پاسخ قسمت اول سئوال اين است که: ما به دليل عصمت و علم بي پايان امير المومنين علي ـ عليه السلام ـ و ديگر امامان ـ عليه السلام ـ اعتقاد به صحت گفته ها و رهنمودهاي آنان داريم با اين توضيح که بنا به دلائل عقلي و نقلي که در علم کلام بيان شده است امام و جانشينان پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ مي بايد همانند خود پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ از هر گونه خطاي فکري و عملي مصون باشند و الا کسي که جهل و اشتباه در او راه دارد نمي تواند مقام و مسئوليت خطير امامت و رهبري امت را به عهده بگيرند. بر اين اساس در انديشه کلامي شيعه امير المومنين و ساير ائمه ـ عليهم السلام ـ به دليل برخورداري از موهبت علم لدنّي که از سوي خداوند به آنان تفضل شده اند، داراي مقام عصمت اند و از هر گونه اشتباه و خطاي علمي و عملي به دوراند.
پرسش مورد اشاره ناشي از اين است که آنان همانند انسان هاي عادي تلقي شوند در حالي که آنان برگزيده گان الهي اند که از ديگران متمايز اند. آنان به دليل اشراف و احاطه علمي نسبت به حقايق عالم ـ اعم از گذشته و حال و آينده ـ از افق بسيار بالاتري به امورات مي نگرند به همين جهت گفتار و پيش بيني هاي آنان در مورد مسائل حال و آينده از روي علم و آگاهي و بصيرت کامل است که دقيقا منطبق با واقعيات مي باشد و لذا پيشرفت علم و آگاهي هاي بشر هرگز نمي تواند بطلان آن را اثبات کند زيرا چيزي که عين علم و آگاهي است و مطابق با واقعيات است قابل بطلان نمي باشد بلکه عين حقيقت و هماهنگ با علم است. پيشرفت علم نيز صحت گفتار و پيشگويي هاي آنان راآشکارتر مي کند و مويد صحت و صدق بيان امام معصوم ـ عليه السلام ـ است. آنچه اشاره شد پاسخ اجمالي مسأله بود.
اما پاسخ تفصيلي به اين پرسش نيازمند تأمل در مورد ماهيت عصمت و منشأ خطا ناپذيري امامان ـ عليهم السلام ـ است در اين جا به اختصار به ذکر چند نکته اشاره مي نمايم تا تفاوت گفتار معصومانه ائمه ـ عليهم السلام ـ با ديگران روشن شود.
در انديشه کلامي شيعه يکي از مهم ترين شرايط مقام امامت و جانشيني پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ ويژگي «عصمت» امام است اين ويژگي او را از ديگران متفاوت مي نمايد. در اين رابطه ذکر چند مطلب ضروري است:
1. معناي «عصمت» کلمه عصمت به معناي منع و امساک از چيزي است.[1] در قرآن نيز اين واژه به همين معنا به کار رفته است «والله يعصمک من الناس».[2] در اصطلاح متکلمين عصمت عبارت است از ملکه و قوه نفساني برخواسته از علم ويژه که از سوي خداوند موهبت مي شود و شخص را با وصف قدرت برانجام معصيت و خطا، از اين امر باز مي دارد.[3] بر اين اساس عصمت يک امر موهبتي و تفضل خاص خداوندي است و موجب صيانت دائمي شخص معصوم از هر گونه خطاي فکري و علمي و نيز خطاي عملي يعني گناه مي شود يعني امام معصوم ـ عليهم السلام ـ هم در مقام شناخت و تبيين معارف الهي و هم در مقام عمل و هم در مقام تشخيص مصالح و مفاسد و حق از باطل، از هر گونه خطا و لغزش علمي و عملي مصون مي باشد.
2. ريشه عصمت: نکته مهم در خطا ناپذيري امام معصوم ـ عليهم السلام ـ توجه به منشأ عصمت آنان است زيرا عصمت آنان ناشي از علم بي پايان آنان است که از آن به « علم لدنّي» تعبير مي شود يعني علمي که از ناحيه خداوند حکيم و عليم به آنان افاضه مي شود و اين علم از سنخ علوم اکتسابي بشري نمي باشد.[4]اين علم لدنّي و موهبتي، موجب مي شود که امام معصوم ـ عليه السلام ـ بر همه امورات عالم اشراف و احاطه داشته باشد و هيچ نقطه جهلي در او راه نداشته باشد. اين علم بي پايان منشأ عصمت شخص معصوم مي شود و آنان را از هر گونه خطاي فکري و عملي صد در صد صيانت مي بخشد. مرحوم علامه مي فرمايد: «ان الامر الذي تحقق به العصمه نوع من العلم يمنع صاحبه عن التلبس بالمعصية و الخطأ».[5] يعني آنچه موجب عصمت مي شود علم خاصي است که مانع از گناه و خطاي صاحب آن مي شود. «فهذا العلم من غير سنخ ساير العلوم و الادراکات المتعارفة التي تقبل الاکتساب».[6] اين علم از سنخ علوم متعارف بشري نيست که از راه اکتساب و تلاش فکري به دست مي آيد. اين علم چنان شديد و داراي اثر بازدارنده است که ساير نيروهاي شعوري و قواي نفساني در برابر آن مغلوب و مقهوراند به همين جهت صيانت بخشي آن، چه در حوزه انديشه و فکر و چه در حوزه رفتار و عمل، هميشگي و استثنا ناپذير است چون شخص معصوم در اثر اين علم و معرفت شديد، توجه دائم به عظمت مقام ربوبي دارد و اين دائم الحضور بودن و فناي در محبت الهي مانع از هرگونه سلوک و عمل منافي با رضاي محبوب آنان است. چه اينکه در حوزه بيان حقايق و واقعيات جاري در زمان حال و آينده نيز هيچگونه جهل و خطاي علمي در آنان راه ندارد.
3. ضرورت عصمت: نکته سوم ضرورت عصمت امام و رهبر الهي است. دليل اين ضرورت نيز عقلاً و نقلاً در علم کلام به خوبي بيان شده است که در اينجا به اختصار اشاره مي شود اولا بنا به حکم عقل امام و جانشين پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ که مقام زعامت و پيشوايي امت را دارا است حتما مي بايد معصوم باشد و شخص غير معصوم نمي تواند چنين منصب مهم را به عهده بگيرد زيرا کسي که جهل و ناآگاهي او را احاطه نموده است هرگز از عهده چنين رسالت مهمي نمي تواند برآيد چون خود نياز به راهبر و راهنما دارد پس بايد شخص امام، معصوم باشد تا محتاج به ديگران نباشد.[7]اگر بنا باشد امام و پيشواي ديني مردم، از خطا مصون نباشد، نمي تواند مورد اعتماد کامل قرار گيرد چون مردم در پيروي و انجام دستورات و رهنمودهاي او دچار ترديد خواهند شد. ثانيا: امام مسئوليت حفظ دين از تحريف ها و نيز هدايت ديگران را به عهده دارد پس بايد در فهم و انديشه و عمل، الگوي ديگران باشد و هيچ نقطه ضعفي در او وجود نداشته باشد. بديهي است که چنين چيزي جز با عصمت ممکن نخواهد بود.
از نظر نقلي نيز آيات و احاديث فراواني بر لزوم عصمت امام دلالت دارد که در اين جا فقط به يک مورد اشاره مي شود. در سوره نساء خداوند مي فرمايد: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِي الأَمْرِ مِنکمْ».[8]اي کساني که ايمان آورده ايد از فرامين خداوند اطاعت کنيد و نيز از پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ و صاحبان امر، فرمان بريد.
اين آيه شريفه تبعيت و پيروي مطلق از سه مرجع را واجب شمرده است اول اطاعت از خدا دوم اطاعت از رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ و سوم اطاعت از اولي الامر (يعني کساني که رهبري و زمام امور ديگران بدان سپرده شده است).
در اين آيه لزوم اطاعت در هر سه مورد مطلق و بدون قيد و شرط ذکر شده است لذا به دليل وحدت سياق و اطلاق مفاد آيه مبني بر اطاعت مطلق از اولي الامر، مي بايد اولي الامر، معصوم از خطا و گناه باشند زيرا در غير اين صورت مستلزم اين است که خداوند امر به اطاعت مطلق از کسي نمايد که دچار خطا و يا جهل و معصيت مي باشد و اين امر از حکمت الهي بدور است و حتي اگر در يک مورد شخص معصوم نباشد اطاعت از او مساوي با اطاعت از جاهل در آن مورد خواهد بود. بنابراين آيه و آيات مشابه آن دليل روشن بر لزوم عصمت امام و اولي الامر مي باشد که در احاديث اين آيه بر امامان معصوم ـ عليهم السلام ـ تطبيق شده است.
نتيجه اينکه: امامان معصوم ـ عليهم السلام ـ و در صدر آنان اميرالمومنين ـ عليه السلام ـ به دليل برخورداري از علم بي پايان و عصمت، از هرگونه خطا و اشتباهي مصون اند و لذا هيچگاه در گفتارها و نظريات شان دچار اشتباه نمي شوند تا علم خلاف آن را ثابت کند بلکه پيشرفت علم همواره گوشه هايي از علوم و معارف اهل بيت ـ عليهم السلام ـ را کشف مي کند و گواه بر صحت و صدق آنان است.
و اما پاسخ ذيل سئوال: خطبه 80 نهج البلاغه که بيانگر مذمت زنان و نقص عقول و تدبير آنان است، ناظر به تصميم گيري هاي ناسنجيده و تأثير پذيري زنان از احساسات و تمايلات نفساني است که در مسائل سياسي آن دورانديشي و درايت لازم را ندارند. قرينه اينکه کلام حضرت متوجه ضعف تدبير و دورانديشي زنان در مسائل سياسي و نظامي است نه نقص ايمان و فطرت ذاتي زنان، اين است که اين کلام حضرت در مقام مذمت آنچه توسط عايشه در جنگ جمل پديد آورد مي باشد. بنابراين کلام حضرت در اين خطبه را مي بايد با توجه به قراين موجود و نيز ديگر روايات و احاديثي که در مورد مقام و منزلت زن وارد شده است مدنظر قرار داد.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ راه و راهنما شناسي، آيت الله مصباح يزدي.
2ـ بررسي مسائل کلي امامت، آيت الله ابراهيم اميني.
3ـ امامت و رهبري، شهيد مرتضي مطهري.
4ـ زن در آئينه جمال و جلال، آيت الله جوادي آملي.
پي نوشت ها:
[1]. معجم مقاييس اللغه، ابن فارس، ج4، ص231، ماده «عصم»؛ لسان العرب، ابن منظور، ج12، ص403، ماده «عصم».
[2]. مائده / 67.
[3]. ر.ک: تفسير الميزان، علامه سيد محمد حسين طباطبائي، چاپ جامعه مدرسين قم، ج8، ص1.
[4]. البته از نظر حقيقت و ماهيت، ما نمي توانيم علم و عصمت را آنچنانکه هست بفهميم زيرا ابزار نارساي علم حصولي ما از درک حقيقت آن ناتوان است. مرحوم علامه نيز مي فرمايد: «لانفهمه حقيقة الفقه اولا ذوق لنا في هذا النحو من العلم و الشعور» ر.ک: الميزان، همان، ج5، ص80.
[5]. تفسير الميزان، همان، ج5، ص81.
[6]. همان.
[7]. ر.ک: الالهيات، جعفر سبحاني، ج4، ص9 ـ 153، چاپ سوم، مرکز جهاني علوم اسلامي، قم.
[8]. نساء / 59.