اينكه خداوند متعال در قرآن كريم، براي خود از ضميرهاي مذكر استفاده كرده براساس قواعد زبان عربي است، و زبان قرآن كريم نيز عربي ميباشد، چنان كه خداوند ميفرمايد: « إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ ؛[1] ما آن را قرآني عربي قرارداديم، باشد كه بينديشيد» چون قرآن عربي است پس بايد از قواعد اين زبان هم استفاده شود، از طرفي بر اساس دستور زبان و ادبيات عربي، لفظي كه مؤنث حقيقي و يا مؤنث مجازي نبوده و يا لفظاً مؤنث نباشد، مذكر به حساب ميآيد، و مثل مذكر با آن برخورد ميشودو در حقيقت تمام مواردي كه مذكر و مؤنث ندارد و از نظر لفظي هم علامت تأنيث را به همراه ندارد، ميتوان گفت كه در حكم مذكر است و مذکر و مونث مربوط به موجودات مادي است و خداوند نيز مجرد است ولذا در باره خداوند متعال مذکر و مونث معني ندارد و ادبيات عربي همين است که در اين موارد از ضمير مذکر استفاده کند.
الفاظي مانند: لفظ مبارك «الله»، «قرآن» و… از همين قبيل هستند، با مراجعه به آيات قرآن مجيد ميتوان مواردي را يافت كه مؤيد اين حقيقت باشند، مثلاً خورشيد كه مظهر نور و زيبايي است در قرآن به صورت مؤنث آمده و ماه با لفظ مذكر آمده است چنان كه ميفرمايد: « وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا . وَالْقَمَرِ إِذَا تَلاهَا[2]؛ سوگند به خورشيد و تابندگياش و سوگند به ماه چون از پي (خورشيد) رود».[3]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. عبدالغني الدقر، معجم القواعد العربيه، (بيروت) مادة تأنيث.
2. ابن هشام، مغنياللبيب، انتشارات علامه، قم.
3. سميع عالف الزين، الاعراب في القرآن الكريم، (بيروت، دارالكتاب).
پي نوشت ها:
[1] . زخرف/ 3.
[2] . شمس/ 2 – 1 .
[3] . رک : الدرويش، محي الدين، اعراب القرآن، دمشق، انتشارات ابن كثير، ج8، ص327ـ 329.