خدای متعال در آیهی 75 سورهی آل عمران، به بیان یکی از تصورات باطل اهل کتاب پرداخته،[1] و سپس در آیهی 76 همین سوره، خط بطلانی بر این تصور باطل میکشد:
«وَ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِقِنْطارٍ یُؤَدِّهِ إِلَیْکَ وَ مِنْهُمْ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِدینارٍ لا یُؤَدِّهِ إِلَیْکَ إِلاَّ ما دُمْتَ عَلَیْهِ قائِماً ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لَیْسَ عَلَیْنا فِی الْأُمِّیِّینَ سَبیلٌ وَ یَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ. بَلى مَنْ أَوْفى بِعَهْدِهِ وَ اتَّقى فإن اللَّهَ یُحِبُّ للمتّقین».
و در میان اهل کتاب، کسانى هستند که اگر ثروت زیادى به رسم امانت به آنها بسپارى، به تو باز میگردانند، وکسانى هم هستند که اگر یک دینار هم به آنان بسپارى، به تو باز نمیگردانند، مگر تا زمانى که بالاى سر آنها ایستاده باشى! زیرا معتقدند که ما در برابر امیها مسئول نیستیم و آنها دانسته بر خدا دروغ میبندند.آرى هر کس که به عهد خویش وفا کند و پرهیزکار باشد، خدا پرهیزکاران را دوست میدارد.
در ارتباط با شأن نزول این آیات گزارش شده است که چند تن از اعراب مقداری طلا و دینار از برخی یهودیان طلبکار بودند و زمانی که آنان به اسلام گرویدند، یهودیان امانت آنها را بازنگرداندند و گفتند چونکه اعراب از دین خود برگشتند؛ بر ما حقی ندارند؛ دلیلشان این بود که ما بر اساس دین خود با آنها معامله کردیم و به آنان بدهکار شدیم، اکنون که آنان دین خود را تغییر دادند، حقشان ساقط شد و ادعا کردند که این استدلال بر اساس دستور کتاب آسمانی آنها است.[2]
بر اساس گزارشی دیگر در ارتباط با شأن نزول این آیات، مردى 1200 اوقیه طلا نزد عبد الله بن سلام – که از اهل کتاب بود – به امانت نهاد و او همه را سالم به صاحبش رد کرد و خداوند این امانتداری او را تحسین کرد، اما مردی از قریش تنها یک دینار نزد نحاص بن عازورا – که او نیز از اهل کتاب بود – به امانت سپرد، اما نحاص در همان مقدار اندک خیانت نمود.[3]
برخی از مفسران نیز آیه را اینگونه تفسیر کردهاند که در میان مسیحیان و یهودیان که هر دو طایفه از اهل کتاب بودند، مسیحیان امانتدار بوده، اما یهودیان در امانت خیانت میکردند.[4]
به هر حال این آیه شریفه به اختلاف فاحشى که اهل کتاب در حفظ امانتها و پیمانها داشتند اشاره میکند و میفهماند آنانی که اهل کتاباند در دو نقطهی مقابل هم قرار دارند؛ بعضى حتى در یک دینار خیانت را روا نمیدارند، و بعضى دیگر اهل خیانتاند. البته قرآن کریم به این موضوع نیز اشاره میکند که خیانت این طایفه اگر چه یک رذیله است، اما منشأ آن یک رذیلهی اعتقادى است: «لَیْسَ عَلَیْنا فِی الْأُمِّیِّینَ سَبِیلٌ». این جمله در حقیقت بیانگر آن رذیلهی اعتقادی است.
بنابر این، این طایفه از یهود خود را اهل کتاب و غیر خود را امى و بیسواد میخواندند، و معتقد بودند بیسوادها بر ما تسلط ندارند. و این ادعاى خود را به خدا نسبت میدادند: «وَ یَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ»؛ و بر خدا دروغ میبندند در حالیکه میدانند این سخن دروغ است.[5]
خدای متعال، اما در آیهی 76 «بَلى مَنْ أَوْفى بِعَهْدِهِ وَ اتَّقى…»، این تصور باطل یهود را رد نموده و آنچه را که آنان در صدد اثبات آن بودند را به چالش کشیده و اعلام میدارد که اهل کتاب امتیازى بر امیین ندارند؛ بلکه این امانتداران و افراد باتقوا هستند که مقامشان از دیگران ارزشمندتر است.[6]
کلمهی «بلی» در آیه دوم ناظر به نفى ما قبل خود و اثبات سخنی است که بعدا گفته خواهد شد؛ یعنی میخواهد بگوید خدای متعال به این کار امر نکرده و آنرا دوست نمیدارد، بلکه وفای به عهد و ادای امانت را واجب دانسته است.[7]
در همین راستا از پیامبر(ص) نقل شده است: چون این آیه را تلاوت کرد، فرمود: «دشمنان حق دروغ گفتند، هیچ امرى در جاهلیت نبود، مگر اینکه آنرا زیر پا نهادم، غیر از امانت که بر هر خوب و بد و نیکوکار و فاجری، لازم است.[8]
[1]. «اهل کتاب از نگاه قرآن»، 23882؛ «طهارت و نجاست اهل کتاب»، 7730.
[2]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی، محمد جواد، ج2، ص 777، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش.
[3]. همان.
[4]. همان.
[5]. طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج3، ص 261، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق.
[6]. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج2، ص 777.
[7]. همان؛ ر. ک: «خیانت از دیدگاه اسلام»، 95319.
[8]. همان، ص 778.