نخست باید به حقیقت شعر رایج در دوران جاهلى و آغاز طلوع خورشید اسلام، توجه کرد، سپس به هدف آیه از نکوهش شاعران واقف گردید. شعر در آن دوران، یک مشت تخیلات بى اساس بود که براى یک سلسله هدف هاى پست مادى، در قالب نظم ریخته مى شد، و به عنوان افتخار و خودستائى، و یا لطمه زدن به آبروى رقیب و تحریک افراد قبیله به جنگ و غارتگرى و… در محافل کوچک و بزرگ خوانده مى شد. زیربناى این نوع سروده ها را یک سلسله اهداف مادى یا احساسات جنسى و تشویق به جنگ و خونریزى و… تشکیل مى داد. شعر در دوران جاهلیت، تجلى گاه یک سلسله عواطف کاذب انسانى و احساسات پست مادى بود. وسیله اى براى مغازله با ماهرویان، عشق بازى با زنان و دختران، توصیف چهره و خال و ابرو و چشم معشوقه ها، بدگویى پشت سر صالحان، ستایش افراد ستمگر و تملق گویى و چاپلوسى براى دارندگان زور و زر و مانند آنها به حساب مى آمد. ناگفته پیدا است، گوینده اى که محرّک و انگیزه او، احساسات سودجویانه و ارضاى غرایز حیوانى باشد و از مواهب معنوى و تربیت صحیح انسانى برخوردار نباشد، هرگز براى میدان تاخت و تاز شاعرانه خود، حد و مرزى نخواهد شناخت!! چنین شخصى درزنده کردن باطل، پنهان ساختن حق، پایمال نمودن حق بیچارگان، تعرض به نوامیس دیگران، شعله ور ساختن آتش شهوت جوانان و ده ها امور زشت و نکوهیده دیگر، پروایى نخواهد داشت. سخن، معرف شخصیت و روشنگر و حیات هر انسان است و کلام طرز تفکر و ضمیر گوینده را متجلّى مى سازد. قرآن، درباره چنین شاعران بى هدفى که جز تأمین منافع مادى و ارضاى نامشروع احساسات جنسى و غرایز پست حیوانى، محرک و انگیزه اى ندارند، چنین مى فرماید: «وَ الشُّعَراءُ یَتَّبِعُهُمُ الْغاوُونَ، أَلَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِی کُلِّ وادٍ یَهِیمُونَ، وَ أَنَّهُمْ یَقُولُونَ ما لا یَفْعَلُونَ»؛ شعرا (26)، آیات 224 تا 226.؛ «تنها افراد گمراه از شاعران پیروى مى کنند! آیا نمى بینى که آنان درباره هر چیزى به دروغ سخن مى گویند، و آنچه را که مى گویند عمل نمى کنند؟!». از این آیات، استفاده مى شود که هدف قرآن، آن دسته از شاعرانى است که بر اثر نداشتن مایه هاى مذهبى و نگهبان باطنى، صفات زیر را دارند: 1. رهبرى گمراهان «یَتَّبِعُهُمُ الْغاوُونَ». 2. گفتار آنان را حد و مرزى نیست؛ چه بسا باطل را حق جلوه داده و احیاناً حق را در نظر مردم، بد معرفى مى کنند «فِی کُلِّ وادٍ یَهِیمُونَ». 3. چون به گفته خود معتقد نیستند، به هنگام عمل، به آنچه مى گویند عمل نمى کنند. «وَ أَنَّهُمْ یَقُولُونَ ما لا یَفْعَلُونَ». اما هر نوع سروده اى که در آن احساسات پاک و شورانگیز گوینده، از عشق به بیان حقیقت، مبارزه با باطل و دعوت به کارهاى نیک سرچشمه گیرد؛ مشمول آیه هاى دیگرى خواهد بود که مى فرماید: «إِلاَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ ذَکَرُوا اللَّهَ کَثِیراً وَ انْتَصَرُوا مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا…»؛ شعرا (26)، آیه 227.؛ «مگر افرادى که به خدا ایمان دارند و عمل نیک انجام مى دهند و بسیار خدا را یاد مى کنند و در برابر ستمى که کشیده اند، دادخواهى مى کنند». روشن است که هر گوینده و سراینده اى که زیر بناى افکار و سخنان او را ایمان به خدا،عمل صالح، یاد خدا و انتقام از ستمگران تشکیل دهد؛ در اشعار و گفتارش چیزى جز حکمت، موعظه، ترویج حق و نابودى باطل، پیدا نمى شود. از این نظر، پیامبر عالى قدر اسلام صلى الله علیه وآله درباره این دسته از شاعران فرموده است:«انَّ مِنَ الشِّعْرِ لَحِکْمَةٌ»؛ محمد محمدى رى شهرى، میزان الحکمة، ج 6، ص 2766، ح 9436.؛ «پاره اى از شعرها دانش و حکمت است». از این رو حضرت صادق علیه السلام درباره معناى این آیه فرمود: «مقصود، داستان سرایان دوران جاهلى هستند که به عنوان سرگرمى نادرست اشعارى را مى سرودند». هنگامى که آیات فوق نازل گردید، گروهى از شاعران عصر رسالت که همگى به وسیله اشعار خود از اسلام و مسلمانان حمایت مى کردند،خدمت پیامبرصلى الله علیه وآله رسیدند و گفتند: [با توجه به این آیه ]سرانجام زندگى ما جز تباهى چیزى نیست! در این موقع، آیه «إِلاَّ الَّذِینَ آمَنُوا…» نازل گردیدو این گروه مؤمن را – که به جهت حق و عشق به معنویت، شعر مى گویند استثنا کرد». تأثیر شعر آموزنده و سروده مفید در روحیه اجتماع، قابل انکار نیست و گاهى آن چنان قدرت آفرین است که چیز دیگرى نمى تواند جایگزین آن گردد. از این رو، پیشوایان اسلام همواره از سروده هاى شاعران با هدف استقبال نموده و آنان را مورد احترام و محبت خود قرار مى دادند. روزى که دعاى پیامبرصلى الله علیه وآله درباره نزول باران مستجاب گردید، به یاد عموى خویش ابوطالب علیه السلام افتاد و فرمود: اگر ابوطالب زنده بود، از دیدن این منظره شاد و خرسند