تقسیم قرآن مجید به «جزء» و «حزب» به منظور آسان شدن تعلیم و فراگیرى آن انجام گرفته است، امّا اینکه این کار از چه زمانی صورت گرفته است میان قرآن پژوهان اختلاف نظر وجود دارد:
1. تقسیم قرآن به جزء، در زمان پیامبر اکرم(ص) سابقه داشته،[1] و احادیثی حاکى از آن است که در دوران رسول خدا قرآن به اجزایى تقسیم شده بود.[2] از مالک نقل کردهاند: مصحفى از جدش ارائه نمود که همزمان با مصحف عثمان نوشته شده بود و در آن نشانههایى وجود داشت.[3]
همچنین نقل شده است که امام صادق(ع) مصحفى داشتهاند که به چهارده جزء تقسیم شده بود.[4]
ولى آن نوع تقسیمبندى با آنچه امروز داریم تفاوت دارد. آنها قرآن را به 3 سوره، 5 سوره، 6 سوره، 9 سوره، 11 سوره و 13 سوره و حزب مفصل تقسیم میکردند؛ یعنى 3 سوره اول، بقره و آل عمران و نساء بوده و 5 سوره بعدى مائده، انعام، اعراف، انفال، براءة … و حزب مفصل هم از سوره «ق» تا آخر قرآن بوده است.[5]
2. تقسیم قرآن به سى جزء و هر جزء به چهار حزب، پس از دوران «حجاج» و به منظور تسهیل در امر تدریس و فراگیرى قرآن انجام گرفت.[6] زرکشى در اینباره میگوید: «مشهور شدن تقسیم قرآن به سى جزء، مانند شهرت تقسیم هر حزب به ربعها از طریق مدارس علمى و بعضى جاهاى دیگر بوده است».[7]
3. ابو الحسن على بن محمد سخاوى (متوفاى 643) از دانشمندان بزرگ در ادب و فقه و قرائات که در دمشق میزیست، در کتاب «جمال القراء»، تقسیمبندى قرآن را به 30 جزء و هر جزئى را به 12 قسمت، که مجموعاً 360 قسمت باشد، به دانشمند نامى ابو عثمان عمرو بن عبید (متوفاى 144) که از شیوخ معتزله و مردى زاهد پیشه بود، نسبت میدهد و میگوید که او با درخواست منصور (خلیفه عباسى متوفاى 158) این کار را انجام داده است. منصور دوانیقى از وى خواست تا قرآن را بر حسب ایام سال تقسیمبندى کند و براى تنظیم حفظ و قرائت روزانه قرآن آماده گردد. او به درخواست منصور پاسخ مثبت داد و با نظمى استوار این تقسیمبندى را انجام داد و در پایان هر جزء با خطّ زرّین نشانهگذارى کرد. منصور آنرا به فرزند خود مهدى تعلیم داد و سپس دیگران پیروى کرده، و کم کم این تقسیمبندى میان مسلمانان رواج یافت.[8]
4. گفته شده: تقسیم قرآن به قسمتهاى دهگانه و پنجگانه و حزب و جزء و تعیین علامت و نشانه براى آنها، به دستور مأمون عباسى انجام گرفته است.[9]
اما آنچه مشهور است این است که؛ تقسیمبندیهای موجود در قرآن کریم وحیانی نبوده، بلکه این کتاب آسمانی در دورههای بعدی و برای دسترسی بهتر برای قرائت و تدریس قرآن رده بندی شده است.
1. تقسیم قرآن به جزء، در زمان پیامبر اکرم(ص) سابقه داشته،[1] و احادیثی حاکى از آن است که در دوران رسول خدا قرآن به اجزایى تقسیم شده بود.[2] از مالک نقل کردهاند: مصحفى از جدش ارائه نمود که همزمان با مصحف عثمان نوشته شده بود و در آن نشانههایى وجود داشت.[3]
همچنین نقل شده است که امام صادق(ع) مصحفى داشتهاند که به چهارده جزء تقسیم شده بود.[4]
ولى آن نوع تقسیمبندى با آنچه امروز داریم تفاوت دارد. آنها قرآن را به 3 سوره، 5 سوره، 6 سوره، 9 سوره، 11 سوره و 13 سوره و حزب مفصل تقسیم میکردند؛ یعنى 3 سوره اول، بقره و آل عمران و نساء بوده و 5 سوره بعدى مائده، انعام، اعراف، انفال، براءة … و حزب مفصل هم از سوره «ق» تا آخر قرآن بوده است.[5]
2. تقسیم قرآن به سى جزء و هر جزء به چهار حزب، پس از دوران «حجاج» و به منظور تسهیل در امر تدریس و فراگیرى قرآن انجام گرفت.[6] زرکشى در اینباره میگوید: «مشهور شدن تقسیم قرآن به سى جزء، مانند شهرت تقسیم هر حزب به ربعها از طریق مدارس علمى و بعضى جاهاى دیگر بوده است».[7]
3. ابو الحسن على بن محمد سخاوى (متوفاى 643) از دانشمندان بزرگ در ادب و فقه و قرائات که در دمشق میزیست، در کتاب «جمال القراء»، تقسیمبندى قرآن را به 30 جزء و هر جزئى را به 12 قسمت، که مجموعاً 360 قسمت باشد، به دانشمند نامى ابو عثمان عمرو بن عبید (متوفاى 144) که از شیوخ معتزله و مردى زاهد پیشه بود، نسبت میدهد و میگوید که او با درخواست منصور (خلیفه عباسى متوفاى 158) این کار را انجام داده است. منصور دوانیقى از وى خواست تا قرآن را بر حسب ایام سال تقسیمبندى کند و براى تنظیم حفظ و قرائت روزانه قرآن آماده گردد. او به درخواست منصور پاسخ مثبت داد و با نظمى استوار این تقسیمبندى را انجام داد و در پایان هر جزء با خطّ زرّین نشانهگذارى کرد. منصور آنرا به فرزند خود مهدى تعلیم داد و سپس دیگران پیروى کرده، و کم کم این تقسیمبندى میان مسلمانان رواج یافت.[8]
4. گفته شده: تقسیم قرآن به قسمتهاى دهگانه و پنجگانه و حزب و جزء و تعیین علامت و نشانه براى آنها، به دستور مأمون عباسى انجام گرفته است.[9]
اما آنچه مشهور است این است که؛ تقسیمبندیهای موجود در قرآن کریم وحیانی نبوده، بلکه این کتاب آسمانی در دورههای بعدی و برای دسترسی بهتر برای قرائت و تدریس قرآن رده بندی شده است.
[1]. رامیار، محمود، تاریخ قرآن، ص 544، امیر کبیر، تهران، چاپ سوم، 1369ش.
[2]. ر.ک: سجستانی، أبو داود سلیمان بن أشعث، سنن أبی داود، محقق: عبد الحمید، محمد محیی الدین، ج 2، ص 55 – 56، المکتبة العصریة، صیدا، بیروت، بیتا؛ ابن کثیر قرشی، إسماعیل بن عمر، تفسیر القرآن العظیم، محقق: سلامة، سامی بن محمد، ج 7، ص 392، دار طیبة للنشر و التوزیع، چاپ دوم، 1420ق؛ قرطبی، یوسف بن عبد الله، الاستذکار، تحقیق: محمد عطا، سالم، معوض، محمد علی، ج 2، ص 475 – 479، دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، 1421ق؛ ابن حجاج مروزی، محمد بن نصر، مختصر قیام اللیل، ص 156، حدیث أکادمی، فیصل آباد، چاپ اول، 1408ق.
[3]. دانی، عثمان بن سعید، المحکم فی نقط المصاحف، ص 17، دار الفکر، دمشق، چاپ دوم، 1407ق.
[4]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 2، ص 618، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق.
[5]. سیوطی، جلال الدین، الإتقان فی علوم القرآن، ج 1، ص 223، دار الکتاب العربی، بیروت، چاپ دوم، 1421ق؛ زرکشى، محمد بن عبد الله، البرهان فی علوم القرآن، ج1، ص 345، دار المعرفة، بیروت، چاپ اوّل، 1410ق؛ تاریخ قرآن، ص 544.
[6]. ر.ک: صالح، صبحی ابراهیم، مباحث فی علوم القرآن، ص 93 – 97، منشورات الرضى، قم، چاپ پنجم، 1372ش.
[7]. البرهان فی علوم القرآن، ج 1، ص 349.
[8]. سخاوی، على بن محمد بن عبد الصمد، جمال القراء و کمال الإقراء، ج 1، ص 453 – 454، مؤسسة الکتب الثقافیة، بیروت، چاپ اول، 1419ق؛ معرفت، محمد هادى، علوم قرآنى، ص 175 – 176، مؤسسه فرهنگى التمهید، قم، چاپ چهارم، 1381ش.
[9]. به نقل از: البرهان فی علوم القرآن، ج 1، ص 349؛ علوم قرآنى، ص 175.