براي روشن شدن جواب به چند نكته مقدمه اشاره مي شود.
1ـ اينكه در قرآن داريم «ان الدين عندالله الاسلام[1]» براستي دين در نزد خدا اسلام است، علي (ع) فرمود: «الاسلام هو التسليم[2]» واقعيت اسلام همان تسليم بودن در برابر خدا است و قبول نمودن احكام خداوند است و لو فلسفه آن را ندانيم. 2ـ فلسفه و حكمت بسياري از احكام براي ما كشف نشده و ممكن است كشف نشود، و بعضي از احكام ممكن است تعبدي باشد. 3ـ مساله محبت اهلبيت و ذوي القربي مورد اتفاق بين شيعه و عامه است، چون در قرآن به عنوان پاداش رسالت قرار داده شده است[3]. 4ـ همچنانكه پيامبر و علي (ع) از نور و شجره واحده اند چنانكه در روايات عامه مي خوانيم كه پيامبر (ص) فرمود «انا و علي من شجرة واحدة و ساير الناس من اشجار شتي[4]» من و علي از يك درخت، و مردم از درخت هاي مختلفي مي باشند، ائمه اطهار (ع) هم حقيقت واحده اند.
امام صادق (ع) فرمود: «نحن في الامر و النهي والحلال و الحرام نجري مجري واحد، فاما رسول الله (ص) و علي (ع) فلهما فضلهما[5]» ما در امر و نهي، حلال و حرام مساوي هستيم، اما پيامبر و علي فضل خود را دارند، بعد از مقدمه، در سؤال دو تا احتمال است. 1ـ مراد اين باشد كه مدرك حكم و دليل آن چيست؟
2ـ فلسفه و حكمت آن چيست؟ اگر مراد مدرك حكم باشد اولا قرآن مودت و محبت اهلبيت را از ما خواسته، و دشمني با اهل بيت خلاف اين دستور خداوند است. در نتيجه مخالفت با خدا و رسول خدا است. به بيان ديگر مساله محبت و مودت اهلبيت از ضروريات دين اسلام شمرده مي شود كه همه فرقهاي اسلامي قبول دارند، انكار قولي و عملي آن هم مخالفت با ضرورت مسلّم اسلامي است، و اين مخالفت باعث كفر و نجاست مي شود. و ثانياً رواياتي هم در اين باب از طريق شيعه و عامه داريم كه به بعضي از آنها اشاره مي شود.
الف) رواياتي شيعه:
1ـ امام صادق (ع) فرمود: «مد من الخمر كعابد و ثن و الناصب لآل محمد شرمنه[6]» شراب خوار مانند بت پرست است و دشمن آل محمد بدتر از آن است. مي دانيم كه بت پرست كافر و نجس است. در نتيجه دشمن اهلبيت كافر و نجس است. 2ـ امام صادق (ع) فرمود:، «و الناصب لنا اهل البيت فهو شرهم، فان الله تبارك و تعالي لم يخلق خلقاً انجس من الكلب و ان الناصب لنا اهل البيت “انجس منه”[7]» دشمن ما بدتر از يهودي و نصراني است، پس به راستي خداوند نجس تر از سگ نيافريده است (چون نجس العين است) و دشمن ما اهل بيت نجس تر از سگ مي باشد. 3ـ از امام باقر (ع) سؤال شد «عن المرأة العارفه هل ازوجها الناصب، قال لا، لان الناصب كافر[8]»آيا زن مؤمنه شيعه مي تواند با ناصبي ازدواج كند؟ فرمود نه، چون ناصبي كافر است، از روايات مذكوره به روشني استفاده مي شود كه ناصب اهلبيت كافر و نجس اند.
ب) رواياتي اهل سنت:
1ـ پيامبر اسلام فرمود: «ثلاث من كان فيه فليس مني و لا انا منه بغض علي و نصب اهل بيتي….[9] » سه چيز است كه در هر كس باشد از (امت) من نيست، 1. كينه علي 2. دشمني با اهل بيت 3. اينكه ايمان فقط حرف است. بنابر اين كسي كه امت پيامبر نباشد مسلمان نيست. 2ـ ابن مسعود از پيامبر(ص) نقل كرده كه فرمود: «من لم يقل علي خير الناس فقد كفر[10]» در نتيجه كه پيامبر (ص) فرمود: هر كس نگويد: «علي بهترين مردم است كافر شده است» در روايت ديگر دارد: «علي خير البشر فمن ابي فقد كفر[11]» در نتيجه وقتي كه بهتر ندانستن علي (ع) باعث كفر شود، دشمني و سبّ و دشنام به او بطريق اولي باعث كفر مي شود، قبلا اشاره شدكه در اين مسائل بين ائمه (ع) فرقي نيست، دشمن همه آن بزرگواران كافرند. 3ـ انس نقل نموده كه پيامبر فرمود: «من حسد علياً فقد حسدني و من حسدني فقد كفر[12]» كسي كه با علي حسودي كند: با من حسودي نمود و هر كس با من حسودي كند كافر است، روايات زيادي داريم به اين مضمون «و من ابغضه فقد ابغضني و من ابغضني فقد ابغض الله» هر كسي علي را دشمن بدارد، كينه من را به دل گرفته، و هر كس با من بغض و دشمني داشته باشد، خدا را مبغوض داشته است.
آيا اين روايات بخوبي نمي رساند، كه دشمن علي (ع) و ائمه (ع) كافر، حتي حسودي با آنها و بغض آنها را در دل داشتن باعث كفر مي شود. از اينجا جواب قسمت دوم سؤال كه «آيا دشنام دادن و عداوت با امامان موجب كفر نيز مي شود؟» روشن شد كه بلي باعث كفر مي شود، چنانكه در روايت اولي كه از طريق شيعه نقل كرديم داشت كه «دشمن اهل بيت(ع) بدتر از بت پرست است([13])» و در روايت سوم تصريح داشت «لان الناصب كافرٌ» لذا همه مراجع شيعه با اينكه در اهل كتاب اختلاف دارند، ولي در كفر و نجاست ناصبي ها كه دشمن اهلبيت اند اتفاق نظر دارند([14]) و در روايات عامه هم در اولي داشت «كه ناصبي از امت من نيست» در دومي كه خيلي بالاتر از روايات شيعه است كه حتي كسي كه علي را بهترين مردم نداند كافر است، تا چه رسد كه با او دشمني داشته باشد، در سومي داشت كه «حسودي با علي و اهل بيت باعث كفر است» و همچنين بغض علي (ع) و اهلبيت را داشتن باعث بغض به پيامبر و خداوند مي شود.
و اما اگر مراد اين باشد كه فلسفه و حكمت نجاست ناصبي ها و كفر آنها چيست؟ اولا بايد بگوييم كه ممكن است حكمي تعبدي باشد و ما نتوانيم فلسفه و حكمت آن را بفهميم، ثانياً تحليلي به نظر مي رسد كه از روايات شيعه و عامه مي توان آن را استفاده نمود، و آن اينكه اتفاق فريقين است كه مرز كفر و اسلام توحيد است. در روايات شيعه سه شرط اساسي براي توحيد ذكر شده است كه اگر آن شرايط نباشد، توحيد تحقق نيافته است.
1ـ اقرار به نبوت نبي خاتم (ص). 2ـ اعتقاد و اعتراف به ولايت علي (ع) و ائمه اطهار (ع). 3ـ اخلاص در عمل، بگونه اي كه در عمل گناهان را ترك كند: در روايت از طريق شيعه آمده است كه امام صادق فرمود: «ان الله تبارك و تعالي ضمن للمؤمن ان هو اقر له بالربوبيّة و لمحمد (ص) بالنبوة و لعلي بالامامة و ادي ما افترض عليه ان يسكنه في جواره([15])»خدا تضمين نموده براي مؤمن اگر اقرار به ربوبيت او، و نبوت محمد (ص) و امامت علي (ع) داشته باشد، و در عمل واجبات را انجام (و محرمات را ترك كند) در جوار خودش جا دهد، مفهومش اين است كه اگر يكي از اين ها لنگ باشد، در بهشت جا ندارد و اين مطلب را از روايات عامه هم مي توان استفاده نمود. 1ـ پيامبر (ص) فرمود: «لما اسري بي الي السماء دخلت الجنة فرأيت في ساق العرش الايمن مكتوب لا اله الا الله، محمد رسول الله ايدته بعلي و نصرته([16])» در شب معراج در سمت راست ساق عرش، اين نوشته را ديدم، خدا يكي است و محمد رسول است كه او را با علي و نصرتش تأييد نمودم، در اين روايت علي (ع) در كنار توحيد و رسالت مطرح است. 2ـ همچنين فرمود: «من احب علياً فقد احبني و من احبني فقد احب الله و من ابغضه فقد ابغضني و من ابغضني فقد ابغض الله([17])» هر كس علي را دوست بدارد، مرا دوست داشته و هر كسي مرا دوست بدارد به خداوند دوستي ورزيده، و هر كسي كه علي را دشمن بدارد، با من كينه و دشمني نموده است، و هر كس مرا مبغوض بدارد، خدا را مبغوض دانسته (در نتيجه سر از كفر در مي آورد) معلوم مي شود، بين دوستي خداوند و پيامبر و علي (ع) و ائمه (ع) (چنانكه در مقدمه گفته شد كه در اين مسائل همه ائمه (ع) با هم اشتراك دارند) يك ملازمه عقلي وجود دارد، كه نتيجه اش اين است كه دشمني با علي (ع) و ائمه (ع) در واقع باعث از بيت رفتن توحيد مي شود، به اين دليل كه روايات عامه و خاصه دلالت دارند، كه محبت علي و ائمه(ع) شرط توحيد مي باشد و با نبود شرط (چه در تكوينيات و چه در اعتباريات) مشروط آن (يعني توحيد) عقلا منتفي و از بين مي رود (اذا انتفي الشرط انتفي المشروط) پس كسي كه توحيد نداشته باشد كافر و نجس مي باشد باتفاق عامه و خاصه.
خلاصه ي جوابها اين شد كه (با توجه به اين نكات كه اسلام به معناي تسليم بودن در مقابل خداوند است، و محبت ائمه (ع) فرض و لازم و ائمه (ع) همه نوري واحدي مي باشند). كه اگر مراد مدرك حكم است، روايات شيعه و عامه دلالت دارند كه ناصبي نجس و كافرند، علاوه بر اين، قرآن هم مودت اهلبيت را لازم دانسته، كه دشمني با اهلبيت مخالف اين دستور قرآن نيز مي باشد، و اگر مراد فلسفه و حكمت حكم است، اولا شايد تعبدي باشد و ثانياً از روايات شيعه و عامه استفاده مي شود كه مرز كفر و اسلام توحيد است، و شرط آن اعتقاد به رسالت پيامبر (ص) و ولايت علي (ع) و ائمه (ع) مي باشد، در نتيجه اگر شرايط نباشد، توحيد تحقق نمي يابد.
پي نوشت ها:
[1] آل عمران/19.
[2] دشتي، محمد، نهج البلاغه، حكمت، ص125
[3] شوري/23 و سبأ/47.
[4] المتقي، علاء الدين علي ، كنز العمال في سنن الاقوال، مؤسسة الرسالة، چاپ پنجم، 1405، ج11، ص608 روايت 32943، و 32944.
[5] مفيد، الاختصاص، قم، منشورات مكتبة بصيرتي، ص261.
[6] الحر العاملي، محمد بن الحسن، وسائل الشيعه، الي تحصيل مسائل الشريعية، بيروت، احياء التراث العربي، چاپ چهارم، 1391، ج18، ص559، روايت 12.
[7] وسائل الشيعه (پيشين)، باب 11، من ابواب الماء المضاف، ج1، ص159، روايت 5، (شماره كلي 560)
[8] وسائل الشيعه، (پيشين) كتاب النكاح باب 10، من ابواب ما يحرم من النكاح بالكفر روايت 15
[9] المتقي الهندي، علي، البرهان، كنز العمال في سنن الاقوال، مؤسسة الرسالة، ج11، ص623، روايت 33031
[10] همان مدرك، ص625، روايت 33046
[11] همان، روايت 33045
[12] همان، ص626، روايت 33052
[13]-. همان، ص626، روايت 33052
[14]-. ر.ك: رساله توضيح المسائل مراجع، بحث نجاسات، قسمت بحث كافر
[15]-. صدوق، محمد بن علي، التوحيد النشر الاسلامي، 1357 ش، ص19، روايت 5.
[16]-. كنز العمال (پيشين)، ص624، ج11، روايت 33043 ـ 33040.
[17]-. كنز العمال (پيشين)، ج11، ص622، روايت 33029 ـ 33024.