سوال:
چچرا به هشت سال دفاع در مقابل رژیم بعثی دفاع مقدس می گویند در حالی که کلمه مقدس
برای چیزهایی و ارزش های مقدس می باشد مانند کتاب قرآن و غیره؟
الف) توضیح قداست و امر مقدس در اسلام:
از نظر دین، هر فعل یا امری که جنبه الهی و صبغه ربوبی داشته باشد، مقدس است. «صبغه
الله و من احسن من الله صبغه؛ هر چیزی که به هر نوع و ترتیبی دارای چنین رنگی باشد،
امری مقدس است» (بقره، آیه 138).
قدسی بودن مبتنی بر بهره مندی از صبغه و جنبه الهی در عقاید و اخلاق و افعال فردی و
اجتماعی است و آن نیز در پرتو حسن و نیکویی فعل و فاعل به دست می آید. بنابراین هر
چیزی که صبغه ربوبی و جنبه الهی داشته و تحت نظارت و دستور خداوند متعال باشد از
امور مقدس محسوب می شود. حتی افعالی که انسان ها به مقتضای طبیعت و نیازهای طبیعی
خود انجام می دهند و در راستای دستورات خداوند متعال است از امر قدسی شدن مستثنا
نیست (ر.ک: نسبت دین و دنیا، آیت الله جوادی آملی، نشر اسراء، چاپ اول 1381، صص 100
– 89).
چنانکه امام صادق(ع) در این باره فرمودند: «الکاد علی عیاله کالمجاهد فی سبیل الله؛
کسی که برای تأمین خانواده خویش تلاش کند، اجر او مانند پاداش مجاهد در راه خداست»
(وسائل الشیعه، ج 17، ص 67).
دقت در حدیث فوق و سایر احادیث بسیار متعددی که مشابه آن وجود دارد، نشان می دهد که
شرع با دخالت در امور دنیوی – حتی در امور ضروری بشر، همانند به دست آوردن مخارج
زندگی – سبب می شود بین امور دنیوی بشر و مفاهیم کاملا مقدس – همانند قرآن کریم،
پیامبران و امامان و… – ارتباط برقرار و آنها نیز اموری قدسی و الهی شود؛ حتی
ممکن است آن قدر میزان تقدس و الهی بودن آنان بالا باشد که انسان به یاری آنها
بتواند در معاد به بالاترین مدارج عالی بشریت و لقای پروردگارش نایل آید.
تشخیص امور مقدس می تواند هم از طریق دلایل نقلی و آیات و روایاتی استفاده شود که
برای اعمال خاصی نظیر نماز، روزه، حج و جهاد و… ارزش و جایگاه ویژه ای قائل شده
اند باشد و هم می تواند از طریق دلیل عقلی دین و حکم آن پیرامون اعمالی که مربوط به
امور زندگی دنیوی و معیشتی جامعه است؛ صورت پذیرد. و در این قبیل از اعمال و رفتار،
هیچ فرقی بین امور مهم و غیر مهم وجود ندارد؛ به گونه ای که از اعمال به ظاهر کم
اهمیت – مانند خوردن، آشامیدن، تفریح، مسافرت و… تا امور سرنوشت ساز اجتماعی نظیر
تهیه امکانات اقتصادی ملت، ارایه خدمات و بهداشت و درمان، حفظ امنیت داخلی و خارجی،
قانونگذاری و… همه در صورتی که در راستای تعالیم و ارزش های الهی بوده و صبغه
دینی به خود گیرد و برای تحصیل قرب و رضای الهی باشد می تواند اموری مقدس شوند،
گرچه درجه قداست آنها متفاوت است (ر.ک: نسبت دین و دنیا، همان، صص 94 – 93).
و بالاخره این که؛ با همه ارزش و اهمیتی که دین اسلام برای هدایت مردم و فهم درست و
اقبال انسان ها به سوی خداوند متعال و تعالیم او قایل است، هیچگاه تقدس و ارزشی
ماورایی دین و مقدسات ربوبی را بر دیدگاه ها، فهم ها و تلقی های آنان مبتنی نمی
کند؛ اینگونه نیست که قداست امری مقدس، بستگی به نظر و رأی مردم داشته باشد و
براساس نظرات موافق و مخالف و توهم و خیال پردازی های اشخاص، قداست آنان در تغییر
باشد، بلکه همانگونه که گذشت امور مقدس دارای پشتوانه مستقل و ثابت دینی هستند.
ب – مقدس بودن جهاد و دفاع در اسلام:
از منظر اسلام، جهاد و دفاع از جایگاه ارزشی بسیار بالایی برخوردار بوده و در زمره
مهمترین امور مقدس دینی به شمار می آیند؛ شهید مطهری در این زمینه می گوید: «اسلام
دینی نیست که بگوید اگر کسی به طرف راست چهره ات سیلی زد طرف چپ را جلو ببر، و دینی
نیست که بگوید کار خدا را به خدا و کار قیصر را به قیصر وابگذار، و همچنین دینی
نیست که ایده مقدس اجتماعی نداشته باشد و یا کوشش در راه دفاع یا بسط آن ایده را
لازم نشمارد. قرآن کریم سه مفهوم مقدس را در بسیاری از آیات خود توأم آورده است:
«ایمان»، «هجرت» و «جهاد». انسان قرآن موجودی است وابسته به ایمان و وارسته از هر
چیز دیگر، این موجود وابسته به ایمان برای نجات ایمان خود هجرت می کند و برای نجات
ایمان جامعه و در حقیقت برای نجات جامعه از چنگال اهریمن بی ایمانی جهاد می نماید»
(ر.ک: قیام و انقلاب مهدی(عج)، استاد مرتضی مطهری، تهران، انتشارات صدرا، 1374، ص
73).
امام علی(ع) در نهج البلاغه در اهمیت جهاد می فرماید: «ان الجهاد باب من ابواب
الجنه فتحه الله لخاصه اولیائه؛ همانا جهاد دری از درهای بهشت است که فقط به روی
دوستان خاص خویش گشوده است» و در ادامه می فرمایند: «و هو لباس التقوی؛ جهاد جامه
تقوا است». تقوا یعنی پاکی راستین و پاکی از آلودگی های روحی و اخلاقی که در
خودخواهی ها و خودپسندی ها و خودگرایی ها ریشه دارند. به همین دلیل، مجاهد واقعی با
تقواترین باتقواهاست؛ زیرا هر کسی از جنبه ای پاک و متقی است. یکی از نظر حسادت،
دیگری از نظر بخل و… اما مجاهد پاکترین پاک هاست؛ زیرا از هستی خود گذشته و آن را
فدای دین و مردم خود کرده است؛ بنابراین دری که به روی مجاهدین باز می شود با سایر
پاکان متفاوت است.
سپس می فرمایند: «و درع الله الحصینه و جنته الوثیقه؛ جهاد زره نفوذ ناپذیر خدا و
سپر مطمئن خداست».
مسلما اگر ملتی مسلمان روحش روح جهاد باشد و همیشه مجهز به این سپر الهی باشد، دیگر
هیچ دشمن توانایی تجاوز و سلطه بر آنان را نخواهد داشت.
امام علی(ع) ضمن برشمردن آثار مثبت جهاد، به برخی آثار منفی که بر ترک آن مترتب است
اشاره نموده و می فرمایند: «آن که از جهاد به دلیل بی میلی و بی رغبتی روبرگرداند،
خداوند جامه ذلت و روپوش بلا برتن او می پوشاند و او را لگدکوب حقارت می گرداند و
حجاب ها و پرده ها روی بصیرت دل او قرار می دهد و بینش را از او سلب می کند،
برخورداری از دولت حق به جریمه ترک جهاد از او برگردانده می شود و به سختی ها و
شداید گرفتار می گردد و از رعایت انصاف درباره اش محروم می شود» (نهج البلاغه، خطبه
27).
از این روست که پیامبر گرامی اسلام می فرماید: «الخیر کله فی السیف و تحت ظل السیف؛
خیر و برکت در شمشیر و زیر سایه شمشیر است» (تهذیب الاحکام، شیخ طوسی، ج 6، کتاب
الجهاد).
و در جای دیگر می فرمایند «آن که جهاد نکرده و لااقل اندیشه جهاد را در دل خود
نپرورده باشد، با نوعی از نفاق خواهد مرد» (ر.ک: قیام و انقلاب مهدی، همان، ص 79).
یعنی اسلام از جهاد و لااقل آرزوی جهاد جدا شدنی نیست؛ صداقت انسان مسلمان در اسلام
خویش با این معیار شناخته می شود. در هر صورت بررسی آیات و روایات متعدد همه بیانگر
جایگاه والای ارزشی جهاد و دفاع در اسلام و قداست آن می باشد. البته بدیهی است
اسلام دین رحمت و صلح و همزیستی مسالمت آمیز است و وجود و وجوب جهاد در آن، صرفا
جنبه ای تدافعی داشته و به هیچ وجه، تجاوزگری، ظلم و ستم به حقوق دیگران را تجویز
نکرده و برنمی تابد (ر.ک: اصل منع توسل به زور، سید ابراهیم حسینی، دفتر نشر معارف،
قم 1382).
ج – دفاع مقدس:
همانگونه که گذشت اصل جهاد و مبارزه در راه خداوند و دفاع از دین و کیان اسلامی از
قداست ویژه ای در اسلام برخوردار است اما این که آیا دفاع ملت مسلمان ایران در جنگ
تحمیلی از خود آیا از دیدگاه اسلامی مقدس شمرده می شود یا نه نیازمند در نظر گرفتن
چند موضوع است:
یکم – اسلامی بودن نظام جمهوری اسلامی ایران:
اثبات اسلامی بودن جامعه و نظام ما مبتنی بر شناخت دقیق از جامعه و نظام اسلامی و
ویژگی های آن از یک سو و تطبیق آن بر جمهوری اسلامی ایران می باشد:
تعریف جامعه ی اسلامی و ویژگى هی آن:
جامع ترین تعریفی که از جامعه ی دینی وجود دارد این است: جامعه ی دینی، جامعه ی
است «دین باور»، «دین مدار»، «دین داور» و «مطلوب دین»(جامعه ی برین، سید موسی
میرمدرسی، چاپ اول، 1380، صص 209 – 210)..
جامعه ی دینی جامعه ی است که شبکه روابط اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، حقوقی و اخلاقی
آن بر اساس دین و آموزه هی آن تنظیم شده باشد. جامعه ی دینی جامعه ی است که در آن
داوری با دین باشد و افراد آهنگ خود را همیشه با دین موزون کنند. جامعه ی دینی
دغدغه ی دین دارد و این دغدغه و احساس نیاز به همسو کردن خود با دین، تنها به امور
فردی و عبادیات و اخلاق فردی محدود نمى شود: بلکه نسبت میان دین و کلیه ی امور و
روابط اجتماعی باید سنجیده شود و داوری دین در همه خطوط و زوایی تمامی شبکه ی
روابط اجتماعی نافذ باشد(جامعه ی دینی، جامعه ی مدنی، احمد واعظی، پژوهشگاه فرهنگ و
اندیشه ی اسلامی، چاپ اول، 1377، صص 88 – 90).
بر این اساس ویژگى هی جامعه ی دینی عبارتند از(حکومت دینی، حمیدرضا شاکرین،
انتشارات معارف). :
1ـ دین باوری و اعتقاد به آموزه هی دینی.
2ـ تنظیم نظام حقوقی خود بر اساس دین (شریعت مداری).
3ـ داری نظام دینی است و جز حکومت دینی را برنمى تابد(نظام دینی).
4ـ در جامعه ی دینی، مردم سلوک و رفتار فردی و اجتماعی خود را با دین موزون مى کنند
و داوری دین را در این باره پذیرایند(دین داوری).
5ـ چنین جامعه ی قطعاً مطلوب و مورد رضایت دین نیز هست (مطلوب دین).
جامعه ی که بر اساس مؤلفه ها و ویژگى هی فوق شکل گرفته باشد، جامعه ی دینی است.
بر این اساس مى توان دو معیار اصلی بری جامعه ی اسلامی نام برد:
1ـ افراد جامعه به دین مبین اسلام باور داشته و آن را در رفتار فردی و اجتماعی خود
متجلی سازند.
2ـ کلیه نظام هی حقوقی و ساختارهی سیاسی بر اساس دین مبین اسلام تنظیم شده باشد.
نکته ی مهمی که در این جا قابل ذکر است، توجه به مراتب متعدد جامعه ی اسلامی است.
یعنی این که به هر مقدار این دو معیار فوق در جامعه ی رعایت شود، درصد و میزان
اسلامیّت آن جامعه بالاتر مى رود.
در هر صورت با نگاهی به واقعیات جامعه ی ایران بعد از انقلاب اسلامی مشخص مى شود که
جامعه ما از دو معیار اصلی جامعه ی اسلامی برخوردار بوده است. زیرا اولاً اکثر
افراد جامعه به دین مبین اسلام عقیده و باور داشته و دارند. و ثانیاً نظام حقوقی و
ساختار سیاسی جامعه نیز بر اساس آموزه هی دین مبین اسلام شکل گرفته است. چنانکه
اصول قانون اساسی ایران نظیر اصل دوم که بیانگر توحیدی بودن نظام اسلامی، اهداف و
آرمان های آن و اصل دوازدهم که اسلام را دین رسمی اعلام می کند و اصل پنجم که در
رأس نظام، ولی فقیه جامع الشرایط و نایب عام امام زمان(عج) حکومت را در دست داشته و
سایر بخش های نظام از ایشان کسب مشروعیت می نمایند.
دوم – کافر و متجاوز بودن حزب بعث و صدام:
قبل از بررسی این موضوع ابتدا لازم است به این نکته توجه شود که باید بین صدام و
حزب بعث حاکم در عراق، با ملت مسلمان عراق تفکیک گذاشت زیرا مردم عراق قطعا مسلمان
بوده و کسی ادعای کفر آنان را نکرده است، و یقینا آنان از مرام و اعمال حکومت بعثی
صدام و جنگ با ایران راضی نبودند و چه در زمان جنگ و چه بعد از آن و حوادثی که
اکنون مشاهده می نمائیم پای بندی و علاقه خود را به دین مبین اسلام نشان داده اند.
و ارتشیان عراق که با ما در طول هشت سال جنگیدند، بر سه دسته اند:
1. بعثیان و کارگزاران حکومت صدام
2. افراد فریب خورده
3. اشخاص مجبور
از نظر فقهی حکم دسته اول و دوم که کارگزاران و حامیان حکومت ظالم و جائر بعث بودند
با حکم دسته سوم که هیچ راه فراری از اجرای دستورات صدام نداشتند، متفاوت بوده و
حساب جدایی دارند.
بعد از مقدمه فوق در مورد کافر بودن حزب بعث عراق و خصوصا صدام توجه شما را به نکات
ذیل جلب می نماییم:
حضرت امام خمینی(ره) به عنوان فقیه و مجتهد اسلام شناس و مرجع تقلید جهان تشیع
درباره صدام چنین فرمودند: «صدام حسین به حسب حکم شرعی کافر است و هم او طرفدار
کفار است» (صحیفه نور، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ دوم، پاییز 1372،
ج 7، ص 535)
اثبات این حکم نیازمند بررسی مبانی فکری و عقیدتی حزب بعث عراق و صدام از یک سو و
عملکرد این حزب در مقابل ملت مسلمان عراق و ایران اسلامی از سوی دیگر می باشد.
1. مبانی فکری و عقیدتی حزب بعث عراق و صدام:
این حزب دارای مرام سوسیالیستی بوده که از همان ابتدای تأسیس خود، صراحتا مرام
الحادی و انکار رسالت پیامبر اسلام(ص) را سرلوحه عقاید خود قرار داد؛ از نظر
اعتقادی شعار معروفشان این بود:
«آمنت بالبعث ربا لاشریک له و میشیل نبیا ما له ثانی» یعنی حزب بعث به عنوان خداوند
لا شریک و به میشیل عفلق به عنوان پیامبر بی نظیر ایمان آورده ام!
این شعار بارها در اوایل تأسیس حزب بعث عراق از گوینده رادیوی آن رژیم شنیده شد.
(جمهوری اسلامی، 3/6/81)
2. عملکردها و اقدامات غیراسلامی رژیم بعث و صدام:
الف) از نظر عملی هم عملکرد ننگین و سیاه این حزب از قبیل سرسپردگی به دنیای کفر و
امپریالیسم، ظلم و ستم و اعدام جمع زیادی از مردم مسلمان و بی گناه عراق بالاخص
فقهایی چون شهید آیت الله صدر و شهدای بیت آیت الله حکیم و علماء و مراجع تقلید
دیگری از قبیل آیات عظام شهید سیدمحمد باقر صدر، شهید میرزا علی غروی و شهید شیخ
محمد علی بروجردی و … ، بیانگر کفر و الحاد عملی این حزب است.
ب ) راه اندازی جنگ تحمیلی علیه حکومت اسلامی ایران به نمایندگی از استکبار و کفر
جهانی از دیگر دلایل قطعی برای اثبات کفر این حزب می باشد . توضیح آنکه:
از دیدگاه فقهی هر کس که بر امام و پیشوای عادل خروج کند و مسلحانه شورش کند، باغی
و اهل بغی محسوب شده که محکوم به کفرند و جهاد با آنان بر سایر مسلمانان واجب می
باشد. (فقه سیاسی اسلام، ابوالفضل شکوری، ص 229) چنانکه قرآن کریم می فرماید: «و ان
طائفتان من المؤمنین اقتتلوا فاصلحوا بینهما فان بغت احداهما علی الاخری فقاتلوا
التی تبغی…» ؛ (سوره حجرات، آیه 9) یعنی هرگاه دو گروه از مؤمنان با هم به نزاع و
جنگ بپردازند، در میان آنها صلح برقرار کنید و اگر یکی از این دو بر دیگری تجاوز و
ستم نماید، شما با طایفهء باغی و ظالم پیکار کنید، تا به فرمان خدا بازگردد و اگر
طایفه ظالم تسلیم حکم خدا شود و زمینه صلح فراهم گردد. و جنگ امام علی(ع) با ناکثین
و مارقین و قاسطین نیز از نوع جهاد با بغاه بود. از نظر مصداقی بغاه و اهل بغی
دارای موارد متعددی است که یکی از آنان، جمعیتی است که با تشکیلات سازمان یافته با
اعمال فشار سیاسی و تبلیغاتی و نظامی و راه اندازی توطئه ها از خارج دارالاسلام و
نفوذ در داخل بخواهند به صورت یک حرکت خزنده مردم را علیه امام یا نایب بر حق او
بشورانند و حاکمیت دولت اسلامی را نقض و حکومت را ساقط کنند. (فقه سیاسی، عباسعلی
عمید زنجانی، ج 3، ص 336)
با توجه به این ویژگی ها، عملکرد حزب بعث در راه اندازی جنگ تحمیلی و تجاوز نظامی
به جمهوری اسلامی قطعا از مصادیق بغی بوده که به منظور ساقط نمودن حکومت اسلامی که
توسط ولی فقیه جامع الشرایط و نایب امام زمان(عج) تشکیل شده بود، راه اندازی شده
بود و قطعا از نظر اسلام نه تنها دفاع در مقابل چنین گروه کافر و متجاوزی مشروع و
واجب بوده، بلکه از ارزش و قداست ویژه ای نیز برخوردار است. چنانکه حضرت امام (ره)
می فرماید: «شما برای حفظ اسلام دارید جنگ می کنید و او برای نابودی اسلام، الان
اسلام به تمامه در مقابل کفر واقع شده است» (امام خمینی و دفاع مقدس، سید علی بنی
لوحی، ص 54) و یقینا این موضع گیری حضرت امام(ره) در مقابل حزب بعث و صدام، چیزی جز
ترجمه کلام خداوند متعال نیست که می فرماید: «و قاتلو هم حتی لا تکون فتنه و یکون
الدین لله» (بقره، آیه 193).