چه روایاتی بر قرآن عرضه شوند؟
بخش عمدهی روایات عرض بر قرآن، عمومیت و اطلاق دارند؛ هر چند فقها و اصولیها این روایات را در باب اختلاف احادیث فقهی و تعارض میان آنها استفاده کرده و قرآن را ملاکی برای رفع تعارض این اخبار و احادیث دانستهاند.
علامه طباطبایی اخبار عرض را دلیل تحریف نشدن قرآن و نسبت به آیات، فراگیر دانستهاند:
اخبار بسیاری که از طریق رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمهی اهل بیت (علیهمالسلام) رسیده، (1) دستور دادهاند اخبار و احادیثشان را به قرآن عرضه کنند؛ زیرا اگر کتاب الهی تحریف شده بود، معنایی برای اینگونه اخبار نبود و اینکه بعضی گفتهاند: «مقصود از این دستور، تنها در اخبار فقهی است که باید عرضه به آیات احکام شود و ممکن است قبول کنیم که آیات احکام، تحریف نشده؛ اما دلیل بر این نیست که اصل قرآن تحریف نشده باشد»، صحیح نیست؛ زیرا دستور مذکور مطلق است و زیرنویسی ندارد که تنها اخبار فقهی را به قرآن عرضه کنید و اختصاص دادنش به اخبار فقهی، تخصیص بدون مخصص است.
افزون بر اینکه زبان اخبار عرضه بر قرآن، صریح و یا دست کم نزدیک به صریح است، در اینکه دستور این عرضه به منظور تشخیص راست از دروغ و حق از باطل است و معلوم است که اگر در روایات، دسیسه و دستبردی شده باشد، تنها در اخبار مربوط به فقه و احکام نبوده؛ بلکه اگر دشمن، انگیزهی دسیسه در اخبار داشته، انگیزهاش در اخبار مربوط به اصول و معارف اعتقادی و قصص انبیا و امم گذشته و همچنین اوصاف مبدأ و معاد، قویتر و بیشتر بوده است. روایات اسرائیلی که یهود، داخل در روایات ما کردهاند … غالباً در مسائل اعتقادی است؛ نه فقهی. (2)
این بحث دربارهی مباحث مرتبط با خود قرآن و علوم قرآن، بسیار مهم و ضروری است؛ زیرا این معیار میتواند در تشخیص صحت و سقم اندیشههای تفسیری و مباحث علوم قرآنی به کار آید تا هر کسی در تفسیر آیات و همچنین علوم قرآن، هر چه خواست نگوید و ننویسد و اگر نوشت، راهی برای تشخیص صحت و بطلان وجود داشته باشد. پذیرش وجوب رعایت این معیار در توضیحات تفسیری، مستلزم این است که بیان مفسر با هیچ یک از آیات، تهافت و تضادی نداشته باشد. وجود این معیار، کار را تابع قاعده میکند و برای افکار مفسر، چارچوبهی محکمی میسازد.
این اندیشه، همان است که اهل بیت (علیهمالسلام) به ما آموختهاند؛ چنان که امام علی (علیهالسلام) فرموده: «و اتهموا علیه آراءکم و استغشوا فیه أهواءکم»: (3) [هرگاه نظر شما برخلاف قرآن بود،] آرای خود را متهم کنید و خواستههای خویشتن را در برابر قرآن، نادرست بشمارید.
تعبیر «آراءکم» بسیار عام است و تمام افکار و اندیشههای یک انسان را شامل میشود.
همچنین امام صادق (علیهالسلام) میفرمود: «کل شیء مردود إلی الکتاب و السنة»: (4) هر چیزی باید به کتاب و سنّت ارجاع شود.
در روایات ما – با همین معیار – بسیاری از سخنان منتسب به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیتش (علیهمالسلام) ابطال شده است؛ برای نمونه؛ یحیی بن اکثم، قاضی القضات مأمون، از امام جواد (علیهالسلام) پرسید: دربارهی این خبر که «نزل جبرئیل (علیهالسلام) علی رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) و قال: یا محمد إن الله عزوجل یقرؤک السلام و یقول لک: سل أبابکر هل هو عنی ارض فإنی عنه راض» (5) چه میگویید؟ امام جواد (علیهالسلام) پس از نقل حدیثی ار رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) دربارهی فراوانی دروغهای نسبت داده شده به حضرت در زمان حیات و پیشبینی افزایش آنها پس از رحلت ایشان و نفرین جاعلان حدیث و بیان معیار بودن قرآن و سنّت قطعی در پذیرش اخبار و لزوم عرض بر کتاب و سنت فرمود: «و لیس یوافق هذا الخبر کتاب الله، قال الله تعالی: “وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ
” (6) فالله عزو جل خفی علیه رضا أبی بکر من سخطه حتی سأل عن مکنون سره، هذا مستحیل فی العقول»: این خبر با کتاب خدا ناسازگار است؛ خدای تعالی فرموده است: «و ما انسان را آفریدهایم و میدانیم که نفس او چه وسوسهای به او میکند و ما از شاهرگ [او] به او نزدیکتریم» [و بر اساس این خبر] رضای ابوبکر و خشم او بر خدا پنهان مانده که از راز پنهان در قلب او پرسیده و این از نظر عقلی، محال است.
ابن اکثم گفت: از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده: اگر او مبعوث نمیشد، عمر مبعوث میشد؟
امام (علیهالسلام) این خبر را با «وَإِذْ أَخَذْنَا مِنَ النَّبِیِّینَ مِیثَاقَهُمْ وَمِنكَ وَمِن نُّوحٍ» (7) در تعارض دانستند و توضیح دادند که بر اساس آیه، خدا از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پیمان گرفته. چگونه ممکن است میثاق و پیمان الهی تبدیل شود؟!
حضرت دربارهی تصور احتمال وحی بر عمر فرمود: با آیهی «اللَّهُ یَصْطَفِی مِنَ الْمَلَائِكَة رُسُلًا وَ مِنَ النَّاسِ» (8) در تضاد است؛ زیرا شرط وحی، اصطفاست و مشرک نمیتواند مصطفی بشود. چگونه ممکن است نبوت (دریافت خبر آسمانی) از برگزیدهی خدا و مصطفای او به کسی منتقل شود که سابقهی شرک دارد.
ابن اکثم دربارهی خبری که در آن آمده: اگر عذاب نازل شود، جز عمر نجات نمییابد، پرسید و امام فرمود: این نیز درست نیست؛ زیرا خدای متعال فرموده است: «وَ ما کانَ اللهُ لِیُعَذِّبَهُم وَ أنتَ فیهِم وَ ما کانَ اللهُ مُعَذِّبَهُم وَ هُم یَستَغفِرُونَ». (9) پس تا زمانی که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در میان آنان است یا استغفار میکنند، عذاب نازل نخواهد شد. (10)
یعنی خدا اراده کرده و ارادهی او تخلف ناپذیر است، که تا رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در میان مردم است و بعد از او، تا مردم اهل استغفارند، عذاب نازل نشود.
این روایت نشان میدهد که مقصود از عرض بر قرآن، تنها روایات فقهی یا تعارض اخبار نیست؛ بلکه تمام معارف، عقاید و … را شامل میشود. به همین دلیل از نظر اهل بیت (علیهمالسلام) تمام قوانین حقوقی، اقتصادی و … باید بر قرآن عرضه شوند و در تمام تعهدات و قراردادها و عقود، هیچ شرطی نباید مخالف کتاب خدا باشد؛ وگرنه پذیرفتنی نیست. چنان که امام صادق (علیهالسلام) فرمودند: «من اشترط شرطا مخالفا لکتاب الله عز و جل فلا یجوز له و لا یجوز علی الذی اشترطه علیه و المسلمون عنه شروطهم مما وافق کتاب الله عز و جل»: (11) هر کس شرطی کند که مخالف کتاب خدا باشد، نه حقی برای شرطکننده میآورد و نه تکلیفی بر شرطپذیر؛ مسلمان باید به شرطهای خود که موافق کتاب خدای عزوجل هستند، عمل کنند.
احادیث دیگر امام صادق (علیهالسلام): «المسلمون عند شروطهم إلا کل شرط خالف کتاب الله عز و جل فلا یجوز»: (12) مسلمانان باید به شروط در قراردادها پایبند باشند؛ مگر شرطی که مخالف قرآن باشد که آن شرط اعتباری ندارد.
همچنین «کل شرط خالف کتاب الله فهو رد»: (13) هر شرط مخالف کتاب خدا مردود است.
پس باید همهی گفتهها و نوشتههای بشری را با قرآن ارزیابی کرد، اگر موافق و در راستای قرآن بود، پذیرفتنی است و اگر نبود، باید رد شود. همچنین معیار صحت معارف منتسب به معصومان (علیهمالسلام) و سایر آحاد بشر، قرآن کریم است.
پینوشتها:
1. حر عاملی؛ وسائل الشیعه؛ ج 3، «کتاب القضا»، ص 380.
2. محمدحسین طباطبایی؛ المیزان؛ ج 12، ص 107-108.
3. نهج البلاغه (شرح محمد عبده)؛ خطبهی 176.
4. محمدکلینی؛ الکافی؛ ج 1، ص 69، ح 3. محمدبن مسعود عیاشی؛ تفسیر العیاشی؛ ج 1، ص 9، ح 4.
5. این حدیث در کنزالعمال چنین نقل شده است: (مسند عبدالله بن عمر) بینا النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) جالس و عنده ابوبکر الصدیق علیه عباءه قد خلها علی صدره بخلال إذ نزل علیه جبرئیل فأقرأه من الله السلام و قال له: یا رسول الله! ما لی أری أبابکر علیه عباءه قد خلها علی صدره بخلال! فقال: یا جبرئیل؟ أنفق ماله علی قبل الفتح، قال: فأقرئه من الله السلام و قل له: یقول لک ربک: أراض أنت عنی فی فقرک أم ساخط؟ فبکی ابوبکر و قال: علی ربی أغضب! أنا عن بی راض! أنا عن ربی راض (أبونعیم فی فضائل الصحابة) (متقی هندی؛ کنزالعمال؛ ج 12، ص 509، ح 35658).
6. ق: 16.
7. احزاب: 7.
8. حج: 75.
9. انفال: 38.
10. احمدبن علی طبرسی؛ الاحتجاج؛ ج 2، ص 245-249.
11. محمدبن حسن طوسی؛ تهذیب الاحکام؛ ج 7، ص 22، ح (94) 11. علامه حلی تذکره الفقهاء؛ ج 10، ص 250.
12. محمدبن حسن طوسی؛ تهذیب الاحکام؛ ج 7، ص 22، ح 10.
13. محمد کلینی؛ الکافی؛ ج 5، ص 212، ح 17.
منبع مقاله :
میرعرب، فرج الله؛ (1394)، علوم قرآن در احادیث اهل بیت (ع)، قم: دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، چاپ اول