خداوند در آيه 60 سوره توبه موارد مصرف زكات يا همان صدقه واجب را ذكر مي كند. در مجموع هشت مورد را نام مي برد كه دو مورد از آنها فقير و مسكين هستند. «إِنَّمَا الصدَقَت لِلْفُقَرَاءِ وَ الْمَسكِينِ وَ الْعامِلينَ عَلَيْها وَ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَ فِي الرِّقابِ وَ الْغارِمينَ وَ في سَبيلِ اللَّهِ وَ ابْنِ السَّبيلِ فَريضَةً مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ عَليمٌ حَكيم » زكات ها مخصوص فقرا و مساكين و كاركنانى است كه براى (جمع آورى) آن زحمت مى كشند، و كسانى كه براى جلب محبّتشان اقدام مى شود، و براى (آزادى) بردگان، و (اداى دين) بدهكاران، و در راه (تقويت آيين) خدا، و واماندگان در راه اين، يك فريضه (مهم) الهى است و خداوند دانا و حكيم است!
در ميان مفسران گفتگو است كه آيا فقير و مسكين، مفهوم واحدى دارند و به عنوان تاكيد در آيه فوق ذكر شده اند؟و بنابراين مصارف زكات،هفت مصرف مى شود،و يا اينكه دو مفهوم مخالف دارند؟غالب مفسران و فقها احتمال دوم را پذيرفته اند، به اين معنا كه مفهوم فقير و مسكين متفاوت است.
علامه طباطبايي با توجه به ظاهر اين دو واژه، مي گويد: «از كلمه فقير كه مقابل غنى است چنين مى فهميم كه فقير آن كسى است كه تنها به امرى عدمى توصيف شده باشد، يعنى توصيف شده به نداشتن مالى كه حوائج زندگيش را برآورد، در مقابل غنى به امرى وجودى، يعنى دارايى و تمكن توصيف شده است. اما مسكين، تنها به ندار نمى گويند، بلكه به كسى مى گويند كه علاوه بر اين امر عدمى، دچار ذلت و مسكنت هم باشد، و اين وقتى است كه فقرش به حدى برسد كه او را خوار سازد، مثلا مجبور شود به اينكه از آبروى خود مايه بگذارد و دست پيش هر كس و ناكس دراز كند، مانند كور و لنگ كه چاره اى نمى بينند جز اينكه از هر كسى استمداد كنند. و بنابراين، مسكين حال و وضعش بدتر از فقير است.»[1]
بنابراين فقير كسى است كه در زندگى خود كمبود مالى دارد، هر چند مشغول كسب و كارى باشد و هرگز از كسى سؤ ال نكند؛ اما مسكين نيازش شديدتر است و دستش از كار كوتاه است،و به همين جهت از اين و آن سؤ ال مى كند.شاهد اين موضوع ، نخست ريشه لغت مسكين است كه از ماده (سكون ) گرفته شده ، گويا چنين كسى بر اثر شدت فقر، ساكن و زمينگير شده است.ديگر اينكه ملاحظه موارد استعمال اين دو كلمه در قرآن معنى فوق را تاييد مى كند،از جمله در آيه 16 سوره بلد مي خوانيم : «او مسكينا ذا متربة»يا مسكين خاك نشينى را اطعام كند. و در آيه 8 سوره نساء مي خوانيم : «و اذا حضر القسمة اولوا القربى و اليتامى و المساكين فارزقوهم»هر گاه خويشاوندان و يتيمان و مسكينان،در موقع تقسيم ارث،حضور يابند، چيزى از آن به آنها ببخشيد. از اين تعبير استفاده مى شود كه منظور از مساكين سائلانى است كه گاه در اين مواقع حضور مى يابند.و در آيه 24 سوره قلم ميخوانيم: «ان لا يدخلنها اليوم عليكم مسكين» امروز هيچ مسكينى نبايد در محوطه زراعت شما حضور يابد! كه اشاره به سائلان است. همچنين تعبير به اطعام مسكين يا طعام مسكين در آيات متعددى از قرآن نشان مي دهد كه مساكين افراد گرسنه اى هستند كه حتى نياز به يك وعده غذا دارند.در حالى كه از پاره اى از موارد استعمال كلمه (فقير) در قرآن به خوبى استفاده مى شود كه فقرا، افراد آبرومندى هستند كه هرگز روى سؤ ال ندارند، اما گرفتار كمبود مالى هستند. مانند آنچه در آيه 273 سوره بقره ديده مى شود: «للفقراء الذين احصروا فى سبيل الله لا يستطيعون ضربا فى الارض يحسبهم الجاهل اغنياء من التعفف»انفاق براى فقيرانى است كه در راه خدا گرفتار شده اند، و آنچنان ظاهر خويش را حفظ مى كنند كه جاهل از شدت عفت نفس آنان،چنين مى پندارد كه غنى و بى نيازند. از همه اينها گذشته در روايتى كه محمد بن مسلم از امام صادق عليه السلام يا امام باقر عليهالسلام نقل كرده، مى خوانيم كه از آن حضرت درباره (فقير) و (مسكين) سؤ ال كردند، فرمود: «الفقير الذى لا يسئل و المسكين الذى هو اجهد منه الذى يسئل»فقير كسى است كه سؤ ال نمى كند، و مسكين حالش از او سخت تر است ، و كسى است كه از مردم سؤ ال و تقاضا مى كند. همين مضمون در حديث ديگرى از ابو بصير از امام صادق عليه السلام نقل شده است ، و هر دو صراحت در مفهوم فوق دارد.[2]
پي نوشت:
[1] . ترجمه تفسير الميزان، دفتر انتشارات اسلامى جامعه مدرسين حوزه علميه قم، 1374، ج9، ص: 417
[2] . تفسير نمونه، دارالكتب الاسلاميه، 1374، جلد 8، ص6-8