در خصوص برخورد با جوانان آيات و روايات، سيرة عملي معصومين ـ عليهم السلام ـ علماء اخلاق و روانشناسان راههاي بسيار مؤثري را معرفي نمودهاند. ميتوانيد در برخورد با جوانان از آنها بهرهمند شويد.
تعامل پدر با فرزندان جوانش بيشتر از تعامل يك شهروند با جوانان جامعه است، لذا راه حلّ متفاوت ميطلبد. به هر حال، ما سعي ميكنيم پاسخي ارايه دهيم كه جنبههاي مشترك هر دو ايده مورد نظر باشد به گونهاي كه هم پدر و مادرها و هم ديگران به عنوان شهروند در ارتباط با جوانان از آن بهرهمند شود.
2. پدران و مادران، مشئولان تربيتي و همة بزرگترها بايد شناخت درستي نسبت به طبيعت و نيازهاي رواني جوانان داشته باشند. دوران جواني بحرانيترين دوران زندگي هر فرد است[1]. استقلال طلبي، تضادورزي، پرخاشگري جزء طبيعت جوانان در دوران جواني است[2]. در بسياري از موارد پدران و مادران و مسئولان تربيتي توجه به اين امر ندارند و همة رفتارها و برخوردهاي جوانان را حمل بر دشمني و تضاد ورزي ميكنند. والدين انتظار دارند كه فرزندانشان مانند گذشته مطيع و سر براه باشد و از آنها كاملاً حرف شنوي داشته باشد غافل از اينكه فرزندشان اينك بزرگ شده و نگرش جديد نسبت به زندگي، آينده و جهان پيدا كرده است و ميخواهد نسبت به هر موضوعي اظهار نظر كند، كفش و لباس و وسايل شخصياش را خود انتخاب كند و… .
اساساً تضاد بين نسلها واقعيتي است[3] كه اختصاص به الآن ندارد، هميشه اين تضاد بوده است[4]، گر چه ممكن است امروزه با توجه به شرايط فرهنگي حاكم بر جامعه و تنوع نيازها و انتظارات، شكل پيچيدهتري به خود گرفته باشد. پدران و مادراني كه اينك شكايت از فرزندانشان دارند، و يا كلاً همة بزرگترها كه به نحوي از نسل تازه به دوران رسيده گلهمند هستند، خود روزگاري را پشت سر گذاشتهاند كه با نسل پيشين شبيه اين رويارويي را تجربه كردهاند. معمولاً جوانان، جهان، واقعيتهاي زندگي، برخوردها و روابط اجتماعي را به گونهاي تفسير و تحليل ميكنند كه مورد پذيرش والدين و ديگر بزرگترها نيست و گاه به اختلافات خانوادگي و اجتماعي منجر ميشود.البتّه در پارهاي از موارد نيز پدران و مادران مُحق هستند و واقعاً در برخي از جوانان رفتارهايي مشاهده ميشود كه برخلاف هنجارهاي اجتماعي است.
بهرحال، چه اينكه رفتارهاي جوانان طبق مقتضاي دوران جواني باشد و والدين نتوانستهاند درست درك كنند و يا اينكه رفتاري واقعاً ناهنجار و ضد اخلاقي باشد، در هر دو صورت، والدين و بزرگترها در برخورد با جوانان به نكات زير عمل نمايند:
الف) در برخورد با جوانان، اظهار محبت، ملاطفت و مهرباني و دوستي همراه با عكس العملهاي منطقي از خودشان نشان دهيد، نه برخوردهاي سخت و خشونت آميز[5].
ب) كارهاي مثبت جوانان را همواره مورد ستايش قرار دهيد.
ج) به آنها بفهمانيد كه دوستشان داريد؛ اگر هم در مواردي خطا و اشتباهي از آنها مشاهده نموديد، هرگز نگوييد كه «شما آدم بدي هستيد»، «شخصيت نداريد»، «قابل اصلاح نيستيد» و … چون در اين صورت ممكن است جوان به اين نتيجه رسد كه واقعاً آدم بدي هست و يا با خود بگويد كه «حالا كه پدر و مادرم چنين عقيدهاي دارند و نسبت به من بد بين هستند،بگذار برايشان ثابت كنم كه آدم بدي هستم[6]». بهترين برخورد اين است كه وقتي والدين و يا ديگر بزرگترها رفتار خلاف و يا سخن ناصوابي را از فرزند جوانشان مشاهده نمودند برخورد شايسته و حاكي از مهر و محبت از خود نشان دهند[7] و به وي بگويند كه «شما آدم خوبي هستيد»، «ما شما را دوست داريم امّا فلان رفتار شما، رفتار شايسته و مناسبي نيست،بهتر است رفتار خود را اصلاح كنيد».
قطعاً اين گونه برخورد، تأثير مثبت روي جوانان خواهد گذاشت. شيوة زندگي و اخلاق اجتماعي ائمة معصومين ـ عليهم السلام ـ راهنماي خوبي است كه چگونه در برابر رفتارهاي زشت ديگران برخورد شايسته و مثبت از خود نشان ميدادند[8].
د) از جرّ و بحثهاي لفظي با جوانان جدّاً خودداري نمائيد.
هـ) از مخالفت صريح در برابر نظرات، پيشنهادات و ديدگاههاي جوانان بپرهيزيد. سعي كنيد به نظرات و خواستههاي جوانان گوش فرا داده و نقطه ضعفهاي آنان را با استدلال، منطق و لحن ملايم گوشزد نمائيد. مشورت با جوانان در مسائل زندگي و گوشدادن به نظرات آنها از بخشي از پرخاشگريهاي جوانان جلوگيري خواهد نمود.
ك) دادن هويت به جوانان و فراهم كردن زمينه حضور آنان در برنامههاي مذهبي و اخلاقي[9] يكي ديگر از راههايي است كه ميتواند رفتار مثبت و اخلاقي را در جوانان تقويت نمايد.
پي نوشت ها:
[1] . موس، نظريههاي بنيادي دربارة نوجواني، ترجمة دكتر صديقي، ص14.
[2] . پاول هنري ماسن، رشد و شخصيت كودك، ترجمة مهشيد ياسائي، نشر مركز، 1376، فصل 13.
[3] . مراجعه شود به ديدگاه جك لندن در كتابش تحت عنوان: «دختر برفها» و نيز عباس حضرت، مراحل تربيت را در نظر داشته باشيم، انتشارات طلايه، 1378.
[4] . ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، ج2، ص 267.
[5] . بقره/83.
[6] . جهان گرد، يدالله، نحوة رفتار والدين با فرزندان، انجمن اولياء و مربيان، 1373،ص 66 ـ 65.
[7] . نحل/125، مؤمنون/96، آل عمران/159، بقره/83، فرقان/63، المحجة البيضاء ، ج2، ص217.
[8] . مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، ج6، ص 153؛ ج71، ص399 و 400.
[9] . مظاهري، اخلاق و جوان، شفق،1371.