استدلال حکیمان به این مسئله اینگونه است: موجودی که به هیچ چیز نیاز ندارد او نه مخلوق است و نه مسبوق به عدم؛ چون مخلوقیت و مسبوق بودن به عدم، دلیل بر نیاز است؛[1] بنابراین حکیمان «مخلوق نبودن» یا «ازلیت» را از «بینیاز بودن» کشف میکنند؛ نه اینکه از «مخلوق نبودن» یا از «ازلیت»، «بینیازی» را کشف کنند.