خانه » همه » مذهبی » چرا كافران از رفاه و ناز و نعمت برخوردارند ولي افراد با ايمان معمولا به سختي روزگار را مي گذرانند؟

چرا كافران از رفاه و ناز و نعمت برخوردارند ولي افراد با ايمان معمولا به سختي روزگار را مي گذرانند؟

در پاسخ اين سؤال توجه به دو نكته ضروري است:
1 ـ اين كه تصور مي شود ملت هاي فاقد ايمان و پرهيزگاري غرق در ناز و نعمتند، اشتباهي است كه از اشتباه ديگري سرچشمه مي گيرد و آن ثروت را دليل بر خوشبختي دانستن است.
بسياري از مردم فكر مي كنند كه هر ملتي صنايعش پيشرفته تر و ثروتش بيشتر باشد، خوشبخت‌تر است در حالي كه اگر به درون اين جوامع توجه كنيم و دردهاي جانكاهي كه روح و جسم آن ها را درهم مي كوبد از نزديك ببينيم، قبول خواهيم كرد كه بسياري از آن ها بيچاره‌‌‌‌ترين مردم روي زمين هستند، بگذريم از اين كه همان پيشرفت نسبي، نتيجة به كار بستن اصولي، همانند كار و تلاش و نظم و حس مسئوليت است كه در متن تعليمات پيامبران قرار دارد.
چندي قبل اين خبر در جرائد منتشر شد كه در نيويورك، يعني يكي از ثروتمندترين و پيشرفته ترين نقاط دنياي مادي. بر اثر خاموشي ناگهاني برق، صحنة عجيبي به وجود آمد، يعني بسياري از مردم به مغازه ها حمله بردند و آن ها را غارت كردند، تا آن جا كه سه هزار نفر از غارتگران به وسيلة پليس بازداشت شدند. مسلماً تعداد غارتگران واقعي چندين برابر اين عدد بوده و تنها اين عده بوده اند كه نتوانستند به موقع فرار كنند، و نيز مسلم است كه آن ها غارتگران حرفه‌اي نبوده اند كه نفرات خود را براي چنان حملة عمومي از قبل آماده كرده باشند، زيرا حادثة ناگهاني بوده است.
بنابراين، نتيجه مي گيريم كه با يك خاموشي برق، ده ها هزار نفر از مردم يك شهر ثروتمند و به اصطلاح پيشرفته تبديل به «غارتگر» شدند، اين نه تنها دليل بر انحطاط اخلاقي يك ملت است، بلكه دليل بر ناامني شديد اجتماعي نيز مي باشد.
افزون بر مشكل امنيت ، نابساماني هاي فراوان اجتماعي ديگري نيز در چنين جوامعي وجود دارد كه آن ها نيز به نوبة خود بسيار دردناكند، با توجه به اين حقايق، ثروت را نبايد با خوشبختي اشتباه گرفت.[1] يا دست کم مي توان گفت ثروت عامل اصلي خوشبختي نيست.
2 ـ اين كه گفته مي شود چرا جوامعي كه داراي ايمان و پرهيزکاري هستند عقب مانده اند اگر منظور از ايمان و پرهيزگاري تنها ادعاي اسلام باشد، قبول داريم چنين افرادي عقب مانده اند، ولي مي‌دانيم حقيقت ايمان و پرهيزگاري چيزي جز نفوذ آن در تمام اعمال و همة شئون زندگي نيست، و اين امري است كه با ادعا تأمين نمي گردد.
با نهايت تأسف امروز اصول تعليمات اسلام و پيامبران خدا در بسياري از جوامع اسلامي به طور کامل عمل نمي شوند، لذا چهرة اين جوامع چهرة مسلمانان راستين نيست. در حالي که در برخي از کشور هاي غير مسلمان بهتر از مسلمانان به اصول مورد نظر اسلام عمل مي کنند به عنوان نمونه، قرآن کريم به مقوله هايي مانند: نظم، عدالت اجتماعي، وحدت، تلاش و مجهز شدن به علم و فن آوري در عرصه هاي مختلف سفارش مي کند.
اسلام به پاكي، درست كاري، عدالت[2] ، امانت، تلاش ، كوشش، علم و دانش، آگاهي و بيداري، اتحاد و فشردگي صفوف و فداكاري دعوت مي كند كه در بهره مندي از نعمت دنيوي نيز بسيار مؤثر است. آيا به راستي اين اصول به طور كامل در جوامع اسامي امروز حكم‌‌فرما است و با اين حال عقب مانده‌اند؟ آيا عوامل فقر، مانند گناه، كم فروشي، تنبلي، عدم بهره برداري از علوم در جامعه اسلامي ديده نمي شود.
ذكر اين نكته نيز لازم است كه رفاه و برخورداي از نعمت هاي مادي در ميان كافران نيز عموميت ندارد و بسياري از كافران در فقر  و تنگدستي به سر مي برند. اما به طور كلي، اسباب زير را مي توان از عوامل رفاه كافران برشمرد:
1 ـ درهم شكستن ارزش‌هاي غلط: خداوند متعال در آيات 33 تا 35 سورة زخرف مي فرمايد:
«اگر (تمكّن كفار ازمواهب مادي) سبب نمي شد كه همة مردم امت واحد (گمراه) شوند، ما براي كساني كه به (خداوند) رحمان كافر مي شدند، خانه هايي قرار مي داديم با سقف هايي از نقره و نردبان هايي كه از آن بالا روند، و براي خانه هايشان درها و تخت هايي (زيبا و نقره اي) قرار مي داديم كه بر آن تكيه كنند؛ و انواع زيورها، ولي تمام اين‌ها بهرة دنياست، و آخرت نزد پروردگارت از آن پرهيزگاران است.»
آيات ياد شده بيان گر اين موضوع است كه در نظام ارزشي اسلام، مال ، ثروت و مقامات مادي معيار نمي باشد و سرمايه هاي مادي و وسائل تجملات دنيا به قدري در پيشگاه پروردگار بي‌ارزش است كه مي بايست تنها نصيب افراد بي‌ارزش هم چون كافران و منكران حق باشد، و اگر مردم كم ظرفيت و دنياطلب به سوي بي‌ايماني و كفر متمايل نمي شدند، خداوند اين سرمايه ها را تنها نصيب اين گروه منفور و مطرود مي كرد، تا همگان بدانند مقياس ارزش و شخصيت انسان اين امور نيست، جالب اين كه در حديثي از پيغمبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ در تكميل اين برنامه مي خوانيم: «اگر دنيا به اندازة بال مگسي نزد خدا ارزش داشت، خداوند به كافر حتي يك شربت آب نمي نوشانيد»[3].
2 ـ آزمايش: تنگدستي و وسعت روزي همان گونه كه براي مؤمن عامل آزمايش است، ممكن است براي كافر هم وسيله‌اي براي آزمايش باشد خداي متعال مي فرمايد: «انما اموالكم و اولادكم فتنه»[4] همانا اموال و اولاد شما وسيلة امتحان شما است.
3 ـ استدراج: گاه خداوند با افزايش نعمت هاي مادي به كافران و مرفهين طغيانگر مي خواهد چند روزي به آنان مهلت دهد و زمينة عذاب و نابودي آن ها را فراهم سازد كه به اين سنت الهي «استدراج» گفته مي شود:
«سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لاَيَشْعُرُونْ وَ اُملي لَهُمْ اِنَّ كَيدي مَتينْ»[5] به زودي آنان را از جايي كه آن را درك نمي كنند به عذاب و هلاكت مي افكنيم و چند روزي به آنان مهلت مي دهيم كه همانا مكر و عقاب ما متين ( حساب شده و هيچ كس را قدرت فرار از آن نيست) مي باشد.
4 ـ ظلم و استعمارگري: ممكن است برخورداري كافران از ماديات و زندگي مرفّه، به دليل ستمگري و استعمارگي آنان باشد به گونه اي كه با ظلم و ستم اموال ديگران را تصاحب نموده و با ناز و نعمت رسيده باشند.
5 ـ سعي و تلاش: ممكن است رفاه كافران به دليل تلاش و كوشش آنان باشد و يا با به كار گرفتن شيوه هاي مدرن ونيز اجراي برنامه هاي مفيد اقتصادي، توليد خود را بالا برده و نيز محصولات با كيفيتي به بازار ارائه نمايند و بدين طريق موفقيت هايي در عرصة اقتصاد كسب كرده باشند.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. آيت الله مكارم، يكصد و هشتاد سؤال و پاسخ قم، نشر برگزيده، چاپ اول 1378.
2. ره توشة راهيان نور، رمضان 1418 هـ. قم، دفتر تبليغات حوزة علميه قم، ج اول، 1376.
 
پي نوشت ها:
[1]. ر.ك: مكارم شيرازي، ناصر و همكاران، تفسير نمونه، تهران، دارالكتب الاسلاميه، ج 6، ص 276 تا 270.
[2]. حضرت علي ـ عليه السلام ـ مي فرمايند: با عدل بركات زياد مي شود؛ آمدي، غرر الحكم و درر الكلم، ج 1، ص 330.
[3]. ر.ك، مكارم شيرازي، ناصر، همان، ج 5، ص 67 و ج 2، ص 434.
[4]. تغابن/ 15.
[5]. اعراف/ 183.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد