مهمترین معجزه پیامبر اسلام(ص)، قرآن کریم است.[1] قرآن همه منکران را به مبارزه طلبیده و آوردن یک سوره مانند آنرا از آنان میخواهد.[2] ناتوانی مخاطبان، دلیلى روشن بر اصالت این وحى آسمانى است.
با وجود این، در مورد برخی از این آیات الهی اختلاف نظرها و تفاسیر گوناگونی مشاهده میشود. در این نوشتار، به بررسی علت برخی این اختلافها میپردازیم.
1. اختلاف روش تفسیری پس از رحلت پیامبر(ص)
طبقه اول از افرادی که امروزه به عنوان مفسران قرآن شناخته میشوند، جمعى از صحابه؛ مانند ابن عباس، عبد الله بن عمر، ابىّ بن کعب، و … بودند که تفسیر آنها از چارچوب جهات ادبى آیات، شأن نزول، استدلال به آیهای براى توضیح آیات دیگر، و نقل برخی روایات، فراتر نبود.
در تابعان که مفسران طبقه دوم بودند و افرادی؛ مثل مجاهد، قتاده، ابن ابى لیلى، شعبى، و … نیز جریان به همین روش بود، تنها چیزى که افزوده شد آن بود که روایات بیشتری در تفاسیر خود نقل میکردند که متأسفانه در بین آنها روایات جعلشده توسط یهودیان نیز وجود داشت.[3] این قبیل روایات، امروزه نیز در منابع تفسیری و دیگر منابع دیده میشود.[4]
2. ورود بحثهای کلامی به قرآن
بعد از رسول خدا(ص) و در عصر خلفا، فتوحاتی رخ داد و مسلمانان در سرزمینهای جدید با فرقهها و مذاهب مختلف آشنا شده و با صاحبنظران آنان به گفتوگو مینشستند، و این منجر بدان شد که بحثهاى کلامى در مسلمانان شایع شود.[5]
از طرفی، اختلافِ مسلک متکلمان، گاه آنان را وامیداشت تا در تفسیر و فهم معانى آیات، اسیر آرای مذهبى خود باشند، و آیات را طورى معنا کنند که با پیشفرضهایشان موافق باشد، و آیات مخالف با نظرشان را تأویل کنند.
3. ورود بحثهای عقلی
در اواخر سلطنت امویان و اوائل عباسیان؛ یعنى در اواخر قرن اول هجرت، فلسفه یونان به زبان عربى ترجمه و در بین مسلمانان انتشار یافت.
همزمان با آن، گروهی با گرایش به تصوف و عرفان تلاش نمودند تا به جاى برهان و استدلال عقلی، حقایق و معارف دینى را از طریق مجاهده و ریاضتهاى نفسانى دریابند.
در این میان؛ مشائیان وقتى به تحقیق در قرآن پرداختند، هر چه از آیات قرآن درباره حقایق ماوراء طبیعت و نیز درباره خلقت و حدوث آسمانها و زمین و برزخ و معاد بود را تأویل کردند.
گروهی از فلاسفه نیز به تفکر و سیر در باطن خلقت و آیات انفسى پرداخته و عالم ظاهر و آیات آفاقى و به عبارتی ظاهر قرآن را رها نموده، تنها به تأویل آن پرداختند، و این باعث شد که مردم در تأویل آیات، جرأت یافته، دیگر مرز و حدى براى آن نشناسند، و هر کس هر چه دلش خواست بگوید، و مطالب شعرى که جز در عالم خیال موطنى ندارد، بر هم بافته آیات قرآنى را با آن معنا کنند.[6]
4. متن قرآن
ممکن است لفظ یا ترکیب متن قرآن به گونهاى باشد که تفسیرهاى متفاوتى از آن عرضه شود. در این قسمت به برخی از مواردی اشاره میشود که در متن قرآن وجود دارد و باعث تفسیر متعدد میگردد:
الف. اشتراک لفظی:
اختلاف در تفسیر آیه گاهی به دلیل اشتراک لفظی آن لفظ است؛ مانند آیه «وَ الْمُطَلَّقاتُ یَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلاثَةَ قُرُوءٍ»[7] که «قروء» جمع «قرء» است و «قرء» دو معنا دارد: «پاکى» و «آلودگى به حیض». به سبب همین اختلاف در اشتراک لفظی، منظور از سه «قرء» در اینجا از نظر گروهی گذشتن سه پاکى است؛ اما برخی دیگر کلمه «قرء» را به معناى حیض و آلودگى دانستهاند.[8]
ب. اختلاف معانی حروف:
برخى از حروف داراى چند معنا هستند که در مواردى باعث تفسیرهاى متفاوتى از آیه شده است. به عنوان نمونه، این اختلاف در آیه وضوء[9] دیده میشود.[10]
ج. اختلاف در قرائت:[11]
یکی از مواردی که باعث اختلاف در تفسیر شده اختلاف در قرائت یک کلمه است؛ مثلاً کلمه «ارجلکم» در آیه وضوء به فتح «لام» قرائت شده است، اما جمعى از قراء آنرا با کسره خواندهاند.[12]
5. اکتفاء نمودن به احادیث
جمعى از مردم به همان تعبّد صرف که در صدر اسلام نسبت به سخنان رسول خدا(ص) داشتند، باقى ماندند، و بدون اینکه کارى به عقل و فکر خود داشته باشند، در فهم آیات قرآن به احادیث اکتفاء نموده، و در فهم معناى حدیث هم هیچگونه مداخلهاى ننموده، به ظاهر آنها متعبد بودند، و اگر هم احیاناً بحثى از قرآن میکردند، تنها از جهات ادبى آن بود.[13]
و موارد دیگری مانند: وضع حدیث،[14] تداخل انواع تفسیرها،[15] و شأن نزول قرآن.
با وجود این، در مورد برخی از این آیات الهی اختلاف نظرها و تفاسیر گوناگونی مشاهده میشود. در این نوشتار، به بررسی علت برخی این اختلافها میپردازیم.
1. اختلاف روش تفسیری پس از رحلت پیامبر(ص)
طبقه اول از افرادی که امروزه به عنوان مفسران قرآن شناخته میشوند، جمعى از صحابه؛ مانند ابن عباس، عبد الله بن عمر، ابىّ بن کعب، و … بودند که تفسیر آنها از چارچوب جهات ادبى آیات، شأن نزول، استدلال به آیهای براى توضیح آیات دیگر، و نقل برخی روایات، فراتر نبود.
در تابعان که مفسران طبقه دوم بودند و افرادی؛ مثل مجاهد، قتاده، ابن ابى لیلى، شعبى، و … نیز جریان به همین روش بود، تنها چیزى که افزوده شد آن بود که روایات بیشتری در تفاسیر خود نقل میکردند که متأسفانه در بین آنها روایات جعلشده توسط یهودیان نیز وجود داشت.[3] این قبیل روایات، امروزه نیز در منابع تفسیری و دیگر منابع دیده میشود.[4]
2. ورود بحثهای کلامی به قرآن
بعد از رسول خدا(ص) و در عصر خلفا، فتوحاتی رخ داد و مسلمانان در سرزمینهای جدید با فرقهها و مذاهب مختلف آشنا شده و با صاحبنظران آنان به گفتوگو مینشستند، و این منجر بدان شد که بحثهاى کلامى در مسلمانان شایع شود.[5]
از طرفی، اختلافِ مسلک متکلمان، گاه آنان را وامیداشت تا در تفسیر و فهم معانى آیات، اسیر آرای مذهبى خود باشند، و آیات را طورى معنا کنند که با پیشفرضهایشان موافق باشد، و آیات مخالف با نظرشان را تأویل کنند.
3. ورود بحثهای عقلی
در اواخر سلطنت امویان و اوائل عباسیان؛ یعنى در اواخر قرن اول هجرت، فلسفه یونان به زبان عربى ترجمه و در بین مسلمانان انتشار یافت.
همزمان با آن، گروهی با گرایش به تصوف و عرفان تلاش نمودند تا به جاى برهان و استدلال عقلی، حقایق و معارف دینى را از طریق مجاهده و ریاضتهاى نفسانى دریابند.
در این میان؛ مشائیان وقتى به تحقیق در قرآن پرداختند، هر چه از آیات قرآن درباره حقایق ماوراء طبیعت و نیز درباره خلقت و حدوث آسمانها و زمین و برزخ و معاد بود را تأویل کردند.
گروهی از فلاسفه نیز به تفکر و سیر در باطن خلقت و آیات انفسى پرداخته و عالم ظاهر و آیات آفاقى و به عبارتی ظاهر قرآن را رها نموده، تنها به تأویل آن پرداختند، و این باعث شد که مردم در تأویل آیات، جرأت یافته، دیگر مرز و حدى براى آن نشناسند، و هر کس هر چه دلش خواست بگوید، و مطالب شعرى که جز در عالم خیال موطنى ندارد، بر هم بافته آیات قرآنى را با آن معنا کنند.[6]
4. متن قرآن
ممکن است لفظ یا ترکیب متن قرآن به گونهاى باشد که تفسیرهاى متفاوتى از آن عرضه شود. در این قسمت به برخی از مواردی اشاره میشود که در متن قرآن وجود دارد و باعث تفسیر متعدد میگردد:
الف. اشتراک لفظی:
اختلاف در تفسیر آیه گاهی به دلیل اشتراک لفظی آن لفظ است؛ مانند آیه «وَ الْمُطَلَّقاتُ یَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلاثَةَ قُرُوءٍ»[7] که «قروء» جمع «قرء» است و «قرء» دو معنا دارد: «پاکى» و «آلودگى به حیض». به سبب همین اختلاف در اشتراک لفظی، منظور از سه «قرء» در اینجا از نظر گروهی گذشتن سه پاکى است؛ اما برخی دیگر کلمه «قرء» را به معناى حیض و آلودگى دانستهاند.[8]
ب. اختلاف معانی حروف:
برخى از حروف داراى چند معنا هستند که در مواردى باعث تفسیرهاى متفاوتى از آیه شده است. به عنوان نمونه، این اختلاف در آیه وضوء[9] دیده میشود.[10]
ج. اختلاف در قرائت:[11]
یکی از مواردی که باعث اختلاف در تفسیر شده اختلاف در قرائت یک کلمه است؛ مثلاً کلمه «ارجلکم» در آیه وضوء به فتح «لام» قرائت شده است، اما جمعى از قراء آنرا با کسره خواندهاند.[12]
5. اکتفاء نمودن به احادیث
جمعى از مردم به همان تعبّد صرف که در صدر اسلام نسبت به سخنان رسول خدا(ص) داشتند، باقى ماندند، و بدون اینکه کارى به عقل و فکر خود داشته باشند، در فهم آیات قرآن به احادیث اکتفاء نموده، و در فهم معناى حدیث هم هیچگونه مداخلهاى ننموده، به ظاهر آنها متعبد بودند، و اگر هم احیاناً بحثى از قرآن میکردند، تنها از جهات ادبى آن بود.[13]
و موارد دیگری مانند: وضع حدیث،[14] تداخل انواع تفسیرها،[15] و شأن نزول قرآن.