یکی از شخصیتهایی که در قرآن از او یاد شده، شخصی به نام «ذو القرنین» است. درباره اینکه نام اصلی او چیست و کدام شخصیت تاریخی است، بین مفسران اختلاف نظر وجود دارد. همچنین درباره اینکه چرا به او «ذو القرنین» گفته شده، نظرات مختلفی ارائه شده است؛ مانند اینکه گفتهاند: عمر او به اندازهای طولانی بود که دو نسل از انسانها منقرض شدند ولی او همچنان زنده بود.[1]
دلائل دیگری که برای نامگذاری «ذو القرنین» نقل شده، از این قرار است:
1. چون دارای دو گیسو بود.
2. چون بر سر خود کلاهی قرار میداد که بر روی آن کلاه، دو شاخ وجود داشت.
3. به این دلیل که بر شرق و غرب زمین مسلط شد.
4. زیرا در خواب دید که به خورشید نزدیک شد و دو شاخ شرقی و غربی آنرا به دست گرفت. وقتی این خواب را برای مردم تعریف کرد، آنها هم او را به این نام خواندند.
5. چون به مدت دو قرن زندگی کرد.
6. زیرا هم از طرف پدر و هم از طرف مادر، به خانوادهای شریف منسوب میشد.
7. به این دلیل که طی دو مرحله جداگانه، بر سر او با شمشیر کوبیدند.[2]
در ارتباط با مورد اخیر از امام علی(ع) چنین نقل شده است: «او بنده صالح خدا و نامش عیاش بود. خدا او را به سوی قومی از مردم اولیه که در سمت غرب زمین زندگی میکردند، فرستاد. مردم به قرن سمت راست سر او ضربهای زدند که بر اثر آن از دنیا رفت. بعد از گذشت صد سال، خداوند او را دوباره زنده کرد و او را به سوی مردمی که در سمت مشرق زمین زندگی میکردند، فرستاد. آنها هم بر قرن سمت چپ سر او ضربه زدند و او را کشتند. خداوند او را بعد از صد سال، دوباره زنده کرد…».[3]
دلائل دیگری که برای نامگذاری «ذو القرنین» نقل شده، از این قرار است:
1. چون دارای دو گیسو بود.
2. چون بر سر خود کلاهی قرار میداد که بر روی آن کلاه، دو شاخ وجود داشت.
3. به این دلیل که بر شرق و غرب زمین مسلط شد.
4. زیرا در خواب دید که به خورشید نزدیک شد و دو شاخ شرقی و غربی آنرا به دست گرفت. وقتی این خواب را برای مردم تعریف کرد، آنها هم او را به این نام خواندند.
5. چون به مدت دو قرن زندگی کرد.
6. زیرا هم از طرف پدر و هم از طرف مادر، به خانوادهای شریف منسوب میشد.
7. به این دلیل که طی دو مرحله جداگانه، بر سر او با شمشیر کوبیدند.[2]
در ارتباط با مورد اخیر از امام علی(ع) چنین نقل شده است: «او بنده صالح خدا و نامش عیاش بود. خدا او را به سوی قومی از مردم اولیه که در سمت غرب زمین زندگی میکردند، فرستاد. مردم به قرن سمت راست سر او ضربهای زدند که بر اثر آن از دنیا رفت. بعد از گذشت صد سال، خداوند او را دوباره زنده کرد و او را به سوی مردمی که در سمت مشرق زمین زندگی میکردند، فرستاد. آنها هم بر قرن سمت چپ سر او ضربه زدند و او را کشتند. خداوند او را بعد از صد سال، دوباره زنده کرد…».[3]
[1]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 6، ص 756، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش؛ طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، ج 6،ص 296، تهران، کتابفروشی مرتضوی، چاپ سوم، 1375ش؛ فخرالدین رازی، محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج 21، ص 494، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1420ق.
[2]. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 6، ص 756.
[3]. عروسی حویزی، عبد علی بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، ج 3، ص 297، قم، انتشارات اسماعیلیان، چاپ چهارم، 1415ق.