طلسمات

خانه » همه » مذهبی » چرا در شهرهاي مرزي ايران ، اكثراًَ سني مذهب هستند؟

چرا در شهرهاي مرزي ايران ، اكثراًَ سني مذهب هستند؟

به خاطر حاكميت بني اميه و بني عباس در ابتدا اكثر مردم مناطق تحت تسلط آنان به سوي مذهب اهل سنت گرائيده بوده اند، بنابراين اكثريت مردم ايران نيز سني بودند ولي در عين حال حكومت هائي مثل آل بويه، زيديان مازندران، و حكومت الجايتو سعي در رسميت يافتن مذهب شيعه داشتند، تا اين كه روزي نظام سياسي ايران به دست شيعيان افتاد و صفويان از سال 905 ـ ‌1135 هـ . ق حكمرانان ايران شدند و در جهت اشاعه فرهنگ شيعي تلاش نمودند.[1]قبل از اينكه صفويان بر سر كار بيايند قدرت سياسي به طور انحصاري در اختيار سنّي مذهبان بوده و مخالفان خود را كه به طور عمده از شيعه بودند، به هيچ روي، تحمّل نمي كردند.
به هيمن دليل، انديشه هاي شيعي در قرن هفتم و هشتم، هر چند جز در برخي مناطق محدود، بروز و ظهوري نداشت و در سطح عموم مطرح نبود. ولي با اين همه انديشة شيعي طرفداران بسياري در همان مناطق محدود داشت و به صورت آتش زير خاكستر در برابر سلطة انحصاري مخالفان، نور افشاني مي كرد.[2]هنگامي كه انديشه هاي شيعي، با قدرت پيدا كردن صفويان از ميان قهر و كينه سر بلند كرد، باز با موانعي مواجه شد كه نتواست به درّه هاي پر از صخره و سنگ، كوهستان هاي بي راه و طريق كردستان از شمال غرب تا جنوب آن نفوذ كرده و در دشت هاي كويري سيستان نداي حقّاني و روشنگرانه خويش را به گوش مردمان آن ديار برساند؛ كه در اين بخش به چند نمونه از آن موانع اشاره مي شود.
1. دوري از مركز:
يكي از آن موانع دور دست بودن آن مناطق از مراكز شيعه نشين و نزديك بودنشان به مناطق سنّي نشين بود؛ زيرا مردمان مرزنشين با حمايت هاي دولت هاي سنّي همجوارشان، و با بهره مندي از صله هاي آن دولت ها همچنان بر سنّي گري پاي فشردند.
2. كمبود امكانات:
يكي ديگر از آن موانع، عدم امكانات كافي براي تبليغ فرهنگ شيعي، و غفلت آنان از اين فرهنگ اصيل اسلامي بود، كه قلم بدستان درباري و عالمان متعصّب سنّي با استفاده از اين كمبودها و با دادن نسبت هاي ناروا از شيعه چهرة كريه درست مي كردند.
3. حمايت حكومت هاي خارجي:
وجود حكومت هاي سنّي، در همسايگي ايران، مانع ديگري براي واماندن آنان از قافله تشيّع بود، كه در اين ميان حكومت سنّي عثماني در غرب ايران و حكومت ازبكان در شرق آن تأثير گذاري حكام سني مذهب مغولي هند و كابل در جنوب شرق ايران از موانع جدّي به شمار مي رفتند.[3]دولت عثماني به ويژه سلطان سليم(سلطنت 918 ـ 926) به حدّي سخت گيري مي كرد كه جزاي شيعيان در صورت اثبات ارتباطشان با قزلباشان،‌كمتر از قتل نبود.
در گزارشات تاريخي آمده كه در سال(919. ش) قريب به چهل هزار نفر شيعه در كشور عثماني به قتل رسيد. و در ضمن سلطان سليم به واليان خود در«آناتولي شرقي» و«قرمان» و«تكّه» كه اكثريّت عظيم ساكنان آن شيعه بودند، دستور داد تا به گونه اي پنهاني شيعيان را از(7 ـ 70 سالگي) شناسايي و نام آنها را در دفاتر مخصوص ثبت نموده و پس از آن دستور قتل آنان را صادر كرد.[4]در نامة«يني چريان» پس از نبرد چالدران در تبريز براي سلطان سليم آمده: نزديك به 45 هزار نفر در مملكت ما و 20 هزار در خاك ايران به تهمت رَفْض و الحاد، طعمة شمشير غدر و بيداد گرديد.[5]آنان براي جنگيدن با شيعيان از مفتيان سنّي فتوا مي­گرفت، و با مشروعيت دادن به قتل عام شيعيان از هيچ ظلمي اباء نمي ورزيد. حتّي تا اواخر عهد صفوي، زمانيكه افغان­ها بر ايران حاكم شدند، هنوز فتواي كشتن شيعه به صراحت تمام از دربار استانبول صادر مي شد.[6]و اين دشمني سرسخت حكام سني مذهبي كه در اطراف ايران قرار داشتند با حكومت شيعي نو پاي ايران مانع از نفوذ مذهب شيعه در اطراف و اكناف ايران شده است.
وضعيت ساكنان شرق ايران از اين بهتر نبود. بلكه آنان نيز بي رحمانه كشته مي شدند،‌ و اموالشان به غارت
مي رفت و روزگار بسيار سختي را مي گذراندند. در تاريخ آمده است، مردم هرات مذهبي، تلفيق شده از تسنّن و تصوّف و تشيّع داشتند؛ در حالي كه ماوراء النهر از قديم به طور افراطي از تسنّن دفاع مي نمود و در اين زمان شاهان ازبك از قبيل «شيبك خان» كه از نسل چنگيز بودند، همان مذهب تسنّن را داشتند؛ و مايل بودند ـ همانند سلسلة سلجوقي ـ از ماوراء النهر و حداقل خراسان را زير سلطة خويش سازند. و لذا براي عملي نمودن نيّت شؤم خويش، جبهة تندي را بر ضدّ شيعه گشودند. و در نامة«شيبك خان» به شاه اسماعيل عبارتهاي خشونت آميزي ديده مي شود كه خود اين، بر ادعاي مذكور صحه مي گذارد. او مي نويسد: ترك اين آيين(شيعه) كن و سالك جادة عصيان مباش و طريق اهل سنّت و جماعت كه جز اين، راه نيست پيش نهاد، خاطر فاتر، دار …. در غير اين صورت «حصار اصفهان» را هر چند برج و باره به اوج افلاك رسانيده با حضيض خاك برابر خواهيم كرد و به قانوني گوشمالي دهيم كه تا صداي صور قيامت از ياد سامعة اهل عراق بيرون نرود.[7]هنگامي كه«عبيد خان ازبك» روي كار آمد برخوردي با شيعيان كرد كه بسيار غم انگيز و عبرت آموز است و در زمان«عبدالله خان» حمله اي به فرماندهي عبدالمؤمن بر ضدّ شيعه صورت گرفت كه سبب كشته شدن بسياري از عالمان وارسته شيعه شد. و در اين حمله به مدّت يك هفته 5700 نفر به قتل رسيدند.[8]جنگجويان تيموري به ويژه«تيمور لنگ» كه مدت 36 سال سلطنت كرد. در ابتدا با امير حسين، خواهر زاده امير غازان مغول هم پيمان بود و با كمك او توانست بر قبايل مغولان فايق آيد و شهرهاي ماوراء النهر و بدخشان و سپس شهرهاي شمالي خراسان را تا كابل تسخير كند. و با كسب اقتدار كافي امير حسين را هم شكست داد. و به سوي غرب و جنوب خراسان و ايران و عثماني و هندوستان لشكر كشي كرد. به طور خلاصه مي توان گفت: تمام ممالك ماوراء النهر و تركستان و خوارزم و خراسان و سيستان و هندوستان و عراقين و فارس و كرمان و آذربايجان و ديار بكر و خوزستان را مسخّر كرد. و در اين جريان، با ساكنان شهرها و نظاميان مغلوب، با خشونت و بي رحمي تمام رفتار مي كرد؛ به نحوي كه بعد از فتح هرات، اسفزاز، سيستان، بيهق، اصفهان، شام و هندوستان، از سرهاي مخالفان مناره ها ساخت و يا از بدن افراد زنده به جاي آجر استفاده كرد و بناي يادبود به عنوان عبرت مخالفان و دفع شورش هاي آنان به وجود آورد. او شخصي بود كه براي رسيدن به جاه دنيا از هيچ گونه حيله و دروغ، خلف وعده و پيمان شكني، قتل و خونريزي و …. به خود هراس نمي داد.[9]و طبيعي است كه مردم نوار مرزي ايران با وجود اين عواملي كه بيان شد بر سنّي گري شان باقي بمانند و يا حتي با زور و فشار و اتخاذ نمودن روش تقيّه به مرور زمان سني شده اند.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. تاريخ نظامي ايران(جنگ هاي دورة صفويه) تأليف جانبابا بياني.
2. شاه اسماعيل صفوي، تأليف عبدالحسين نوايي.
3. اسلام در ايران، تأليف پطروشفسكي ترجمه كريم كشاورز.

پي نوشت ها:
[1] . جعفريان، رسول، تاريخ تشيع در ايران، قم، انصاريان، اول، 1375، ج1، ص 335، 387.
[2] . همان، ج 2، ص754، 756.
[3] . مشكوتي، نصرالله، از سلاجقه تا صفويه، تهران، ابن سينا، 1343، ص264.
[4] . جعفريان، رسول، صفويه در عرصة دين، فرهنگ و سياست، پژوهشكده حوزه و دانشگاه، اول، 1379، ص 38.
[5] . عارف، محمد، انقلاب اسلام بين الخواص و العوام، به كوشش رسول جعفريان، قم، دليل، اول، 1379، ص 118.
[6] . همان، ص 119.
[7] . انقلاب الاسلام بين الخواص و العوام، ص 59، 60؛ و تاريخ تشيع در ايران، ج 2، ص 779، 780.
[8] . قاضي قمي احمد، خلاصة التواريخ، تهران، انتشارات دانشگاه ،1363، ج2، ص 898، 899؛ و تاريخ تشيع در ايران، ج 2، ص 791.
[9] . ناصري داودي، عبدالمجيد،‌ تشيع در خراسان عهد تيموريان، مشهد، بنياد پژوهش هاي اسلامي آستان قدس رضوي، اول، 1378، ص120، 121 و 127.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد