در این باره به یکى از داستان هاى قرآنى اشاره مى کنیم؛ حضرت یوسف، عزیز مصر شد. در قحطى پیش آمده، قرار شد یعقوب پسرانش را به دربار مصر بفرستد تا غذا بگیرند. یعقوب به پسرهایش که یازده نفر بودند، گفت: هنگام داخل شدن، از یک درب وارد نشوید؛ بلکه از درب هاى متعدد وارد شوید.
بحث در این جاست که چرا حضرت یعقوب چنین سفارشى کرد؛ به خصوص این که در آیه بعد خدا یعقوب را صاحب علم معرفى مى کند؛
«وَ لَمَّا دَخَلُوا مِنْ حَیْثُ أَمَرَهُمْ أَبُوهُمْ ما کانَ یُغْنی عَنْهُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَیْ ءٍ إِلاَّ حاجَةً فی نَفْسِ یَعْقُوبَ قَضاها وَ إِنَّهُ لَذُو عِلْمٍ لِما عَلَّمْناهُ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ»؛
«و چون همان گونه که پدرشان به آنان فرمان داده بود، وارد شدند، (-(این کار)-) چیزى را در برابر خدا از آنان برطرف نمى کرد؛ جز این که یعقوب نیازى را که در دلش بود، برآورد و بى گمان، او از آن چه بدو آموخته بودیم، داراى دانشى (-(فراوان)-) بود؛ ولى بیشتر مردم نمى دانند».
برخى مفسرین بزرگ، دلیل این سفارش یعقوب را چشم نخوردن فرزندان ذکر کرده اند؛ زیرا به قول مجمع البیان مجمع البیان، ج 5، ص 249.، آنها صاحب جمال و هیبت بودند
و در عین حال، همه برادرانى از یک پدر (سرشناس و مهم) بودند. هیبتشان را (از جهت تنومندى) مى توان از کلام خودشان در آیه 8 فهمید؛ «…وَ نَحْنُ عُصْبَةٌ»؛ «… ما جمعى نیرومند هستیم»؛ ولى جمالشان را شاید صاحب مجمع از برادر یوسف بودن استنباط کرده باشد.
با توجه به متون دینى، باید گفت: اصل چشم زخم را اسلام پذیرفته است. خداوند در سوره قلم، آیه 51 مى فرماید: «وَ إِنْ یَکادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ»؛ «و آنان که کافر شدند، چون قرآن را شنیدند، چیزى نمانده بود که تو را چشم بزنند».
مرحوم طبرسى در این جا مى فرماید: «مفسران بر این عقیده هستند که مقصود آیه، چشم زخم است مجمع البیان، ج 10، ص 341.؛ البته برخى نیز قبول ندارند؛ ولى اکثر قریب به اتفاق بر همین قولند.
در منابع روایى هم مطالب فراوانى در مورد حقیقت داشتن چشم زخم وجود دارد؛ «عَنِ النَّبِیِ صلى الله علیه وآله أَنَّ الْعَیْنَ حَقٌّ تَسْتَنْزِلُ الْحَالِقَ بحارالأنوار، ج 6، ص 60، باب 1، تأثیر السحر و العین و حقیقته.؛ چشم زخم، حق است و مى تواند قله کوه را به زیر افکند».
روایت عجیبى در کتاب بحارالانوار است که علت عمده مرگ ها را چشم زخم برمى شمارد؛ «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقِ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ لَوْ نُبِشَ لَکُمْ عَنِ الْقُبُورِ لَرَأَیْتُمْ أَنَّ أَکْثَرَ مَوْتَاهُمْ بِالْعَیْنِ لِأَنَّ الْعَیْنَ حَقٌّ أَلَا إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله علیه وآله قَالَ الْعَیْنُ حَقٌ
فَمَنْ أَعْجَبَهُ مِنْ أَخِیهِ شَیْ ءٌ فَلْیَذْکُرِ اللَّهَ فِی ذَلِکَ فَإِنَّهُ إِذَا ذَکَرَ اللَّهَ لَمْ یَضُرَّهُ» همان، ج 25، ص 60، باب 1، تأثیر السحر و العین و حقیقته.؛
از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود: اگر براى شما نبش قبر مى شد (و علت مرگ ها معلوم مى گردید) هر آینه مى دیدید که اکثر مردگان شما از چشم زخم مى باشند. به درستى که چشم زدن، حق است. آگاه باشید که رسول خداصلى الله علیه وآله فرمود: چشم زدن، حق است؛ پس هرگاه کسى نسبت به چیزى از برادرش شگفت زده شد (به چشمش بزرگ آمد)، پس در آن حال یاد خدا کند؛ زیرا
به درستى که وقتى یاد خدا کند، به او ضررى نمى رساند».
چطور مى شود چشم کسى بر اشیا و یا بدن دیگرى تأثیر بگذارد؟
باید توجه داشت که وقتى مى گویند چشم، این چشم خودش به تنهایى موضوعیت ندارد؛ بلکه ابزار روح است و روح بعضى ها این قدرت را دارد
که اثرگذارى بر چیزهاى خارج داشته باشد؛ حتى ناخودآگاه و ناخواسته.
در حقیقت، چشم زخم این طور است که چیزى براى شخص، جلب توجه مى کند و در روحش اثر مى گذارد و او مى تواند با روحش بر دیگرى و یا
بر چیزى که برایش جالب بوده، اثر منفى بگذارد. از نظر کسانى که روح شناس و انسان شناس هستند، ثابت شده که انسان مى تواند اثر غیرمادى بر خارج داشته باشد.
اگر کسى بگوید معقول نیست، مى گوییم: اگر شخصى مقابل چشم شما خمیازه بکشد، چه اتفاقى مى افتد؟ آیا مى توانید جلو خود را بگیرید و شما خمیازه نکشید؟ این اثرگذارى، غیرمادى است (مگر براى افرادى خاص). شادى، غم و امثال آن، اثر بر روح مى گذارند و چشم و گوش و اعضا و جوارح انسان، ابزار آن هستند و در واقع، آن اعضا وسیله ها و راه هاى تأثیر و تأثر
روح هستند.
گاهى دیدن هم در کار نیست؛ مثلاً کسى در خانه اش نشسته، مى شنود فلانى معامله اى کرده و چند میلیون تومان سود برده است و حالتى برایش
پیش مى آید و آن شخص را چشم مى زند و بیچاره اش مى کند.
شورى چشم (چشم زخم)، با عدل الهى و با اراده و قدرت خداوند، چگونه سازگار است؟
در پاسخ باید گفت که شورى چشم، نوعى قدرت روحى شخص و یک سبب غیرمادى است و مانند بسیارى از اسباب مادى، مثل قدرت بازو و زور پنجه، اثرگذارى خارجى دارد و سنت خدا و نظام علّى و معلولى بر این استوار است که ابزارهاى مادى و قدرت هاى روحى و معنوى در جهان، داراى تأثیر باشند و همان گونه که قدرت مادى انسان ها در ضرر یا سود رساندن
به دیگران منافاتى با عدالت و حکمت خداوند ندارد، قدرت غیرمادى آنان نیز منافاتى با این مسئله ندارد.
راه هاى مقابله با چشم زخم کدامند؟
پاسخ این است که راه هاى متعددى براى دفاع و یا درمان وجود دارد
که برخى عبارتند از:
1. خواندن سوره هاى «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ» و «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ».
2. خواندن آیه الکرسى.
3. خواندن آیه «وَ إِنْ یَکادُ الَّذِینَ کَفَرُوا…».
4. خواندن و همراه داشتن حرز امام جوادعلیه السلام (در مفاتیح الجنان مذکور است).
5. دورى از تجملات و به رخ کشیدن دارایى ها و به چشم آوردن داشته ها.
6. انصراف ذهنى از فکر کردن درباره چشم زخم و دورى از بدبینى نسبت به دیگران و چشم زخم آنها.
7. صدقه دادن و خیرخواهى براى همگان.
8. گفتن ذکرهاى «ماشاءاللَّه» و «لاحول ولا قوة الا باللَّه العلى العظیم».
در برخى روایات هم آمده که تکبیر بگویید و در برخى توصیه به اذکار دیگرى شده است؛ «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ: الْعَیْنُ حَقٌّ وَ لَیْسَ تَأْمَنُهَا مِنْکَ
عَلَى نَفْسِکَ وَ لا مِنْکَ عَلَى غَیْرِکَ فَإِذَا خِفْتَ شَیْئاً مِنْ ذَلِکَ فَقُلْ مَا شَاءَ اللَّهُ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ ثَلَاثاً همان، ج 26، ص 60، باب 1، تأثیر السحر و العین و حقیقته.؛ از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود:
چشم زخم، حق است و حتى خودت از خودت در امان نیستى و نه کسى از تو در امان است؛ پس هنگامى که نسبت به چیزى از این (چشم زدن) ترسیدى، سه بار بگو ماشاءاللَّه لا حول…».
در برخى روایات آمده است: اگر کسى لباس قشنگى پوشید و به تعبیر امروزى ها، تیپ زد، وقتى از خانه خارج مى شود، معوذتین (سوره ناس و علق) بخواند؛ تا چشم نخورد همان، ج 128، ص 92، باب 96، الدعاء لدفع السحر و العین.. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، کد: 34/500036)