رسوخ خطا در تفکر امري است اجتناب ناپذير؛ اما آيا همه انديشه ها و شناخت هاي آدمي ممکن است دچار خطا گردد و در نتيجه نتوان به آن معرفت ها اعتماد نمود. و يا اين که براي مصونيت تفکر از خطا، ضوابطي وجود دارد که با مراعات آنها، ذهن از رخنه خطا ايمن مي ماند. در پاسخ به اين قبيل سئوالات، ناگزيريم نکاتي را ذکر نماييم که پاسخ به آن سئوالات در گرو تبيين اين نکات است.
انسان موجودي متفکر است و به همين دليل بر بسياري از موجودات هستي برتري يافته است و اين حقيقت ممتاز که در جان آدمي است و ما از آن به تفکر ياد مي کنيم عبارت است از مربوط کردن چند معلوم به يکديگر براي به دست آوردن يک معلوم جديد و تبديل کردن يک مجهول به معلوم. و به بيان ديگر، تلاش ذهن براي تبديل مجهول به معلوم است.
انسان ها در جريان تفکر همواره بر آن اند تا با بهره گيري از معلومات و اندوخته قبلي در ذهن، از حجم مجهولات خويش بکاهند و بر ميزان آگاهي خود بيفزايند. و در اين مسير گاه از عهده حل مجهول بر مي آيند و گاه نيز به خطا و بيراهه مي روند. حال آيا مي توان راه هاي صحيح تفکر را از بيراهه هايي که به خطا مي انجامد، تشخيص داد؟
متفکرين و انديشمندان از ديرباز، براي مصونيت حرکت ذهن و صيانت انديشه بشر از خطا، علمي به نام منطق تدوين نموده اند که مراعات قواعد و کاربرد ضوابط آن ذهن را در دست انديشيدن ياري مي دهد.[1]پس از آنجايي که انسان در مسير تفکر، استدلال و استنتاج ممکن است دچار خطا شود براي کشف حقيقت و مصون ماندن از خطاي در تفکر، نيازمند و محتاج به يک سلسله اصول و قواعد عام و فراگير است که او را در همه جا راهنمايي کند و مانع از گمراهي وي در تفکر گردد. قواعد و قوانين منطقي به منزله يک مقياس و معيار و ابزاري براي سنجش است که هرگاه بخواهيم درباره موضوعي اعم از علمي، فلسفي، اعتقادي و يا حتي امور روزمره زندگي تفکر و استدلال کنيم بايد استدلال ها و استنتاج هاي خود را با اين معيار و مقياس بسنجيم و ارزيابي کنيم تا به طور غلط استدلال و نتيجه گيري نکنيم.
سئوال ديگري که در اينجا ممکن است به ذهن خطور کند اين است که چگونه تشخيص دهيم باورها و اعتقادات ما درست و مطابق با واقع است؟
فيلسوفان و منطق دانان مسلمان براي بازشناسي حقايق و شناخت هاي درست از پندارهاي نادرست و مخالف با واقع، معياري را مطرح نموده اند که توضيح دقيق آن، بحث مفصلي را مي طلبد که در اين مختصر مجال آن نيست و ما به صورت خيلي مختصر آن را ذکر مي کنيم. ولي در پايان منابعي را معرفي مي نماييم که مي توانيد براي توضيح بيشتر به آنها مراجعه نماييد.
مجموعه شناخت ها و باورهاي آدمي يا از سنخ معرفت هاي حضوري اند[2] و يا از سنخ معرفت هاي حصولي.[3] همه معرفت هاي حضوري خطا ناپذيرند، چون در آنها خود واقعيت عيني بدون واسطه شهود مي گردد. خطاي ادراک در صورتي قابل تصور است که ميان شخص درک کننده و شيء درک شونده (معلوم) واسطه اي باشد. که آگاهي و معرفت از راه آن تحقق يابد. اما در آنجا که واسطه اي نباشد، بلکه ذات و واقعيت درک شونده (معلوم) نزد درک کننده حاضر باشد، خطا غير ممکن و بي معناست و قابل فرض نيست.
اما معرفت هاي حصولي و با واسطه که بخش عمده معرفت هاي بشري از آنها تشکيل شده است به دو قسم تقسيم مي شوند: 1. معرفت هاي بديهي؛ 2. معرفت هاي نظري.
معرفت هاي بديهي، علي رغم اين که با واسطه اند، خطاناپذير و در نتيجه يقيني اند.[4] از اين رو، اين دسته از معرفت ها پايه بوده، معرفت هاي نظري با ارجاع به آنها ارزيابي مي شوند. بدين سان، معيار صدق گزاره هاي نظري صحت ارجاع آنها به گزاره هاي بديهي است. در صورتي صدق يک گزاره نظري ـ براي ما مُحرَز شده ـ اثبات مي گردد که بتوان آن را هم از نظر محتوا و هم از نظر صورت و شکل استدلال به بديهيات ارجاع داد.
با تبيين نکات فوق، بايد بگوييم اعتقاد آدمي راجع به خداوند، که به لحاظ تاريخي همزاد بشر است ممکن نيست خطا باشد و با گذشت زمان و پيشرفت علم پي به آن ببريم؛ چون شناخت آدمي از خداوند متعال يا از طريق علم حضوري است يعني هر انساني با رجوع به سرشت خويش، بدون نياز به تعليم و يادگيري، پي به وجود او مي برد. و يا از طريق علم حصولي و براهين و استدلال هاي عقلي متقن است که بر پايه اصول و قواعد منطقي تقرير يافتند که در هر دو صورت امکان خطا در آن معنا ندارد.
ساير اعتقادات ديني نيز از اصل معاد گرفته تا نبوت، گرچه تنها با علم حصولي قابل اثبات اند. اما براهين مستدل آنها به لحاظ رعايت اصول و ضوابط منطقي، قابل ردّ نيستند.
نتيجه آن که اعتقادات و باورهاي ديني از جمله باور به خداوند، همانند آداب و رسوم وسنت هاي غلط و دست و پاگير نيست که بدون پشتوانه فکري و منطقي جزء باورها و فرهنگ عمومي افراد شود تا با گذشت زمان و پيشرفت علم پي به خرافي بودن آنها ببريم. بلکه اصول اعتقادي اسلام بايد با تفکر و استدلال پذيرفته شود و تفکري که بر اساس ضوابط و موازين صحيح شکل گيرد، دچار خطا نمي گردد.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ محمد تقي مصباح يزدي، آموزش فلسفه، بخش دوم، تهران، سازمان تبليغات، ج1.
2ـ عبدالله جوادي آملي، شناخت شناسي در قرآن، تهران، مرکز نشر فرهنگي رجاء.
3ـ محمد فنايي اشکوري، معرفت شناسي ديني، تهران، برگ.
4ـ محمد حسين زاده، معرفت شناسي، قم، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره).
پي نوشت ها:
[1]. براي آشنايي بيشتر با علم منطق، ر.ک: مطهري، مرتضي، مجموعه آثار، تهران، انتشارات صدرا، 1374ش، ج5؛ مظفر، محمد رضا، المنطق، بيروت، انتشارات دارالمعارف، 1400ق؛ خوانساري، محمد، منطق صوري، تهران، آگاه، 1361ش.
[2]. علم حضوري، معرفتي بدون واسطه (مفهوم و صورت ذهني) است. در اين نوع معرفت، واقعيت و وجود معلوم نزد درک کننده حاضر است.
[3]. علم حصولي، معرفتي است با واسطه که از طريق مفهوم و يا صورت ذهني درک مي شود.
[4]. براي راز خطا ناپذيري بديهيات، ر.ک: حسين زاده، محمد، معرفت شناسي و مباني معرفت ديني، قم، موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره)، ص54ـ61.