در خصوص اين سوال توجهتان را به مباحث ذيل جلب مي نمائيم:
علل ناسزا گويي:
براي اين كه بتوانيد گفتار و رفتار ديني خود را با تناسب گفتار و رفتاري آنها تنظيم كنيد لازم است به علل مختلف ناسزاگويي افراد از جهات مختلف توجه داشته باشيد و بعد از بررسي ببينيد كدام علت يا علل در مورد آن فرد صادق است و پس از شناخت علل آن به درمان و معالجة آن مشكل بپردازيد. نميتوان به شكل كلي قضاوت كرد و گفت هركسي ناسزا مي گويد به اندازة زشتي سخنانش، باطني زشت و كريه دارد. گاهي افراد در ناسزاگويي خود تا حدود زيادي تقصير زيادي ندارند و فقط عدهاي معدودي از روي غرض و آگاهي ناسزا ميگويند.
برخي از علل ناسزاگويي به قرار زير است:
1. فشارهاي روحي و عاطفي، و ناكاميها[1]2. تفكرات غلط و توقعات بيش از حد[2] (بهخاطر عدم آگاهي از وظائف خاص هر مسئول)
3. بي عدالتي و فاصلة طبقاتي
4. عملكرد بد برخي از مسئولين
5. شايعه و شبهه پراكني
6. مورد سوء استفاده سياسي قرار گرفتن
7. يادگيري و تحت تأثير محيط بد تربيتي خانواده يا محيط زندگي قرار گرفتن
8. غرض و مخالفت عمدي.
علاج ناسزاگويي و تغيير برخوردها:
در زندگي ائمة اطهار _ عليهم السلام _، علماء و پيروان ايشان به داستان هاي متعددي بر مي خوريم كه آنها با برخورد صحيح، همدلي، ابراز محبت و رفع نيازهاي عاطفي و مالي افراد ناسزاگو را مطيع و دوستدار و اسير مهر و محبت خود كرده اند.
رشته اي بر گردنم افكند دوست
ميكشد هر جا كه خاطر خواه اوست
يكي از بستگان امام سجاد _ عليه السلام _ در حضور جمع سخنان نامناسبي به ايشان گفت، امام سكوت كردند بعد به اصحاب خود فرمودند: شنيديد، دوست دارم با هم برويم جواب او را بدهم و شما بشنويد، در راه مرتب آيه والكاظمين الغيظ (پرهيزكاران خشم خود را فرو مي برند)[3] را تكرار مي كردند. درب منزل ايشان كه رسيدند درب زدند آن فرد بيرون آمد حضرت با خونسردي تمام و مهرباني رو به ايشان كردند و گفتند اگر آنچه گفتي در من هست از درگاه خدا طلب آمرزش مي كنم و اگر در من نيست از خدا مي خواهم تو را ببخشد، آن مرد تحت تأثير مهرباني و لطف امام قرار گرفت جلو آمد امام را بوسيد و بعد گفت: نه من خود مستحق همة آن ناسزاها هستم.[4]مالك اشتر، سردار شجاع امام علي _ عليه السلام، به مسجد رفت و در حق آن مرد بازاري گستاخ كه به سمت او آشغال پرتاب كرده بود دعا كرد. امام حسن – عليه السلام – به آن مرد شامي ايي كه به او ناسزا گفت كمك مالي و احسان عاطفي نمودند و بر آن ها تأثير گذاشتند.[5] عالم بزرگ مرحوم كاشف الغطاء براي مرد فقيري كه بر اثر سوء تفاهم به صورتشان آب دهان انداخت او كه امام جماعت بود از سجاده برخاست از بين صفوف نماز جماعت كمك مالي جمع كردند و خشم خود را بروز ندادند.[6] آري همة اين برخوردهاي خوب و خوش رفتارهايي در مقابل بد رفتاري ها، درس زندگي و ارتباطات سالم اسلامي و انساني به ما مي دهد.[7]حال باتوجه به مطالب بالا نكاتي كاربردي بيان ميداريم.
چه بايد كرد؟
1. همدلي:
گاهي همدلي در برخي از موارد اثر عجيبي ميگذارد فردي كه در اجتماع حقاش ضايع شده و يا بي عدالتياي را چشيده و يا در اثر فشار زندگي و استرسها در تنگنا است و ظرفيت كمي هم دارد نياز به همدلي و عطوفت دارد. گاه ناشنيده گرفتن ناسزاها و سكوت اثربخش تر از جواب دادن است؛ تكريم شخصيت و برجسته كردن صفات مثبت او و تشويق آن صفات در جمع مي تواند رابطة صميمي ايجاد كنيد و در كل درجة پذيرش حق را بالا ببرد.
2. شفاف سازي:
گاهي افراد مورد سوءاستفاده سياسي برخي از افراد مغرض قرار ميگيرند يعني به جاي اين كه افراد مغرض به جنگ علني بپردازند با اغفال برخي از افراد ساده دل و بياطلاع و شايعهپراكني و شبهه افكني و با رنگ و لعاب حق طلبانه و اصلاحگرانه وارد ميدان ميشوند، اين افراد كه آلت دست دشمنان زيرك واقع مي شوند چون گمان ميكنند حق كشي شده و يا مسئولين به دنبال مقاصد و منافع خود هستند لب به ناسزا مي گشايند و گاهي با اين كار خود ممكن است قصد قربت و خدمت هم داشته باشند؛ بهترين كار اينجا اين است كه با اطلاعات دقيق و مستند به روشن ساختن اين افراد بپردازيم و توطئه مغرضانه دشمنان را آشكار سازيم البته اين كار نيز بايد در فضاي سرشار از صميميّت و بدون بگو مگو انجام گيرد؛ گاه هديه دادن و نامه نوشتن از گفتگوي رو در رو مؤثرتر است.[8]3. اصلاح تدريجي:
برخي از افراد سالهاي زيادي در محيطهاي ناسالم (پدر و مادر، دوستان، محل زندگي يا كار) زندگي كردهاند و تحت تأثير محيط خود قرار گرفتهاند. ممكن است فردي ناسزاگويي را ياد بگيرد و بدون تحليل قضايا به شكل عادت لب به فحش بگشايد؛ اينجا لازم است با معاشرت هاي مكرر ولي كوتاه مدت آنها را تدريجاً آگاه ساخت و رفتار آنها را اصلاح كرد و چون به تدريج اين صفت بد شكل گرفته لاجرم به تدريج هم برطرف مي شود فقط نبايد سريع منتظر تحول يك شبه او باشيم اما يقين بدانيم كه رفتار مثبت ما بر او اثر خواهد گذاشت.
4. عملكرد برخي از مسئولين:
بي ترديد برخي از مسئولين به رغم ميل رهبر انقلاب و بزرگان دين دست به كارهايي نامناسب ميزنند و مردم را بدبين ميكنند، اينجا بايد عملكرد بد آن نهاد خاص تحليل شود و تبيين شود كه خط سران اصلي مملكت از اين افراد خودسر جداست. در زمان ائمه _ عليهم السلام _ نيز گاهي مسئولين برخي از قسمتها كارهايي انجام ميدادند كه مورد تأييد ائمه _ عليهم السلام _ نبود البته برخي افراد بهخاطر ضعف بينش سياسي نمي دانند كه چه وظيفه اي به چه نهادي مرتبط مي شود و يا نميدانند كه سران مملكت از عملكرد مسائل جزئي در يك نهاد كوچك كه تحت مسئوليت آنها نيست بياطلاعاند بنابراين گمان ميكنند كه همة اين مسائل به فلان مسئول باز ميگردد. در برخي موارد نيز مسئولين نظام مثل مقام معظم رهبري نگراني و ناراحتي خود را مكرر ابراز ميدارند ولي در سطوح پاييني عدهاي كارشكني ميكنند، كه هوشياري و تذكر آحاد مردم و حمايتشان از رهبري مي تواند مؤثر باشد.
5. ترور شخصيت:
گاهي افراد مغرض از فشارهاي زندگي و سختي هاي مردم سوءاستفاده ميكنند و به مردم ميگويند كه شما در اين سختي هستيد و فلان مسئول به چپاول اموال مي پردازد و … كه در اين جا بايد براساس سند و مدرك دقيق زندگي ساده و زاهدانه برخي از مسئولين دلسوز را به آنها نشان داد و بهترين نمونة زندگي، مقام معظم رهبري و خانوادة ايشان است.
6. غرض ورزي:
بيترديد انقلاب و نظام مخالفيني دارد؛ افرادي هستند كه نظام اسلامي را مانع منافع سياسي، شهواني و اقتصادي و … خود ميدانند، اين عده مسلماً دوست دارند كه چهره سران دلسوز مملكت را زشت جلوه دهند و خود را حق به جانب مطرح كنند و غيظ و دشمني خود را ابراز دارند. در برخورد با اين افراد بهترين كار برخورد قاطعانه و پرهيز از جلسات گناه آلود آنهاست. امام صادق _ عليه السلام _ مي فرمايد: «سزاوار نيست مؤمني در مجلسي بنشيند كه در آن گناه ميشود و او نميتواند بحث آن جلسه و افراد آن را تغيير دهد»[9].
حرف آخر:
اغلب مردم مؤمن هستند اما گاهي مسائل اقتصادي، فشار زندگي، حق كشي و شايعه سازي ها بر عواطف آنها اثر مي گذارد[10] بهترين راه در برخورد با اين افراد در روشنگري، محبت، همدلي، بينش دهي سياسي و … است اينها بي دين نيستند، و در برخوردها بايد با آنها همدل بود و كمك كرد تا مشكلشان برطرف شود. اما با افراد مغرض و معاند نبايد همراه و همدل شد و نبايد در مجلس آنها حاضر شد.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
پي نوشت ها:
[1] . WWW.Mardoman.com (اقتباس).
[2] . رنوا پوري فوي، غلبه بر خشم، مهدي قراچه داغي، نشر اوحدي، چاپ اول، 1379 ش، ص 60، (اقتباس).
[3] . آل عمران/134.
[4] . محمدي اشتهاردي، محمد، داستان دوستان، دفتر تبليغات اسلامي، چاپ چهارم، 1372 ش، ج 2، ص 55 با كمي تغيير.
[5] . مطهري، مرتضي، فلسفة اخلاق، نشر صدرا، چاپ پانزدهم، 1372 ش، ص 24 و 26، تلخيص.
[6] . مختاري، رضا، سيماي فرزانگان، دفتر تبليغات اسلامي، چاپ چهارم، 1371 ش، ص 336.
[7] . مقام معظم رهبري به دوستان ايشان فرمودند كه در حادثه كوي دانشگاه با زبان نرم برخورد كنيد و حتي اگر كسي عكس مرا پاره كرد با او تندي نكنيد.
[8] . گاهي برخورد تند، و عدم مهارت در نقد باعث افروخته شدن جنگ و ادامه ي بي ثمر بحث مي شود. براي آشنايي بيشتر با اين شيوه ها توصيه مي كنيم كتاب مهندسي رفتار ارتباطي، نيما قرباني، نشر سينه سرخ، تهران، را مطالعه فرمائيد.
[9] . اصول كافي، ج 2، ص 374، به نقل از، مكارم شيرازي، ناصر، 150 درس زندگي، مدرسه امام علي بن ابيطالب، چاپ هفدهم، 1380ش، ص 130.
[10] . گاهي ناسزاگويي حكايت از اعتراض از جا و عملكرد ديگري است به عنوان مثال جواني كه تحت تربيت مستبدانه والدين خود قرار مي گيرد و يا مي بيند كه به مسئلة شغل و يا ازدواج او بي اهميت اند به چيزي كه مورد احترام و توجه والدين است ناسزا مي گويند تا با اين برخورد به نوعي تلافي كنند و اعلام اعتراض و شكايت نمايند.