براي پاسخ به اين سؤال لازم است تا به اختصار به گونه شناسي نيروهائي كه در روند انقلاب به صحنه آمدهاند، بپردازيم و به برخي افراد در قالب جريانهائي كه در دو سه دهة انقلاب اثرگذار بودهاند توجه نمائيم. آن چه كه در هر انقلاب و نظام سياسي بايد مورد توجه قرار گيرد اين است كه نيروي انساني كه مقوم و تاثير گذار در انقلاب است داراي روند و و رويش و ريزش است كه لازم است اين مسأله مورد ارزيابي قرار گيرد، چنانكه مقام معظم رهبري در اين باره فرمودند: «دل انسان غمگين ميشود و ميشكند به خاطر اين كه چرا كساني كه نان انقلاب را خوردند، نان اسلام را خوردند، نان امام را خوردند، دم از امام زمان زدند، دم از ائمة معصومين ـ عليهم السلام ـ زدند حالا طوري مشي كنند كه اسرائيل و آمريكا و سيا و هر كسي كه در هر گوشة دنيا با اسلام دشمن است، برايشان كف بزنند! اين انسان را غصهدار ميكند، ولي به شما عرض كنم نبايد خيال كرد كه اگر چهار نفر آدمي كه سابقه انقلابي دارند، از كاروان انقلاب كنار رفتند، پس انقلاب غريب ماند. همة انقلابها، همه فكرها، همة جريانهاي گوناگون اجتماعي، هم ريزش دارند، هم رويش دارند، ريزش كنار رويش،…»، «جا دارد كه دربارة اين ريزشها و رويشها، از ديدگاه جامعهشناختي و روانشناختي و تاريخي، كار كنند و بحث كنند؛ كه بحثهاي بسيار مهمي است…»[1]لذا براي پرداختن به اين مسأله و آسيبشناسي انقلاب، لازم است به مولفه هايي كه ميتواند عامل اين ريزشها باشد، اشاره نموده و روند جدائي برخي از عناصر و نيروها را را بعد از انقلاب بررسي كرد. زيرا انقلاب اسلامي با رقم خوردن مراحل اوليه پيروزي تا تثبيت نظام جمهوري اسلامي با توطئهها و فتنههايي كه از جانب نيروهاي مورد حمايت استكبار جهاني فراهم گرديده بود دست به گريبان شد و مقاومت در برابر اين جريانها و بحرانها به طور قهري صفآراييهايي را طلب كرد. لذا ما بعد از انقلاب شاهد ريزشها و جدايي برخي نيروها هستيم كه برخي از عوامل ريزش افراد و عناصر به شرح ذيل مي باشد:
علل و عوامل ريزشها
1. نبود بينش دوست براي تشخيص معيار و مرز بين حق و باطل.
2. عدم تبعيت سر پيچيي از ولايت و رهبري جامعه.
3. عدم رعايت قانون و قانونمداري و برنتابيدن قانون و عدالت.
4. نبود عقلانيت در رقابتهاي سياسي و افراط و تفريطهاي تنش زا.
5. نبود تحليل سياسي و عدم تشخيص مصلحتهاي اسلام و مسلمين.
6. عدم اعتناء و توجه به ارزش هاي بنيادين در فرهنگ و هويت ديني مردم.
7. تبري و برائت نجستن از بيگانگان و مستكبران.
8. اصرار بر مواضع غلط، حزبگراييهاي افراطي و گروه گراييهاي مذموم.
9. دنياطلبي و سوءاستفاده از اموال عمومي و بيتالمال.
10. تحجر و جمود فكري اجراي احكام.
نگاهي گذرا به جريانها و ريزش هاي دهة اول انقلاب
در دهة اول انقلاب با انبوهي از نيروها و جريانهايي مواجه بوديم كه در عرصة فعاليتهاي سياسي ظاهر شده و بعضاً در مورد انقلاب مدعي بودند، و تعداد آنها حدود دويست حزب يا گروه مي بود و آنچه از شواهد و برخي اظهارات مورخين انقلاب برميآيد اين است كه تاثير اين گروهها در مقايسه با خيل عظيم مردمي انقلاب به رهبري امام (ره) تأثير عمده و سرنوشتسازي را نداشتهاند.
برخوردهاي افراطي و تند رسانهاي و تبليغاتي و همين طور فيزيكي برخي اين احزاب و گروه ها كه بعدها حتي به برخوردهاي مسلحانه هم منجر گرديد رويه و عملكرد آنان را به منصة ظهور و بروز رساند به نحوي كه مردم از آنان روي برگرداندند و مطرود جامعه و نظام شدند، تاريخ انقلاب گواه است كه رهبري انقلاب حضرت امام (ره) تا آنجا كه اين گروهها دست به توطئه و فتنه نزده بودند برخورد عملي با آنان صورت نگرفته بود.
براي مثال رهبر انقلاب به سران جبهة ملي فرصت دادند با اينكه پرونده آنان در نهضت ملي نفت و ديگر برههها براي امام (ره) روشن بود، همان طور كه به نهضت آزادي و هم مسلكان آنان فرصت داده شد ولي، آنان به جاي همراهي با مردم و توجه به خواست جامعه مسلمان ايران اهداف جناحي و گاه حتي خصمانه اي را دنبال مي كردند مثلاً داعيه تجزيهطلبي و قوميتگرايي را مناطق مختلف ايران از تركمن صحرا گرفته تا كردستان تقويت مي كردند و حتي امنيت ملي و تماميت ارضي كشور را به مخاطره انداختند. تا جايي كه طرح خودمختاري توسط سران گروههاي كُرد تسليم دولت شد. حتي برخي از آنها سر از لانه جاسوسي آمريكا در آوردند اسناد لانه جاسوسي گواه خوبي در اين باره ميباشد، در جنگ تحميلي عليه دفاع مشروع ملت مسلمان و انقلابي اعلاميه پراكني نمودند و در صدد تضعيف صفوف مجاهدين اسلام بودند افرادي مانند بنيصدر كه داعية مليگرايي داشتند ولي در سر اهداف ديگري را مي پروراندند با اين حال امام (ره) فرصتهاي باورنكردني به ايشان دادند و حتي فرصت فرماندهي كل قوا را براي او فراهم نمود، اما ديري نپاييد كه خيانتهاي او در واقعه طبس و همينطور در واگذاري اراضي ميهن اسلامي به دشمن براي مردم روشن گرديد تا اينكه او خود را از صف نظام و مردم جدا كرد و مردم هم رأيشان را باز پس گرفتند.
نيز گروه هاي مانند: منافقين و چريكهاي فدائي خلق، بعد از پيروزي انقلاب به دليل وابستگي هايي كه داشتند نتوانستند پايگاه مردمي براي خود فراهم كنند و دست رد به سينهشان زده شد و تا زماني كه دست به توطئه و حركت مسلحانه نزده بودند به آنها فرصت داده شد. در اين باره حضرت امام (ره) مي فرمايد: «بعضي احزابي كه انحرافي هستند،ما آنها را جزء مسلمين هم حساب نميكنيم، مع ذلك چون بنابر قيام مسلحانه ندارند و فقط صحبتهاي سياسي دارند، هم آزادند و هم نشريه دارند به طور آزاد، پس بدانيد كه ما اين طور نيست كه با احزاب يا گروه هاي ديگر دشمني داشته باشيم.»[2]گروهك منافقين كه در سال 54 اعلان ايدئولوژي ماركسيستي ميكند و در آن سالها يك تصفيه درون گروهي خونين با نيروهاي مذهبي داشته و ماهيت آنها بر انقلابيون مسلمان معلوم ميگردد و اينان كه تا مرز انهدام و انحلال پيش ميروند، بعد از انقلاب، از فضاي بازي كه پديد آمده بود سوء استفاده نمود و با عنوان و آرام مذهب به جذب نيروهاي جوان و نفوذ در نهادها و انجمنها و جمعآوري سلاح روي آورد و با تحركات تند و راديكالي فضا را نامساعد نموده و موجبات درگيريهاي خياباني و جنگ مسلحانه را مهيا كرده و براي مردم ترديدي باقي نميماند كه آنها نقشي جز عمله و نوكري استعمار را ندارند و «باز گذاشتن دست كساني كه قصد توطئه نسبت به اسلام و ملت اسلام دارند خيانت است.»[3] آنان با انجام ترورهاي كور و اعلان جنگ مسلحانه و قرار گرفتن در مقابل ملت انقلابي، خود را سرانجام به دامن دشمن بعثي انداختند و دشمن نظام و مردم خود گرديدند هر چند كه در ابتداي انقلاب خود را همراه مردم تلقي مي كردند.
همين طور امام (ره) به آقاي شريعتمداري و خلق مسلمان مجال و فرصتهاي زيادي دادند و با اين كه سابقة سازش و تأييدات او نسبت به طاغوت معلوم بود و ايشان بعد از واقعة 15 خرداد در پاسخ به علماي تبريز ميگويد: سعي كنيد به اعلي حضرت توهين و بياحترامي ننمائيد، من به امام خميني گفتم كه با شاه اين طور رفتار نكن اما او گوش نداد و به اين روز افتاد.[4]اما حضرت امام (ره) با اين همه مخالفت او با اصول بنيادين انقلاب و ترتيب توطئه حملة حزب خلق مسلمان به قم، مردم را طي اعلاميهاي به حفظ آرامش و خودداري از درگيري دعوت نمود و سعي و تلاش نمودند تا او از صف نظام مردم جدا نشود، ولي متأسفانه اين فرد با قطبزاده براي مشروعيت دادن كودتايي كه طي آن بايد بيت امام (ره) و محلة جماران نابود ميشد، همداستان ميشود و پس از كشف توطئه شخصاً طي يك مصاحبه تلويزيوني، اقرار و اعتراف به خيانت مينمايد و علماي اعلام و خبرگان با اعلان خلع مرجعيت او به پرونده او خاتمه ميدهند.[5]تحجرگرايان و مقدسنمايان، گروه ديگري بودند كه خود ر ا از صف نظام جدا كردند حضرت امام درباره خطر آنان متذكر ميشوند كه «امروز عدهاي با ژست تقدس مآبي چنان تيشه به ريشة دين و انقلاب و نظام ميزنند كه گويي وظيفهاي غير از اين ندارند. خطر تحجرگرايان و مقدس نمايان… كم نيست طلاب عزيز لحظهاي از فكر اين مارهاي خوش خط و خال كوتاهي نكنند.»[6] «اينان با تزويرشان از درون محتواي انقلاب و اسلام را نابود ميكنند اينها با قيافهاي حق به جانب و طرفدار دين و ولايت همه را بيدين معرفي ميكنند. بايد از شر اينها به خدا پناه بريم.»[7]
جريان منتظري و مهدي هاشمي
در اين باره آن چه كه بيشتر جلب توجه مينمايد، نامه امام (ره) در تيرماه 1362 در خصوص مهدي هاشمي به مجلس خبرگان است كه فرمودند: بايد بدانيد كه تبهكاران و جنايت پيشگان بيش از هر كس چشم طمع به شما دوختهاند و با اشخاص منحرف نفوذي در بيوت شما با چهرههاي صددرصد اسلامي و انقلابي ممكن است خداي نخواسته فاجعه به بار آوردند و با يك عمل انحرافي نظام را به انحراف كشانند….»[8]مهدي هاشمي در نامه خود به آقاي منتظري به همين مطلب معترف بوده و ميگويد: خدا را گواه ميگيريم كه قطع رابطه با نظام رهآورد مجموع حركتهايي بود كه ايشان با زمينهسازي… بزرگ نشان دادن ضعفها و كمبودهاي كشور و ارائه تحليل هاي افراطي و القائات حساب نشده، طي چندين ماه انجام داده است.[9] و امام خميني طي نامهاي در 12/7/65 به آقاي منتظري ضمن دادن فرصت و نصايحي به ايشان ميفرمايند: من تأكيد ميكنم كه شما دامن خود را از ارتباط با سيد مهدي پاك كنيد كه اين راه بهتر است … هيچ عكسالعملي در رسيدگي به امر او از خود نشان ندهيد كه رسيدگي به امر جنايت مورد اتهام، حتمي است…[10]اما با نهايت تأسف، ايشان پيشنهاد امام (ره) را رد كردند بلكه به گفته خودشان سعي كردند خواب را از چشم امام (ره) بگيرند! امام (ره) با عباراتي چون من از شما خواهش ميكنم كه اين كارها را كنار بگذاريد و مشغول كار خود شويد درصدد حفظ ايشان از ورطة سقوط بودند، اما ايشان با خشونت و گستاخي به امام پاسخ دادند: لا يكلف الله نفساً الا وسعها[11] و بالاخره ايشان به بلندگوي ليبرالها و منافقان تبديل شده و علناً مطالبي خلاف مصلحت نظام در سخنرانيهاي عمومي مطرح ميكردند از جمله «دشمنان ما كه اين جنگ را تحميل كردند آنها پيروز از كار درآمدند!چقدر نيرو از ايران و از دست ما رفت… بايد اينها بررسي شود و ببينيم اگر اشتباهي كردهايم، اينها توبه دارد!»[12] امام (ره) هشدار ديگري به ايشان ميدهند: «كساني كه از منافقين و ليبرالها دفاع ميكنند، پيش ملت عزيز و شهيد دادة ما راهي ندارند. اگر ايادي بيگانه و ناآگاهان گول خورده كه بدون توجه بلندگوي ديگران شدهاند از اين حركات دست برندارند، مردم ما آنها را بدون هيچگونه گذشتي طرد خواهند كرد.[13]
دهة دوم و سوم انقلاب
دهة دوم انقلاب كه با پذيرش قطعنامه 598 و رحلت حضرت امام(ره) و شروع دوران سازندگي آغاز ميشود، با جريان و نيروهايي مواجه هستيم كه به گونههاي متفاوت مواضع خود را ظهور و بروز دادهاند كه متأسفانه به علل مختلفي كه پيش از اين برشمرديم برخي از اين نيروها از صحنه انقلاب كنار ميروند و يا به عرصه سقوط گام مينهند.
جريان روشنفكري و غرب گرا
شيفتگي در مقابل فرهنگ غرب براي طيفهايي از جريان روشنفكري موجب گرديد تا نسبت به اسلام و آموزههاي آن و مبلغان ديني موضع خصمانهاي را دنبال كنند و از آن رو كه اين نظام بر اساس مباني فرهنگ اسلامي جامعه و خواست مردم شكل گرفته بود، آنان زبان به اعتراض گشوده و درصدد تضعيف اين مباني گام برداشتند و اصول و مباني معرفتي نظام جمهوري اسلامي را با دنوري هايي، مانند قبض و بسط شريعت، تجربه نبوي، پلوراليسم ديني مورد هجمه قرار دادند و با دست يابي به برخي محافل علمي با شبههافكني و ترجمه متون غربي درصدد استحالة نيروهاي انقلاب و جدايي مردم از زمامداران و رهبران نظام برآمدند، اما علي رغم اهانتها و تهمتهاي ناروا كه به نظام اسلامي زده ميشود، همچنان كرسي و محفل اين شبههآفرينان برقرار بوده و اميد آن ميرود با اينكه ترديد آفريني آنان براي مردم متدين ايران اسلامي رنگي ندارد اما شايد اين فرصتي باشد تا براي مردم با ايمان ما بيشتر ماهيت اين افراد آشكار گردد.
جريان استحاله شده و تجديدنظرطلب
تجديد نظر طلبان همان انقلابيون پشيمان و متأثر از دنياي غرب هستند كه با سوء استفاده از فضاي پيش آمده و بدون توجه به هويت ديني ميليونها مسلمان و متدين كه در احكام اسلامي پيروي حقمدارانه از مراجع تقليد مينمايد به انكار برخي ضروريات دين روي آورده و ارزشها و باورهاي ديني و نهادهاي ديني را مورد اهانت و استهزاء قرار دادند و آنان تا حدي پيش رفتند كه امنيت ملي را با هدايت آشوبهاي خياباني مورد تهديد قرار دادند. آنان با تعرض به دادگاهها و عدم تمكين به قانون با انگ دادگاه سياسي درصدد ضايع نمودن حقوق شهروندي برآمده و به دنبال مصونيتهاي فراقانوني بودند كه هشياري مردم و برخورد قاطع مسئولين ميتوانست جلوي آن را بگيرد.
جريان غربگرا همواره سعي و تلاش بر اين داشت، تا نيروهاي تجديدنظر طلب و استحاله شده و برخي انجمنهاي اسلامي مورد نفوذ منافقين در دانشگاهها را به هر نحو شده به افراطيگري و خروج از حاكميت و آشوب عليه نظام بكشاند. اما با هوشياري بيشتر مردم چند صباحي نگذشت كه مردم انقلابي با پيروي از علماي اسلام و روحانيت دلسوز از اين قبيل جريانهاي هتاك روي برگرداندند و در آخر آنها تنها و بي ياور ماندند.
البته درباره احزاب و گروه هايي كه در انقلاب و بعد از آن به وجود آمدند بايد نكاتي را خاطر نشان كرد:
1. حضرت امام (ره) در اين باره فرمودند: اين مسئله روشن است كه بين افراد و جناحهاي موجود وابسته به انقلاب، اگر اختلاف هم باشد صرفاً سياسي است ولو اينكه شكل عقيدتي به آن داده شود، چرا كه همه در اصول با هم مشتركند و به همين خاطر است كه من آنان را تأييد مينمايم. نيز مقام معظم رهبري فرمودند: اگر جناحها بيشتر يكديگر را تحمل كنند، وجود دو جناح نه تنها مضر نيست بلكه مفيد هم هست.[14]2. مقام معظم رهبري دربارة جناحهاي موجود فرمودند: جناحهاي سياسي بايد موضعشان را مشخص كنند بايد صريحاً نسبت به آن كسي كه با اسلام مخالف است، با انقلاب مخالف است، با راه امام مخالف است، با اساس اسلامي براي اين نظام مخالف است، موضع و مرزهايشان را روشن كنند، همين طور در مقابل كساني هم كه علي الظاهر متدينند، اما به تحول انقلاب و به اصل انقلاب هيچ اعتقادي ندارند.»[15]3. امام راحل (ره) در توصية ديگري، به جناحها و افراد مربوط به آنها ميفرمايند: «اگر در اين نظام كسي يا گروهي خداي ناكرده، بيجهت در فكر حذف يا تخريب ديگران برآيد و مصلحت جناح و خط خود را بر مصلحت انقلاب مقدم بدارد، حتماً پيش از آنكه به رقيب يا رقباي خود ضرر بزند به اسلام و انقلاب لطمه وارد كرده است.»[16]4. از عواملي بركناري برخي افراد و نيروها عدم رعايت قانونمنداري و عدم حفظ مصلحت نظام و ارزشهاي ديني مردم بود حضرت امام در اين باره مي فرمايند: «اگر ميخواهيد كه از صحنه بيرونتان نكنند بپذيريد قانون را.»[17] لكن متأسفانه برخي از نيروها و افراد اين معيارها را رعايت نكردند و مصونيتهاي فراقانوني طلب نمودند و مصلحت نظام و اسلام را مورد تعرض قرار دادند كه برخورد قانوني دادگاه ها و همين طور ردّ صلاحيت برخي افراد معلول همين عوامل بوده است.
معرفي منبع جهت مطالعه بيشتر:
1. آسيب شناسي انقلاب اسلامي از نگاه امام خميني(ره)، حسين شيدائيان، انتشارات ياقوت.
پي نوشت ها:
[1] . روزنامة رسالت، 27/9/78.
[2] . 22/2/60 كلام امام، راه امام، گروهها.
[3] . امام خميني (ره)، كلمات قصار، مؤسسة نشر آثار امام ص 30.
[4] . نگاهي كوتاه بر اهم رويدادهاي انقلاب، واحد مطالعات و تحقيقات سازمان تبليغات اسلامي، 1379، ص 31.
[5] . همان، ص 34.
[6] . صحيفة امام، ج 21، ص 278.
[7] . همان، ص 278.
[8] . نگاهي كوتاه بر اهم رويدادهاي انقلاب، همان، ص 127.
[9] . همان، ص 133.
[10] . همان، ص 132.
[11] . همان، ص 133.
[12] . همان، ص 137.
[13] . همان، ص 138.
[14] . روزنامةرسالت، موخه 24/2/79، ص 3.
[15] . روزنامةرسالت، مورخه 24/2/79، ص 4.
[16] . نگاهي بر اهم رويدادهاي انقلاب، همان، ص 123.
[17] . كلمات قصار، امام (ره) ، همان، ص 130.