش علم و دانش است و نه استفاده از علم و انديشه ديگران.
2. اگر چه رسيدن به قله علم و دانش ممدوح است، اما وارد كننده صرف بودن نيز بسي مذموم مي باشد، زيرا انديشمندان جامعه اسلامي ايران كه همواره بر تارك جهان علم و دانش مي درخشيدند، اكنون بخواهند وارد كننده صرف باشند و از خود نوآوري و ابداعي نداشته باشند، اين امرهم بسيار مذموم و ناپسنداست وهم وابستگي علمي،اقتصادي وسياسي رابدنبال خواهدداشت.بنابراين كاري كه امروزه بايد انجام بگيرد، اين است كه انديشمندان و محققان حوزه و دانشگاه، به توليد علم پرداخته و با استفاده از متون ديني، بهترين الگوها را كه همان الگوي اسلامي است به جوامع بشري عرضه نمايند.
اگر قرن ها، علوم انساني و تجربي از اين سرزمين به همه دنيا صادر مي شدند و قرنها كرسي هاي دانشگاهها و مجامع علمي را بدون رقيب در اختيار داشتند، امروزه نيز در پرتو تلاش دانشمندان اسلامي، روند سابق (كه در ساليان اخير دچار وقفه شده است) ادامه يابد و در توليد علم و دانش حرف اول را مطرح نمايد. بر اين اساس طرح اسلامي كردن دانشگاهها از سوي حضرت امام خميني (ره) و مقام معظم رهبري، با توجه و عنايت به همين نكته بوده است. البته روشن است كه اسلامي كردن دانشگاهها، تنها، توجه به ظواهر نيست بلكه توجه وافر به متون دانشگاهي است، زيرا آنچه كه يك دانشگاه را اسلامي مي كند اين است كه دانشگاه بتواند انسانهايي متخصص، متعهد و متقي تحويل جامعه بدهد.
همانطور كه مقام معظم رهبري فرمودند: «هنوز توان عظيم فقه در گره گشايي معضلات زندگي و حل نقاط كور در مناسبات فرد و جامعه به كار گرفته نشده و بعضاً شناخته نشده است و پديده هاي روز به روز زندگي در مقام استفهام و استفتاء از فقه اسلامي، طبعاً بايد به پاسخي قانع كننده و حكمي قابل قبول برسد.»[4]بنابراين تدوين متون درسي و كتاب دانشگاهي با صبغه اسلامي و حاكي از آراء اسلام و انديشمندان اسلامي، يك ضرورت غير قابل انكار است. اگر چه در ساليان اخير، تلاشهاي خوبي از سوي «دفتر همكاري حوزه و دانشگاه» و نيز «سازمان مطالعات و تدوين كتاب هاي درسي» انجام گرفته است، اما به دليل دامنه دار و فراگير نبودن اين تلاشها، متأسفانه شاهد رشد و توسعه همه جانبه اين كارها نيستيم.
اگر چه همين مقدار تلاش نيز از انتقادهاي زهرآگين مغرضان بي نصيب نبوده است. اما بايد توجه داشت كه شكستن سد سالها وابستگي علمي و طرح شعار خودكفايي علمي و نيز راه اندازي جنبش توليد نرم افزار علمي و ديني و نظريه پردازي در عرصه علوم و معارف دانشگاهي و عنايت به نهادينه نمودن خلاقيت علمي و تفكر بالنده ديني و مناظرات آزادانه علمي؛ نياز به تلاش و كوشش مضاعف و بي وقفه و حتي قرباني شدن در اين راه دارد. حضرت امام خميني (ره) مي فرمايد:« ما بايد سعي كنيم تا حصارهاي جهل و خرافه را شكسته تا به سرچشمه زلال اسلام ناب محمدي ـ صلّي الله عليه و آله ـ برسيم و امروز غريب ترين چيزها در دنيا همين اسلام است و نجات آن قرباني مي خواهد و دعا كنيد من نيز يكي از قربانيها گردم».[5]3. اكثر صاحب نظران و اساتيد برجسته دانشگاهي بر اين واقعيت اتفاق نظر دارند كه متون درسي موجود در دانشگاه هاي كشور با فاكتورهاي اساسي يك جامعه در حال رشد، با رويكرد ديني تناسب ندارند، فاكتورهايي، مانند اين كه:
الف) متون درسي با توسعه همگون و متناسب با جامعه در حال گذاربايد تناسب داشته باشند.
ب) با رويكردها و هنجارهاي ديني و اسلامي مناسب باشد.
ج) با مسئله نوسازي اجتماعي، اقتصادي، سياسي، فرهنگي و… با منش ديني و متناسب با هنجارهاي ديني و الگوهاي ارزشي انقلاب اسلامي، ارتباط برقرار كرده باشند.
از طرفي اكثر انديشمندان و نظريه پردازان توسعه بدان پرداخته اند و متون موجود را متناسب با بايدهاي توسعه در ايران نمي بينند و از طرفي ديگر اين متون، در راستاي اهداف كلي نظام اسلامي تنظيم نشده اند لذا نمي توانند ايده استقلال علمي، اقتصادي، صنعتي و… و نيز رويكرد اسلامي را به دانشجويان، به نحو بايسته اي منتقل بكنند.
4. غالب بودن روح ترجمه گرايي بر پژوهش و نيز رسوخ غرب باوري، در ساليان اخير مجامع دانشگاهي به جاي روي آوردن به پژوهش و تحقيقات، به ترجمه متون غربي همت گماشته و با بزرگ انگاشتن فكر و انديشه غربيان، رفته رفته روح غرب باوري در آنان رسوخ پيدا كرده است. باور غرب در فرهنگ هاي جهان، يكي از رويكردهايي است كه غربيان در پي نهادينه كردن آن هستند و متأسفانه توانسته اند آن را در ملل مغلوبه جهان ايجاد بكنند.اين شيوه اثرگذاري، ابتدا از مراكز فرهنگي عمده و بزرگي مانند دانشگاهها آغاز شده و همچون يك بيماري، به سراسر جامعه منتقل شده است.
غرب باوري در درون خود، ره آوردهايي منفي دارد، همچون: خودباختگي، راحت طلبي، خودمحوري افراطي، لذت گرايي، دوري از تكليف و تعبد، اعتقاد به آزادي مطلق و… البته شايان ذكر است كه ما با غرب به عنوان يك جريان مطرح، مخالفت صددرصدي نداريم، بلكه نسبت به برخي از آموزه هاي منفي آن مخالفيم.
بنابراين از آنچه گفته شد مي توان نتيجه گرفت كه:
1. اسلام، مسلمانان را به كسب علم و دانش، به شدت ترغيب مي كند. اگر چه آن علم در دست بيگانگان باشد. بنابراين آموختن علم از ديگران و يا صرف تدريس كتابهاي بيگانگان در دانشگاهها، عيب نيست بلكه تحت تأثير افكار و عقايد انحرافي آنها قرار گرفتن خطرناك است.2
2. هرچند مباني واصول علومي همچون روانشناسي و اقتصاد و کلا علوم انساني در متون ديني و اسلام وجود دارد ،اما برروي آنها کارکارشناسي به حدکافي نشده و جزئيات از آنها استخراج نشده و در حد کليات باقي مانده اند.
3. بايد تلاش كرد تا جامعه دانشگاهي را از وابستگي علمي و وارد كننده صرف بودن خارج ساخت و در مسير صدور علم گام برداشت.
4. برخي از كتابهاي درسي دانشگاهها با معيارها و اهداف نظام اسلامي همخواني ندارند. از اين رو بايد چاره اي انديشيد و چاره اي جز اين نيست كه به تدوين كتب با متد و معيارهاي ديني همت گماشت.
5. غلبه روح ترجمه گرايي و نقادي نكردن انديشه ديگران موجب رسوخ غرب باوري و غرب گرايي مي شود كه اساس و شالوده دانشگاه را مورد هدف قرار مي دهد. اميدواريم مسئولين ذيربط بيش از پيش به حساسيت امر دانشگاه واقف شوند.
معرفي منبع جهت مطالعه بيشتر:
فصلنامه دانشگاه اسلامي، شماره 4.
پي نوشت ها:
[1] . مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، بيروت، مؤسسه الوفاء، چاپ دوم، 1403، ج1، ص177.
[2] . طبرسي، ابوعلي، مشكاة الانوار في غرر الاخبار، مكتبة الحيدرية، النجف، چاپ دوم، 1385ه ، ص 236.
[3] . مجلسي، محمد باقر، پيشين، ج 66، ص 382.
[4] . فصلنامه دانشگاه اسلامي، سال هفتم، شماره 19 و 18، تابستان و پاييز 82، ص 31، به نقل از: پيام رهبري به كنگره دايرة المعارف اسلامي، كيهان، شماره 14983، 14/11/72.
[5] . موسوي خميني، سيد روح الله، صحيفه نور، ج 21، ص 41.