1. تأمين امنيت عمومي از منظر قرآن:
1. قرآن شريف در مورد امنيّت ملّي و ارزش تأمين امنيت ملّي و عمومي مي فرمايد:«وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَُيمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضي لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً ….»[1] «و خداوند به كساني از شما كه ايمان آورده و كارهاي شايسته انجام داده اند وعده مي دهد كه قطعاً آنان را حكمران روي زمين خواهد كرد، همان گونه كه به پيشينيان آن ها خلافت روي زمين را بخشيد؛ و دين و آييني را كه براي آنان پسنديده، پابرجا و ريشه دار خواهد ساخت؛ و ترسشان را به امنيّت و آرامش مبدّل مي كند …»
استاد جوادي آملي مي فرمايد:«امنيت ملّي از عناصر محوري اهداف حكومت اسلامي است؛ امنيّت همه جانبه اي كه زمينه ي رشد و تعالي انسان را فراهم كند. از اين رو، با تشكيل حكومت به دست پيامبر گرامي اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ در مدينه، غارت دوران جاهلي به امنيّت و امتياز خواهي هاي آن به تمدن ايثار تبديل شد.»[2] هدف از پيروزي و حكومت اهل ايمان، استقرار دين الهي در زمين و رسيدن به توحيد و امنيّت كامل است. امنيّت واقعي در ساية حكومت دين است. امنيّت در جامعه اسلامي، شرايط مناسبي براي عبادت فراهم مي سازد[3]… از اين جهت، قرآن شريف تأمين امنيت عمومي و ملّي را در گرو حكومت اسلامي مي داند. 2. قرآن شريف حكومت اسلامي را مسئول تأمين امنيّت عمومي و ملّي مي داند، مي فرمايد:«وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً قَرْيَةً كانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً يَأْتِيها رِزْقُها رَغَداً مِنْ كُلِّ مَكانٍ فَكَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ»[4] «خداوند (براي آناني كه كفران نعمت مي كنند،) مَثَلي زده است: منطقه ي آبادي كه اَمن و آرام و مطمئن بود؛ و همواره روزيش از هر جا مي رسيد، اما به نعمت هاي خدا ناسپاسي كردند.» سرزمين و حكومتي كه از امنيّت ملّي برخوردار باشد، از بزرگترين نعمت معنوي برخوردار است و ناسپاسي در برابر آن، گناه نابخشودني است. در آية بعد آية 113 سوره ي نحل مي فرمايد: پيامبري از خودشان به سراغ آن ها آمد، تا امنيّت و تعالي و تكامل آن ها را تأمين كند، ولي او را تكذيب كردند، از اين رو عذاب الهي آن ها را فرا گرفت. 3. قرآن شريف در مورد تأمين امنيّت ملّي در مكه هم مي فرمايد:«أَ لَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِأَصْحابِ الْفِيل ….»[5] يعني «آيا نديدي پروردگارت با فيل سواران (لشكر ابرهه كه براي نابودي كعبه آمده بودند) چه كرد؟ آيا نقشه ي آن ها را ضلالت و تباهي قرار نداد؟ و بر سر آن ها پرندگاني را گروه گروه فرستاد، كه با سنگ هاي كوچكي آنان را هدف قرار داد؛ سرانجام آن ها را هم چون كاه خورده شده (و متلاشي) قرار داد.» سوره ي فيل و داستان فيل سواران، جهت براندازي شهر مكّه و خانه ي خدا و برخورد خداوند با آنان، از جمله ي صريح ترين سورها و آياتي است كه جهت تأمين امنيّت ملّي و امنيّت عمومي نازل شده است. همچنين خانه ي خدا سنبلي از يك شهر است كه تأمين امنيّت آن بدست خدا است كه در قرآن شريف به آن وعده داده شد.[6]2. عمل به واجبات الهي و احياء تعاليم دين؛
1. قرآن شريف در مورد انجام واجبات و عمل به آن مي فرمايد: «الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ»[7]«آن ها (مؤمنان) كه نماز را برپا مي دارند؛ و از آن چه به آن ها روزي داده ايم انفاق مي كنند.» كسي كه نماز برپا مي دارد و به ساير واجبات الهي جامعه ي عمل مي پوشاند، اهل انفاق است و هميشه در صدد است تا جامعه ي بشري را به سوي سعادت و سربلندي هدايت نمايد.
2. قرآن شريف در مورد عمل صالح مي فرمايد:«وَ الْعَصْرِ إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِي خُسْرٍ إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ …»[8] «به عصر سوگند، كه همه ي انسان ها در زيانند، مگر آن هايي كه ايمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند …» انجام واجبات و عمل به دستوراتي كه در واجبات الهي آمده است مصداق بارز اعمال صالح است كه جان و شخصيت انسان را بيمه مي كند و انسان را از خطرات و زيان هاي سهمگين نجات مي دهد.
3. جهاد يكي از واجبات الهي است كه هم عمل به آن تأكيد شده و هم عمل به آن باعث سركوبي تجاوزگران، تأمين آزادي و امنيت ملّي و هم چنين باعث احياء تعاليم الهي است. قرآن شريف مي فرمايد:«أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللَّهَ عَلي نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ ….»[9] «و به كساني كه جنگ بر آنان تحميل گرديده، اجازه ي جهاد داده شده است؛ چرا كه مورد ستم قرار گرفته اند؛ و خدا بر ياري آن ها تواناست همان ها كه از خانه و شهر خود، به ناحق رانده شدند، جز اين كه مي گفتند: پروردگار ما، خداي يكتاست! و اگر خداوند بعضي از مردم را به وسيله ي بعضي ديگر دفع نكند، ديرها و صومعه ها و معابد يهود و نصاري، و مساجدي كه نام خدا در آن بسيار برده مي شود ويران مي گردد.» بلي جهاد هم از جمله ي واجبات الهي است و هم عمل به آن باعث تأمين امنيت ملّي و احياء تعاليم دين است.
3. اصلاحات در جامعه:
1. قرآن شريف مي فرمايد: اصلاح گرايي جامعه، مانع عذاب و سقوط است. «وَ ما كانَ رَبُّكَ لِيُهْلِكَ الْقُرى بِظُلْمٍ وَ أَهْلُها مُصْلِحُونَ»[10]«و چنين نبود كه پروردگارت آبادي ها را به ظلم و ستم نابود كند در حالي كه اهلش در صدد اصلاح بوده باشد.» جامعه اي كه در صدد اصلاح باشد، از سقوط نجات پيدا مي كند. امام حسين ـ عليه السّلام ـ وقتي با يك جامعة نامتعادل و منحرف مواجه شد، دست به اصلاحات عظيم زد، تا جامعه ي انساني و بشريت را ازسقوط نجات بخشد.
2. قرآن شريف در مورد پيش گيري از فساد و اصلاحات در جامعه مي فرمايد: «وَ لا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِها…»[11]«در زمين بعد از اصلاح آن فساد نكنيد، و او (خدا) را با بيم و اميد بخوانيد»
3. قرآن شريف در راستاي مهار كردن فساد، در فلسفه ي جهاد مي فرمايد:«فَهَزَموهم بإذن الله و قتل داودُ جالوتَ
و …»[12]«سپس به فرمان خدا آن ها سپاه دشمن را به هزيمت وا داشتند، و داود(نوجوان نيرومند و شجاعي كه در لشكر طالوت بود)، جالوت را كشت، و خداوند، حكومت و دانش را به او بخشيد؛ و از آن چه مي خواست به او تعليم داد. و اگر خداوند بعضي از مردم را به وسيله ي بعضي ديگر دفع نمي كرد، زمين را فساد فرا مي گرفت، ولي خداوند نسبت به جهانيان، لطف و احسان دارد.» آري مسؤوليت اصلاحات در جامعه، به عهده ي مصلحان بزرگ است و اگر توسط مصلحان در جامعه، اصلاحات صورت نگيرد، فساد جامعه ي بشري را فرا مي گيرد.
قرآن شريف در جاي ديگر در راستاي مبارزه با فساد و اصلاحات در جامعه مي گويد:«كيفر آن ها كه با خدا و پيامبرش به جنگ برمي خيزند، و اقدام به فساد در روي زمين مي كنند،(و با تهديد اسلحه، به جان و مال و ناموس مردم حمله مي برند) فقط اين است كه اعدام شوند؛ يا به دار آويخته شوند؛ يا(چهار انگشت از) دست(راست) و پاي (چپ) آن ها به عكس يكديگر، بريده شود، و يا از سرزمين خود تبعيد گردند. اين رسوايي آن ها در دنياست؛ و در آخرت، مجازات عظيمي دارند.»[13]چنين كاري هم مبارزه با فساد است و هم اصلاحات جامعه را به همراه خواهد داشت ….
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. تفسير نمونه، مكارم شيرازي.
2. الميزان، علامه طباطبايي.
3. تفسير نور، قرائتي.
پي نوشت ها:
[1] . نور/55.
[2] . جوادي آملي، عبدالله، انتظار بشر از دين، قم، انتشارات اسراء، چاپ اوّل، 1380، ص 128.
[3] . تفسير نور، ج 8، ص 205.
[4] . نحل/112، 113.
[5] . فيل/1 ـ 5.
[6] . آل عمران/97.
[7] . انفال/53.
[8] . عصر/1 ـ 3.
[9] . حج/39 ـ 41.
[10] . هود/117.
[11] . اعراف/56.
[12] . بقره/251.
[13] . مائده/33.