خانه » همه » مذهبی » چرا هر كس به نفع مذهب خود، از قرآن كريم تفسيرهاي مختلفي بيان مي كند؟

چرا هر كس به نفع مذهب خود، از قرآن كريم تفسيرهاي مختلفي بيان مي كند؟

« إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ [1]؛ قطعاً‌ اين قرآن به (آييني) كه خود پايدارتر است راه مي نمايد. » قرآن کريم معتبرترين منبع معارف اسلام و معجزه ي جاودان رسول گرامي است. تنها كتاب آسماني است كه از تحريف مصون مانده و بشر از آوردن حتّي سوره اي كوچك همانند آن عاجز است. با اين كه مي دانيم قرآن کريم به گونه اي نازل شده كه نور است[2] و هدايت[3] و براي مردم بصيرت[4] و بيانگر همه چيز؛[5] با وجود اين چرا باز هم به تفسير نيازمنديم؟ بايد گفت: گرچه خداوند قرآن کريم را طوري نازل كرده كه خود بخود و ذاتاً بياني روشن براي تمامي مسلمانان و انسان ها و تفصيل و تبيين براي همه چيز است، گاهي ابهام كه امري عارضي و خارج از ذات قرآن کريم و بعضاً ناشي از خصوصيّت سبك بياني آن است، پيش مي آيد؛ زيرا قرآن کريم براي عرضه ي قوانين كلّي و اوّليه نازل گشته، از اين رو به اختصار سخن گفته است (كه اين خود موجب ابهام مي گردد). از سوي ديگر قرآن كريم مشتمل بر معاني دقيق و مفاهيم ظريف و تعاليم و حكمت هايي والا درباره ي حقيقت خلقت و اسرار هستي است كه توده مردم در عصر رسالت از درك آن ناتوان بودند و پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ و پس از آن حضرت دانشمندان صحابه مي بايست به تبيين و تشريح جزئيات آن بپردازد. از جمله اين موارد، مسائل مربوط به صفات جمال و جلال الهي، شناخت وجود انسان، اسرار خلقت، ميزان دخالت بشر در زندگي، هدف آفرينش، مبدأ و معاد… است كه اين ها در قرآن كريم به صورت گذرا، در قالب الفاظ و تعابير كنايي و استعاره و مجاز و جز آن آمده است كه شرح و بيان آن، به تفكّر، تدبّر، دقّت نظر و قدرت تفكّر بالا نياز دارد.[6] از همين جاست كه بحث آيات محكم و متشابه مطرح مي گردد. اوست كسي كه اين كتاب را بر تو فرستاد، پاره اي از آن، آيات محكم (صريح و روشن) است. آن ها اساس كتابند و (پاره اي) ديگر متشابه اند. اما كساني كه در دلهايشان انحراف است براي فتنه جويي و طلب تأويل آن، از متشابه پيروي مي كنند؛ با آن كه تأويلش را جز خدا و راسخان در علم كسي نمي داند.»[7] اين آيه، آيات قرآن کريم را به دو گروه محكمات و متشابهات با ويژگي هاي خاص آن ها تقسيم مي كند. آيات محكم: آياتي هستند كه نه از جهت معنا و نه از حيث لفظ شبهه اي بر آن وارد نمي گردد. امّا آيات مشابه: آياتي هستند كه احتمال چندين معنا در آن وجود دارد، به همين جهت در آن شك و شبهه ايجاد مي گردد و همان گونه كه امكان تأويل صحيح آن وجود دارد، احتمال تأويل فاسد نيز در آن مي رود و همين احتمال باعث گشته است تا منحرفان در صدد تأويل متناسب با اهداف خويش برآيند.»[8] آيات محكم را «امّ الكتاب» معرفي نموده اند؛ زيرا امّ به معناي مرجع و مقصد است و امّ الكتاب يعني آياتي كه براي آياتي ديگر مرجع واقع مي شوند. پس با ارجاع آيات متشابهات به آيات محكم از اين دسته آيات نيز رفع تشابه مي گردد. وجود متشابهات در قرآن كريم، بهانه ي برخي خرده گيري ها بر اين كتاب مقدس شده است. و برخي فرقه هاي مختلف براي اثبات حقانيّت خود به نفع خود از اين آيات بهره جسته اند. از اين روي، سؤال پيش مي آيد كه چرا خداوند آيات متشابه را در قرآن کريم قرار داد؟ طبق بياني كه «چون هدايت ديني براي همه مردم است و امّا آنان از نظر سطح فكري متفاوتند، برخي فقط قادر به درك محسوسات و برخي ديگر قادر به فهم معاني كلّي و مجرد مي باشند. در هر صورت القاي مفاهيم الهي و معارف بلند قرآني در قالب الفاظ مادي و بيان ممثل در قالب مثال موجب تشابه مي گردد و اين امر اجتناب ناپذير است.»[9] اين نظر تكميل كننده ي نظري است كه در صفحه ي قبل بيان شد. از طرفي قرآن كريم اموري كلّي را مطرح ساخته و جزئيات آن را واگذاشته است. اين خود سبب اجمال آيات شده و محتاج به شرح و بيان است. مثل جنبنده اي كه از زمين خارج خواهد شد و با مردم سخن خواهد گفت.[10]از تمام اين بيانات اين گونه بر مي آيد كه اولاً به تفسير قرآن کريم بنا به دلايلي كه بيان شد نياز است. ثانياً: علّت سوء استفاده برخي گروه ها از قرآن کريم، وجود آيات متشابه است كه وجود آن ها در قرآن کريم بي حكمت نيست و لازم است. امّا خوشبختانه، پيامبر گرامي اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ از همان ابتدا كه دسيسه ها و نيرنگ هاي كينه توزان عليه اسلام را احساس كردند (آنان كه در پي فتنه جويي، آيات محكمه قرآن کريم را رها كرده و به تأويل آيات مشابه روي آورده بودند) ملاك ها و شاخصه هايي را براي جدا كردن سره از ناسره بر امّت مسلمان آموختند و به اين ترتيب سرها و مدافعي در مقابل نفوذ و تأثير اين دسايس شوم قرار دادند. كه مهمّ ترين اين ملاك ها عبارت بودند از: 1. عرضه احاديث بر آيات محكم قرآن کريم. 2. پناه بردن و مراجعه به عترت طاهره كه بر اساس حديث متواتر ثقلين، آنان عدل قرآن کريم و ثقل اصغرند، تا قيامت از همديگر جدا نخواهند شد و جدا نشدن اين دو از يكديگر به معناي تلازم آن دو است. يعني اكتفا به يكي بدون ديگري نادرست است. قرآن کريم پايه و ستون دين است و اهل بيت عصمت و طهارت ـ عليهم السّلام ـ حاملان قرآن و مرزبانان حريم احكام آنند. پس اين گونه نيست كه هر تفسيري از قرآن کريم قابل قبول باشد بلك با مراجعه به اهل بيت و استفاده از روايات آنان است كه تفاسير صحيح از ناصحيح تشخيص داده مي شوند.[11] براي آشنايي بيشتر شما با آيات متشابه نمونه اي از آن ذكر مي گردد:
در اوصاف الهي: « ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ(59)[12]، آنگاه بر عرش استيلا يافت.» يدالله فوق ايديهم. اين ها توهم جسمانيت خداوند را ايجاد مي نمايد. اما آيات محكمي مثل آيات زير ابهام را برطرف مي نمايند: لا تُدْرِكُهُ الأبْصَارُ وَهُوَ يُدْرِكُ الأبْصَارَ وَهُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ [13]، « لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَهُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ [14] ،كه منظور از عرش و كرسي: تدبير و اداره امور عالم است. البتّه با توجّه به روايات اين گونه تفسير مي شوند.آن چه در پايان قابل بيان است اين است كه: تمام علوم، چه روايات و چه تفاسير و چه ساير علوم قرآني و تمام علوم بشري بايد بر قرآن كريم عرضه شود، اگر با قرآن كريم همراه و هم نوا بود آن را اخذ مي نماييم و اگر با قرآن کريم همراه و هم نوا نبود، بايد آن را به ديوار زد. در عرصه ي تفسير نيز مسأله اين گونه است. اگر تفسير روش مندانه بود و با قرآن كريم همراه و هم نوا بود آن را مي پذيريم و گر نه بايد آن را به ديوار زد. پس ملاك داوري خود قرآن است نه ديگران.  

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. تفسير و مفسران، محمد هادي معرفت، ج 1، ص 19.
2. التمهيد، محمد هادي معرفت، ج 3، ص 9 به بعد.
3. تفسير نمونه، مكارم شيرازي، ج 2، ص 322.

پي نوشت ها:
[1] . اسراء: 17/9.
[2] . نساء: 4/174.
[3] . ابراهيم: 14/1.
[4] . نحل: 16/ 89.
[5] . نحل: 16/ 89.
[6] . معرفت، محمد هادي، تفسير و مفسران، انتشارات تمهيد، قم، 1418 هـ ، چاپ اول، ج 1، ص 19.
[7] . آل عمران: 3/ 7.
[8] . معرفت، محمد هادي، التمهيد، قم، مؤسسة نشر اسلامي، 1416 هـ ، چاپ سوم، ج 3، ص 9.
[9] . طباطبايي، سيد محمد حسين، الميزان، بيروت، انتشارات مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، 1394 هـ ، ج 3، ص 60 و 61، با تلخيص.
[10] . نمل: 27/ 82.
[11] . تفسير و مفسران، همان، ج 8، ص 15.
[12] . فرقان: 25/ 59.
[13] . انعام: 6/ 103.
[14] . شوري: 42/ 11.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد