طلسمات

خانه » همه » مذهبی » چرا ما روابط جنسي را خصوصي نمي دانيم؟

چرا ما روابط جنسي را خصوصي نمي دانيم؟

اخلاق جنسي قسمتي از اخلاق به معناي عام است، شامل آن عده از عادات و ملكات و روش هاي بشري است كه با غريزه جنسي بستگي دارد. حياء زن از مرد، غيرت ناموسي مرد، عفاف و وفاداري زن نسبت به شوهر، ستر عورت، ستر بدن زن از غير محارم، منع زنا، منع نزديكي با زن در ايام عادت، منع نشر صور قبيحه، تقدس يا پليدي تجرد،و… جزء اخلاق و عادات جنسي به شمار مي روند. اخلاق جنسي به حكم قوت و قدرت فوق العاده غريزه همواره از مهم ترين بخش‎هاي اخلاق به شمار مي رفته است. ويل دورانت مي گويد: سر و سامان بخشيدن به روابط جنسي هميشه مهمترين وظيفه اخلاق به شمار مي رفته است، زيرا غريزه توليد مثل نه تنها در حين ازدواج بلكه قبل و بعد از آن نيز مشكلاتي فراهم مي آورد و در نتيجه شدت و حدّت همين غريزه و نافرمان بودن آن نسبت به قانون و انحرافاتي كه از جاده طبيعي پيدا مي كند، بي نظمي و اغتشاش در سازمان هاي اجتماعي توليد مي شود.[1]طرفداران اخلاق جنسي نوين نظرات خود را بر سه اصل مبتني كرده اند:[2]1. آزادي هر كسي تا آنجا كه مخل آزادي ديگران نباشد، بايد محفوظ بماند.
2. سعادت بشر در گرو پرورش تمام استعدادهايي است كه در وجود وي نهاده شده است. خودپرستي و بيماري هاي ناشي از آن مربوط به آشفتگي غرايز است. آشفتگي غرايز از آنجا ناشي مي شود كه ميان غرايز تبعيض شود، بعضي ارضاء و اشباع و بعضي ديگر ارضاء نشده باقي بمانند. بنابراين براي اينكه انسان به سعادت زندگي نائل آيد، بايد تمام استعدادهاي او را به طور مساوي پرورش و توسعه داد.
3. رغبت بشر به يك چيز، در اثر اقناع و اشباع كاهش مي يابد و در اثر امساك و منع فزوني مي گيرد. براي اينكه بشر را از توجه دائم به امور جنسي و عوارض ناشي از آن منصرف كنيم، يگانه راه صحيح آن است كه هرگونه قيد و ممنوعيتي را از جلوي پايش برداريم و به او آزادي بدهيم. شرارت ها و كينه ها و انتقام ها، همه ناشي از اخلاق خشن جنسي است.
موضوع مورد توجه، كاميابي آزادانه زنان و مردان از معاشرت هاي لذت بخش جنسي است و مي گويند زن و مرد نه تنها قبل از ازدواج بايد از معاشرت هاي لذت بخش آزادانه جنسي بهره مند باشند، بلكه ازدواج نيز نبايد مانعي در اين راه به شمار آيد. طرفداران اين سيستم اخلاقي از آن جهت به اين اصل ـ كه تكيه‎گاه و اساس اصلي حقوق فردي به شمار رفته ـ تكيه كرده اند كه به گمان آنها اين سلسله مسائل فاقد جنبه اجتماعي مي باشد، زيرا به عقيده آنها آزادي جنسي يك فرد به حقوق ديگران ضربه نمي زند؛ فقط آنجا كه پاي فرزند و اطمينان پدري و فرزندي به ميان مي آيد، حق شوهر پيدا مي شود و لازم مي گردد كه زن از باردار شدن از غير شوهر قانوني خود خودداري كند، و تا زماني كه وسايل ضد آبستني در كار نبود لازم بود براي صيانت اين حق مرد، زن عفاف و تقوا را رعايت كند تا نسبت به شوهر خود وفادار بماند، فعلاً با وسايل موجود چنين ضرورتي در كار نيست.[3]براي رد چنين ديدگاهي و امثال آن،بايد به دو مطلب،پاسخ گفت:  يكي اينكه آزادي را جز آزادي ديگران و لزوم رعايت آنها نمي تواند محدود كند، ديگر اينكه روابط جنسي بجز از ناحيه اطمينان پدر و فرزندي، با اجتماع و زندگي عمومي و حقوق اجتماعي ارتباط ندارد. در مورد مطلب اول بسيار اشتباه است، اگر خيال كنيم معني اينكه «انسان آزاد آفريده شده» اين است كه به او ميل و خواست و اراده داده شده است و اين ميل بايد محترم شناخته شود مگر آنجا كه با ميل ها و خواست هاي ديگران مواجه و معارض شود و آزادي ميل هاي ديگران را به خطر اندازد. بلكه گذشته از آزادي ها و حقوق ديگران، مصالح عاليه خود فرد نيز مي تواند آزادي او را محدود كند. منشأ اين مسائل، تفسير غلطي است كه از آزادي شده است.
اما در مورد مطلب دوم كه ازدواج و تشكيل اجتماع خانوادگي تا چه حد جنبه فردي و خصوصي دارد و تا چه حد جنبه اجتماعي و عمومي؟ بدون شك در ازدواج، تمتع شخصي و فردي وجود دارد. انگيزه افراد در انتخاب همسر بهره‎مند شدن از مسرت و لذت بيشتر زندگي است. اكنون بايد ديد آيا از آن نظر كه دو فرد به نام زن و شوهر مي خواهند زندگي مشتركي تشكيل دهند و از شيريني هاي زندگي بهره مند گردند،آيا بهتر و عاقلانه تر اين است كه كانون خانوادگي را كانون خوشي ها و كاميابي هاي جنسي قرار دهند و حداكثر مساعي خود را براي لذت بخش نمودن اين كانون صرف كنند وبا اجتماع بيرون و محيط كار ، فعاليت و برخوردهاي ديگري داشته باشند،و يا بهتر اين است كه لذائذ و كاميابي هاي جنسي از محيط خانوادگي به اجتماع بزرگ كشيده شود، كوچه و خيابان و مغازه ها و محيط هاي اداري و باشگاهها و تفريح گاههاي عمومي همه جا آماده انواع كاميابي هاي جنسي نظري و لمسي و غيره بوده باشد؟
اسلام طريق اول را توصيه كرده است ،و اصرار فراواني دارد كه محيط خانوادگي آمادگي كامل براي كاميابي زن و شوهر از يكديگر داشته باشد؛ زن يا مردي كه از اين نظر كوتاهي كند مورد نكوهش اسلام قرار گرفته است. اسلام محيط اجتماع را محيط كار و فعاليت مي داند، انسانها را از هر نوع كاميابي جنسي در آن محيط بر حذر داشته است. اما كشورهاي غربي راه دوم را انتخاب كرده اند. آنها در انتقال دادن كاميابي هاي جنسي از كانون خانواده گي به محيط اجتماعي بيداد كرده اند. متفكران غرب فريادشان بلند است آنها وقتي كشورهايي را كه جلوي اين كارها را گرفته اند و مانع هدر دادن نيروهاي جوانان در اجتماع شده اند، مي بينند به چشم غبطه به آنها مي نگرند.[4]راستي اگر عواطف برادري كه ناشي از كانون باصفا و پر مهر خانوادگي است از ميان برود، آيا افراد اجتماع مي توانند كوچكترين عواطفي نسبت به يكديگر داشته باشند؟ در غرب حتي در ميان برادران و پدران و فرزندان عواطف كمي مشاهده مي شود، برخلاف مردم مشرق زمين؛ چرا؟ براي اينكه اين گونه عواطف در كانون باصفاي خانوادگي رشد مي كند ،اما در غرب چنين صفا و صميميت و وحدت و يگانگي ميان زنان و شوهران وجود ندارد، زيرا اين يگانگي كه معمولاً در مشرق زمين ميان زنان و شوهران وجود دارد، در آنجا وجود ندارد. براي اينكه در غرب عواطف جنسي زن و مرد به يكديگر اختصاص ندارد، هر كدام به طور نامحدود مي توانند لااقل از تمتعات نظري و لمسي در اجتماع بهره مند شوند.
به استناد به اصل لزوم پرورش استعدادها گفته مي شود، كه تربيت سعادتمندانه براي فرد و مفيد به حال اجتماع، آن است كه سبب گردد استعدادهاي فطري و طبيعي بشر بروز و ظهور كند و شكوفا و بارور گردد. رشد طبيعي استعدادها و از آن جمله استعداد جنسي تنها با رعايت مقررات اسلامي ميسر است و انحراف از آن سبب آشفتگي و بي نظمي و حتي سركوبي و زخم خوردگي اين استعداد مي گردد. قرآن كريم مي فرمايد:« قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّيها»[5] از اين جمله فهميده مي شود كه اولاً: قرآن كريم آلوده شدن ضمير انسان را ممكن مي شمارد، ثانياً: پاكيزه كردن ضمير را از آلودگي ها در اختيار خود شخص مي داند، و ثالثاً: آن را لازم و واجب مي شمارد و سعادت و رستگاري را در گرو آن مي داند.
حقيقت اين است كه اشباع غريزه و سركوب نكردن آن يك مطلب است، و آزادي جنسي و رفع مقررات و موازين اخلاقي مطلب ديگر. اشباع غريزه با رعايت اصل عفت و تقوا منافي نيست، بلكه تنها در سايه عفت و تقواست كه مي توان غريزه را به حد كافي اشباع كرد و جلوي هيجان هاي بيجا و ناراحتي ها و احساس محروميت ها و سركوب شدن هاي ناشي از آن هيجان ها را گرفت.
به عبارت ديگر پرورش دادن استعدادها غير از پر دادن به هوس ها و آرزوهاي پايان ناپذير است. يكي از مختصات انسان از حيوانات اين است كه دو نوع ميل و تمنا در بشر ممكن است پيدا شود: تمناهاي صادق، تمناهاي كاذب. تمناهاي صادق همان است كه مقتضاي طبيعت اصلي است. در وجود هر انساني طبيعتِ ميل: به صيانت ذات، به قدرت و تسلط، به امور جنسي، به غذا خوردن و… هست. هر يك از اين ميل ها هدف و حكمتي دارد. همه اينها محدودند ولي ممكن است زمينه يك تمناي كاذب واقع شوند. در بعضي از ميل ها و غرايز ،كه غريزه جنسي هم از آنهاست، اين تمنا غالباً به صورت يك عطش روحي درمي آيد، غريزه طبيعي را مي توان اشباع كرد، اما تمناي كاذب اگر شكل عطش روحي به خود بگيرد، اشباع پذير نيست. اشتباه كساني كه براي جلوگيري از سركوبي غرايز و به منظور رشد استعدادها، رژيم اخلاق آزاد را پيشنهاد كرده اند، ناشي از اين است كه اين تفاوت انسان و حيوان را ناديده گرفتند و توجه  نكردند كه ميل به بي نهايت در سرشت انسان نهفته است؛ انسان چه در زمينه اقتصاد، چه در زمينه سياست و حكومت و چه در امور جنسي اگر زمينه مساعدي براي پيشروي ببيند، در هيچ حد توقف نمي كند. اگر انسان در اين زمينه ها مانند حيوانات، ظرفيت محدودي داشت، احتياجي نبود، نه به مقررات سياسي و نه به مقررات اقتصادي و نه به مقررات جنسي؛ از نظر اخلاقي نيز نه نيازي به اخلاق سياسي و اجتماعي بود، نه به اخلاق اقتصادي و نه به اخلاق جنسي؛ همان ظرفيت محدود طبيعي همه مشكلات را حل مي كرد.[6]خصوصي و عمومي بودن روابط جنسي را مي توان به اين طريق تفكيك كرد كه روابط جنسي تا زماني كه آشكار نباشد از امور خصوصي است، اما وقتي آشكار شد بايد ضوابط قانوني نظام اسلامي را دارا باشد. هر چند كه از نظر شرعي در همه حال روابط انساني بايد در چارچوب ضوابط شرعي باشد.حكومت نيز بنا را بر صحت اعمال و روابط مي گذارد مگر آنكه خلاف آن ثابت شود. همه اين ضوابط و مقررات به خاطر اين است كه اگر روابط جنسي از چارچوب ها خارج شود، عواقب خطرناكي براي جامعه دارد و اجتماع انساني را دگرگون خواهد كرد كه حكومت بايد به اين امر حساس باشد. ما در حال حاضر شاهد گرفتاري هاي غرب مي باشيم كه چه بدبختي هايي دارند ومعلوم نيست عاقبت آنها چه خواهد شد.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. مطهري، مرتضي، اخلاق جنسي در اسلام و جهان غرب، قم، صدرا، 1378.
2. مطهري، مرتضي، مسأله حجاب، قم، صدرا، 1378.
3. مقيمي حاجي، ابوالقاسم، جوانان و روابط، قم، مركز مطالعات و پژوهشهاي فرهنگي حوزه علميه، 1380.

پي نوشت ها:
[1] . ويل دورانت، تاريخ تمدن، ج1، ص69.
[2] . مطهري، مرتضي، اخلاق جنسي در اسلام و جهان غرب، قم، انتشارات صدرا، 1378، ص20.
[3] . همان، ص30.
[4] . همان، ص30 الي 34.
[5] . شمس/9.
[6] . مطهري، مرتضي، اخلاق جنسي در اسلام و جهان غرب، قم، انتشارات صدرا، 1378، ص37 الي 50.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد