خانه » همه » مذهبی » چرا دعا می خوانیم؟

چرا دعا می خوانیم؟

«دعا»؛ یعنى، خواندن مدعوّ و متوجه ساختن او به طرف داعى. (تفسیرالمیزان، ج 2، ص 31، آیه 186 بقره). دعاکننده با دعاى خود، عنایت و التفات مدعو را مى طلبد؛ آن گاه حاجت خود را از او سؤال و درخواست مى کند. از این رو سؤال با دعا فرق مى کند؛ زیرا سؤال به منزله غایت و هدف دعا است؛ مثل این که کسى را از دور یا نزدیک، صدا بزنیم تا روى خود را به طرف ما برگرداند. آن وقت خواسته خود را از او سؤال و درخواست کنیم. کلاً دعا داراى آداب، احکام و اسرارى است. اسرار و فلسفه دعا به استناد آیات و روایات، دعا خود امرى عبادى است. از این رو بعضى مى گویند: خدایا تو دستور دادى دعا کنید. ما هم اطاعت مى کنیم چه درخواست عملى شود و به ما بدهى و چه ندهى آنان که تسلیم محض هستند به عنوان تأدب دعا مى کنند. مؤمنان در سرزمین منا چنین دعا مى کنند: «ربنا آتنا فى الدنیا حسنة و فى الاخرة حسنة و قنا عذاب النّار». اینان در طلب حسنات و خوبى هاى دنیا و آخرت هستند. یعنى درخواست چیز خوب، حلال، طیب و طاهر دارند و این دعاى خوبى است. داشتن فرزند خوب و صالح، همسر با ایمان، رفقاى مؤمن، معلم شایسته، شاگرد خوب، داد و ستد حلال، نیروهاى اقتصادى خوب، همه اینها حسنات دنیاست. ولى گروه دیگر کسانى هستند که زرق و برق دنیا را طلب مى کنند نه حسنه، اینها هیچ بهره معنوى نخواهند داشت. از این رو بهترین پیشنهاد و دعا این است که انسان فضل پروردگار را طلب کند. لطف و خیر او را طلب کند و بگوید: خدایا حسنات دنیا و آخرت را به من عطا کن. ائمه(ع) نیز در دعا، خوى بزرگ منشى را به ما آموخته اند که سعى کنید هرگز از خدا مال زیاد نخواهید بلکه بخواهید آبرویتان محفوظ باشد و نیز در دعا بلندهمت باشید.
در دعاى کمیل از خدا مى خواهیم که از برجسته ترین و بهترین انسان هاى نمونه باشیم. ازاین رو در شب هاى جمعه از خدا مسألت مى کنیم که خدایا مرا به جایى برسان که از من بالاتر کسى نباشد «و اجعلنى من احسن عبیدک نصیبا عندک و اقربهم منزلة منک و اخصّهم زلفة لدیک». با این اوصاف هر آنچه که در قالب حسنات مى گنجد و مقدمه وصول به سعادت اخروى است (از یک طرف) و قوام و پایدارى زندگى دنیا را در بردارد (از طرف دیگر) درخواست آن نه تنها بلامانع بلکه نشان دهنده اوج عبودیت و بندگى است.
الف) دعا توجه انسان به سرچشمه وجود و پروردگار هستى است. در میان همه عبادت ها عبادتى نیست که چون دعا این رابطه فرخنده را به شایستگى تحقق بخشد و آن را مداوم و جاودانه گرداند. دعا یک فرصت برتر و بدل ناپذیر است که خداى تعالى به بندگانش عطا کرده تا آنان باسود جستن از آن به حضور یگانه هستى بخش خود بار یابند و از حضرتش براى پیمودن طریق کمال و دست سودن بر ستیغ سربلندىِ روح مدد خواهند. دعا چاره ساز دردها و گرفتارى هاى روانى و جسمانى است.
ب) شناخت انسان از نیازهاى بى حد و مرز خود و بى نیازى مطلق پروردگارش و این که او مبدأ هر خوبى و کمالى است، با روى آوردنِ وى به دعا رابطه مستقیم دارد. در این میان هر چه نیازهاى او بزرگ تر و دردهایش جانکاه تر باشد، نیایش و تضرع کردنش به درگاه خداوند شدت و گرماى بیش تر خواهد یافت. سرّ تأکید و توجه ویژه اى که در سنت و سیره پیامبران و پیشوایان الاهى بر دعا و پرداختن به آن شده است و نیز راز اشتیاق بسیار آن بزرگان به دعا در این واقعیّت نهفته است.1 پیامبر گرامى اسلام(ص) هم خود اهل دعا و راز و نیاز بود و هم دیگران را به حاجت خواستن از پروردگار یکتا سفارش مى فرمود و ترک آن را جایز نمى دانست.2
امام صادق(ع) درباره امام على(ع) فرموده است: امیر مؤمنان(ع) «دَعّاه» (بسیار دعا کننده) بود.3
دیگر پیشوایان ما نیز به دعا عنایت ویژه داشتند از خود دعاهاى گران ارج و پرمحتوایى به یادگرا گذارده اند. این بخش از میراث آن پاکان در مجموعه هایى با عنوان «صحیفه» گردآورى و تدوین شده است؛ براى نمونه مى توان به «صحیفه سجادیه» «صحیفه صادقیه»، «صحیفه کاظمیه» و «صحیفه رضویه» اشاره کرد.
ج) با دقت در این صحیفه ها و دیگر متون معتبر دعا درمى یابیم که بالاترین مرتبه نیازخواهى نزد امامان معصوم(ع)، ابراز عشق پرشور و بى منتها به معبود یگانه و ستایش پروردگار و یادکرد شکوه و بزرگى او است؛ یعنى انسان به چنان رشد معنوى و بالندگى روحى دست پیدا کند و تا آن جا به آفریدگار بى کرانه نزدیک شود که عشق تابناک و حیات بخش الاهى بر همه وجودش پرتو افکن گردد و هر اندیشه و خاطرى جز اندیشه معشوق ازل و ابد را از دلش بزداید؛ و چنان شود که انسان راه یافته به حریم دوست جز دوست نخواهد و جز او را طلب نکند.
گر از دوست چشمت به احسان اوستتو در بند خویشى نه در بند دوست
خلاف طریقت بود کاولیاتمنّا کنند از خدا جز خدا4
پس دعا کردن همیشه بدین معنا نیست که از خدا چیزى بخواهیم. گاه دعا یعنى از خدا خودِ او را خواستن؛ و این والاترین و با شکوه ترین مرتبه دعا است که بیش از هر جا و در عالى ترین شکل خود، در نیایش هاى رسیده از معصومان(ع) یافت مى شود. از این رو است که پیامبر(ص) به هنگام دعا خواستار عشق شورمند الاهى است و این که این عشق برترین، لذت بخش ترینِ عشق ها گردد: «اللهم انى اسألک حبک و حب من یحبک، و العمل الذى یبلغنى حبک. اللهم اجعل حبک احب الى من نفسى و اهلى و من الماء البارد؛5 خدایا، من از تو عشق تو را خواهانم و عشق به دوستدارانت را و این که در پى کار مى روم که مرا به عشق تو پیوند دهد. خدایا، آن کن که دوستى تو پیش من از خودم و خانواده ام و آب خوش گوار محبوب تر باشد.»
د) دعا در اندیشه اسلامى، افزون بر این که تجلى فقه و وسیله ابراز عشق به خدا است، روشى مهم و تأثیر گذار براى تعلیم و تربیت و تعالى بخشیدن به روح آدمى در ساحت هاى فردى و اجتماعى است.
مجموعه تعالیم دینى و آموزه هاى تربیتى و دانش هاى الاهى که در متون دعایى مطرح گردیده، در جهت پرداختن به دو اصل مهم «تربیت» و «تعلیم» و آموختن دانش و بینش براساس باورهاى اسلامى است.
بى تردید، دعا کردن و دست نیاز به سوى خداوند بى نیاز برآوردن تنها ویژه تعالیم اسلامى نیست و در همه ادیان و مذاهب دعاها و کلماتى براى مناجات با پروردگار وجود دارد. با این همه آن چه دعاهاى اسلامى را از دعاهاى دیگر متمایز مى سازد، مایه ور بودن محتوا و اثر بخشىِ بسیار دعا در همه ابعاد زندگى انسان است؛ به دیگر سخن، «دعا در اسلام – جز دعاهاى قرآنى که عین وحى است – بیان دیگرى از آموزه هاى فرد ساز و جامعه پرداز وحى است؛ یعنى همان درس هاى قرآنى است که خداوند مهربان براى تربیت انسان، به وسیله آیات آسمانى فرستاده است. ادعیه خود به گونه اى تفسیر قرآن کریم اند و شرح معارف آسمانى اند و یادآور تربیت هاى قرآنى و تکرار و تأکید و تشریح آموزه هاى وحیانى».6 راستى چه فرقى مى توان نهاد میان قرآن کریم و متن دعایىِ صحیفه سجادیه، که هر دو از جهت محتوا و تنوع مضمون و نیز هدف تعلیمى و تربیتى همداستانند و به یک نقطه چشم دوخته اند، جز این که یکى «قرآن نازل» و معجزه ماندگار پروردگار است و دیگرى نمونه کامل «قرآن صاعد» و املاى امام زین العابدین(ع)؟
ه’) حال، با توجه به جایگاه بلند دعا در اندیشه اسلامى و نقش بزرگ آن در سازندگى فردى و اجتماعى و پیوند ناگسستنى اش با وحى الاهى، جاى این گله گزارى و سخن دردمندانه هست که بگوییم برخورد جامعه اسلامى (عامه مردم و عالمان و روشنفکران) با این میراث گرانسنگ تزکیه و تعلیم برخوردى اصولى و مبتنى بر شناخت تمام عیار حقیقت دعا نبوده است و در میان متون مقدس دینى، بیش از همه این چهره فروغ گستر متون دعایى است که زیر خروارها غبار غربت و بى اعتنایى پوشیده مانده است.
سبب چه مى تواند باشد جز ناآگاهى مردمان و نادانىِ مدعیان فضل و آگاهى در طول تاریخ نسبت به نقش سازنده دعا که خود باعث گردیده بسیارى از ما یا با دعا احساس بیگانگى کرده، آن را از صحنه زندگى خود حذف کنیم و یا بى توجه به فلسفه عمیق نیایش با آن برخوردى از سرِ کسب و سودجویى داشته باشیم؛ خودرا با خواندن دعا سرگرم مى کنیم بى آن که معناى آن را بفهیم و پیام هاى ژرف و گوناگونش را دریابیم؛ تنها براى خواستن نیازهاى حقیر و کم ارج یا براى بردن ثواب و گاه جهت رفع بیکارى و توجیه کاستى ها و سستى ورزیدن ها؛ و این بدترین و سطحى ترین گونه برخورد با ادعیه است که بى شک در آن ها هدفى بس والاتر و حیاتى تر مورد توجه بوده است؛ یعنى جهت دادن به حیات دنیایى انسان در همه عرصه ها و تربیت او بر اساس فضیلت ها و راه نمودن وى به بهشت خشنودى خدا.
و) پایان بخش سخن، بخشى از دعاى امام سجاد در پنجاه و دومین نیایش در «صحیفه سجادیه» است که هم راز و نیاز وى با پروردگار هستى ها است و هم به ما مى آموزد که راه و شیوه دعا گزارى کدام است و به هنگام نیایش، از خدا چه چیزها باید خواست:
«معبود من، از تو مى خواهم که به حقِ خود که بر همه آفریدگانت لازم گردانده اى و به نام بزرگ خود که به پیامبرت فرموده اى با آن به تسبیح تو پردازد و به بزرگى ذات بزرگوارت که نه کهنگى مى پذیرد و نه دگرگون مى شود و نه تغییر حالت مى دهد و نه از میان مى رود، بر محمد و خاندانش درود فرستى و مرا با عبادت خود از هر چیز بى نیاز کنى و با ترس از خود، محبت دنیا را از دلم بزدایى، و به رحمت خود مرا با دستى پر از کرامت بازگردانى؛ زیرا من تنها به سوى تو مى گریزم و تنها از تو مى ترسم و تنها از تو فریادرس مى خواهم و تنها به تو امیدوارم و تنها تو را مى خوانم و تنها به درگاه تو پناه مى آورم، و اعتمادم تنها به تو است و تنها از تو یارى مى جویم و تنها به تو ایمان دارم و تنها بر تو توکل مى کنم و اتکاى من تنها به جود و بخشش تو است.»7
پى نوشت:
1. اصول کافى، شیخ کلینى، ج 2، ص 468.
2. رسول خدا(ص) فرمود: «ترک دعا، گناه است». (تنبیه الخواطر، ج 2، ص 154).
3. اصول کافى، ج 2، ص 468.
4. گلستان سعدى.
5. کنزالعمال، ح 3648.
6. جامعه سازى قرآنى، ص 193.
7. صحیفه سجادیه.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد