خانه » همه » مذهبی » چه جوری می تونم به موضوع توکل بر خدا و قضا و قدر الهی یقین پیدا کنم؟

چه جوری می تونم به موضوع توکل بر خدا و قضا و قدر الهی یقین پیدا کنم؟

انسان نمی تواند در کارها بر خدای تعالی توکل حقیقتی داشته باشد مگر اینکه یقین کند که جز خدای کسی فاعل و مؤثر در این عالم نیست. و منشأ هر موجودی و هر فعلی از خلق و روزی، و عطاء و منع، و غنی و فقر، رحمت و بیماری، و عزلت و ذلت و مرگ و زندگی … و هر چیزی که نامی دارد، یگانه مبدع و مخترع آن خدای تعالی است که هیچ شریک را نیازی برای او نیست. انسان باید این را نکته را کشف کند و به یقین دریابد. که بعد از کسف این مطلب دیگر به غیر او هیچ توجه و نظر نکند، بلکه بیم و امیدش یکسره به او و وثوق و اعتمادش تنها بر او باشد، که فاعل منحصر و یگانه،‌ اوست نه غیر او،‌ و جز او همه رام و تحت سلطه اویند که هیچ استقلالی حتی در به حرکت درآوردن ذره ای در پهنه آسمان و زمین ندارند.
هنگامی که درهای معارف به روی انسان گشوده شد این مطلب برای او تمامتر و کامل تر از مشاهده با چشم، روشن می شود، و فقط شیطان است که او را از این توحید بازمی دارد و در قلب او به واسطه التفات به بعضی از وسائط که در آغاز آنها را منشأ اثر برای بعضی امور می پنداشت، شائبه شرک می اندازد. چنانکه برای باران بر ابر اعتماد می کند و برای روئیدن کشت و رشد و نمو زراعت به بارش باران امید می بندد و در سیر و حرکت کشتی به وزش باد دل خوش می دارد، و در حدوث زمینی بر ستاره بینی و ارتباط کواکب با این حوادث تکیه می کند.
تردیدی نیست که امثال این توجهات نتیجه جهل به حقایق امور است زیرا کسی که حقیقت جهان چنانکه هست بر او منکشف شود، می داند که آسمان و ستارگان و باد و ابر و باران و انسان و حیوان و دیگر مخلوقات همگی مقهور وجود یگانه حق تعالی هستند که شریک و انبازی ندارد. پس می داند که مثلا باد همان هواست و هوا بخودی خود و بدون محرک به حرکت درنمی آید و این محرک تا متحرک دیگری نداشته باشد هوا را به جنبش در نمی آورد، … و همین طور تا برسد به محرک اول که نه محرکی دارد و نه به خود متحرک است، و حال به همین منوال است، در مورد دیگر وسائط از قبیل افلاک و ستارگان و کائنات جو و موجودات زمینی از جماد و نبات و حیوان. (ر.ک علم اخلاق اسلامی، مهدی نراقی، ترجمه: دکتر مجتبوی، ص191)
توکل از ماده وکالت به معنای سپردن کارها به خداوند و اعتماد بر لطف او است. مرحوم راغب اصفهانی در مفردات می گوید: «توکل» اگر با حرف «علی» بیاید به معنای اعتماد کردن می باشد. (راغب اصفهانی، مفردات، ماده وکل).
مرحوم سید عبدالله شبر، از علمای بزرگ اخلاق در تفسیر توکل می گوید: «توکل منزلی از منزلگاه های دین و مقامی از مقامات اهل یقین بلکه از درجات مقربین است. حقیقت توکل همان اعتماد قلبی در همه کارها بر خداوند و صرف نظر کردن از غیر او است و این منافاتی با تحصیل اسباب ندارد مشروط بر این که اسباب را در سرنوشت خود، اصل اساسی نشمرد. پس توکل به معنای ترک فعالیت و کوشش جسمانی و تدبیر عقلانی نیست، چون این کار در شریعت مقدس حرام و قبیح است و در شرع مقدس اسلام، تلاش در اموری مانند صنعت و زراعت و سایر راه های به دست آوردن رزق و روزی و تأمین معاش، امری محبوب و مورد تأکید است. (اخلاق شبر، ص 275، با تلخیص و تصرف).
پس توکل مفهوم ظریف و دقیقی دارد که در عین توجه داشتن به عالم اسباب، انسان را از غرق شدن در آن و دل بستن به غیر خدا و آلودگی به شرک باز می دارد. انسان باید با کمال قدرت و قوت از هر گونه وسیله شروع برای پیروز شدن بر مشکلات بهره گیرد و موانع را از سر راه خود بردارد و با این حال متکی به لطف پروردگار و قدرت بی پایان او باشد و پیروزی را از او بداند نه از غیر او.
در حدیثی رسول گرامی اسلام(ص) از جبرئیل(ع) می پرسد: توکل بر خداوند متعال چیست؟ جبرئیل(ع) در پاسخ می گوید: «العلم بان المخلوق لایضر و لا ینفع ولا یعطی و لا یمنع و استعمال الیأس من الخلق؛ حقیقت توکل علم و آگاهی به این است که مخلوق نمی تواند زیانی برساند و نه سودی و نه چیزی ببخشد و نه از آن باز دارد، و نیز توکل مأیوس شدن از خلق است (یعنی همه چیز را از خدا و به فرمان او بداند) (بحار، ج 68، ص 138، ح 23).
در حدیث دیگری می خوانیم که معصوم(ع) در پاسخ پرسش درباره توکل فرمود: «لا تخاف سواه» توکل این است که از غیر خدا نترسی. (بحار، ج 68، ص 143 ، ح 42).
از این تعبیرات به خوبی استفاده می شود که روح و حقیقت توکل، بریدن از مخلوق و پیوستن به خالق است. در عین حال در روایات اسلامی شدیدا این معنا نفی شده است که مفهوم توکل، ترک استفاده از اسباب و وسایل عادی است. در حدیث معروفی آمده است: مرد عربی در حضور پیامبر(ص) شتر خود را رها کرد و گفت: «توکلت علی الله».
پیامبر اکرم(ص) فرمود: «اعقلها و توکل» شتر را پایبند بزن و سپس توکل بر خدا کن (با توکل زانوی اشتر ببند) (المحجه البیضاء، ج 7، ص 426).
اصولا مشیت خداوند بر این قرار گرفته که مردم در این عالم برای رسیدن به مقصود از اسباب وسایل موجود کمک بگیرند. در حدیث معروف از امام صادق(ع) آمده است: «ابی الله ان یجری الاشیاء الا بأسباب فجعل لکل شیء سببا؛ اراده الهی بر این قرار گرفته که همه چیز مطابق اسباب جریان یابد، به همین جهت برای هر چیزی سببی قرار داده است. (اصول کافی، ج 1، ص 183، ح 7).
بنابراین بی اعتنایی به عالم اسباب نه تنها توکل نیست، بلکه به معنای بی توجهی به سنت های الهی است و این با روح توکل ناسازگار است.
پس به طور خلاصه، توکل بر خداوند یعنی اعتماد کردن به او و واگذار کردن کار به او و تسلیم اراده او بودن و استقلال ندادن به اسباب و توجه کامل به مسبب الاسباب یعنی خداوند متعال. یعنی در عین استفاده از اسباب توجه داشته باشیم که اسباب از خود چیزی ندارند و در تأثیر مستقل نمی باشند بلکه تکیه گاه آنها نیز خداوند متعال است. (با استفاده از المیزان، ج 5، ص 239).
مراحل توکل : توکل را می توان بطور کلی بر سه قسم تقسیم کرد:
1- توکل زبانی : یعنی آن توکلی که فقط با زبان گفته می شود توکلت علی الله (برخداتوکل کردم ) این توکل از ارزش معنوی برخودار نیست.
2- توکل اعتقادی : یعنی آن توکلی که ناشی از این اعتقاد است که واقعا همه کاره خداوند تبارک و تعالی است و حقیقتا او تکیه گاه همه چیز و همه کس است با توجه به این اعتقاد توکل بر خدای تعالی می شود و سپس بر کاری اقدام می گردد این توکل از ارزش معنوی برخودار است که اکثر مسلمان ها می توانند با توجه به این مرحله توکل کارهای خود را آغاز کنند.
3- توکل قلبی : یعنی آن توکلی که از حالات بلکه از ملکات فضیله نفس انسانی گشته است و شاید حدیث شریف زیر به این مرحله عالی از توکل اشاره داشته باشد: علی بن سوید می گوید از امام موسی بن جعفر(ع ) درباره این آیه شریفه ((و من یتوکل علی الله فهو حسبه )) هر کس بر خدا توکل کند خدا او را بس است پرسیدم حضرت فرمود: ((التوکل علی الله درجات منها ان تتوکل علی الله فی امورک کلها فما فعل بک کنت عنه راضیا تعلم انه لا یألوک خیرا و فضلا و تعلم ان الحکم فی ذالک له فتوکل علی الله بتفویض ذالک الیه وثق به فیها و فی غیرها; توکل بر خدا دارای درجاتی است از جمله اینکه در تمام کارهایت برخدا توکل کنی پس هر چه خدا با تو انجام داد (و اراده حکمت آمیزش بر هر چه تعلق گرفت ) راضی باشی علم و یقین داشته باشی که او از هیچ خیز و فضلی دریغ نکند و نیز علم و یقین داشته باشی که حکم و فرمان در این جهت با اوست پس با واگذاری کار به او بر او توکل کن و به او در کارهای خود و کارهای غیر خود وثوق (اطمینان و آرامش ) داشته باش )), (ترجمه اصول کافی کلینی , ج 3, ص 106, ر 5).
در این حدیث به دو مقام بلند معنوی که از ارکان ایمان هم هستند اشاره شده است :1- مقام رضا 2- مقام تفویض . امام علی (ع ) می فرمایند: ((الایمان علی اربعه ارکان , التوکل علی الله و التفویض الی الله و التسلیم لامرالله و الرضا بقضاء الله ; ایمان چهار رکن دارد 1- توکل برخدا 2- تفویض الی الله 3- تسلیم امرالله 4- رضا به قضای الهی )), (میزان الحکمه , ج 1, ص 318, ر 1348).
در نتیجه ایمان که خود فقط یک امر قلبی است نه اعتقادی و زبانی چهار رکن دارد که همه آنها نیز قلبی می باشند بنابراین آن توکلی در کلام امام موسی بن جعفر(ع ) مراد است که قلبی باشد در چنین توکلی علم , یقین , وثوق و آرامش نهفته است و توکل کننده ذره ای دغدغه و ناآرامی ندارد توکل قسم اول از آن منافقین است زیرا صرفا توکل زبانی است و باطن بدان اعتقادی ندارد توکل قسم دوم بهره عامه مسلمانان است و توکل قسم سوم ویژه موئمنان واقعی است که دستیابی به آن بسیار مشکل و در درازمدت می باشد و هر کس به این مقام و مرحله سوم رسید متوکل واقعی می باشد
در پایان به برخی آثار و ثمرات توکل بر خداوند اشاره می شود:
1. قوت قلب: امیر مؤمنان(ع) می فرماید: «اصل قوه القلب التوکل علی الله ؛ ریشه و اصل قوت قلب، توکل بر خدا است». (میزان الحکمه، ج 1، ص 318، ح 1348).
2. رام شدن دشواری ها و آسان گشتن اسباب: امیر مؤمنان(ع) می فرماید: «من توکل علی الله ذلت له الصفات و تسهل علیه الاسباب؛ هر کس بر خدا توکل کند، سختی ها در برابرش رام و اسباب و وسایل برای او آسان و هموار می گردد». (غرر الحکم، شماره 9028).
3. شکست ناپذیر شدن: حضرت باقر(ع) می فرماید: «من توکل علی الله لا یغلب و من اعتصم بالله لا یهزم؛ هر کس بر خداوند توکل و اعتماد کند، شکست نمی خورد و هر کس به دامن او چنگ زند، مغلوب نمی گردد». (میزان الحکمه، ج 4، 22547).

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد