در پاسخ به سؤال لازم است راههاي حصول محبت به خدا و نشانههاي آنرا ذكر كنيم.
1. راههاي حصول محبت خدا؛
محبت و دوستي انسان با خدا در صورتي امكانپذير است كه ابتدا خداوند را بشناسد چون محبت بهدنبال شناخت و معرفت حاصل ميشود. تا انسان نسبت به چيزي شناخت پيدا نكند، آن را دوست نميدارد. بنابراين اولين گام در تحصيل محبت به خداه شناخت و معرفت آن خالق بيهمتا است. اسلام همانگونه كه اصل معرفت و تحصيل علم را امري مهم تلقي كرده و به آن اهميت بسزايي داده است، معرفت و شناخت خداوند را اولين درجه از معرفتها ميداند. علي ـ عليه السّلام ـ فرمود: «معرفة اللّه سبحانه اعلي المعارف»[1]؛ معرفت خداوند از عاليترين معارف است. و اين مسأله بدين خاطر است كه ارزش هر معرفتي، بستگي به متعلق و موضوع آن دارد. شناخت خداوند كه مقدمه براي ايجاد محبت و دوستي با او است، از سه راه حاصل ميشود. 1. راه دل و فطرت، 2. راه حس و علم يا راه طبيعت، 3. راه عقل يا راه استدلال و فلسفه.[2]وقتي انسان توانست از يكي از اين سه راه يا همة آنها خداوند را تا حدودي شناخت، زمينه فراهم ميشود و آمادگي پيدا ميكند كه بهصورت علمي با خداوند دوستي و رابطه برقرار كند.
انسان مي تواند با مطالعة كتابهاي خداشناسي، عرفاني و فلسفي، معرفت و شناخت خود را نسبت به خداوند افزايش دهد. بعد از مرحلة شناخت، نوبت به عمل ميرسد. بهترين راه براي اينكه در عمل بتوانيد محبت خدا را در دل خود داشته باشيد و فقط با خدا درد دل و ارتباط برقرار كنيد، اين است كه سعي كنيد در همه حالات و همه كارها توجه شما به خدا باشد، رضايت خدا را در نظر داشته باشيد و اميد به خدا داشته باشيد. در اين صورت كمكم محبت خدا در دل شما جاي ميگيرد.
قلب انسان مانند ظرفي است كه بيش از يك چيز در آن جاي نميگيرد. اگر در آن سركه باشد، ديگر نميتوان روي آن آب ريخت، اگر هم آب ريخته شود، خاصيت آب بودن خويش را از دست ميدهد، اگر در قلب محبوبي غير از خداوند منّان باشد، حبّ حضرتش جايي ندارد، مگر آنكه غير او را از قلب و دل خود خارج سازد. معني اخلاص در واقع همين است كه قلب خود را براي خداوند خالص سازي بهصورتي كه غير خدا در آن نباشد.
اگر در دل، حبّ دنيا باشد، ديگر جايي براي دوستي خداوند وجود ندارد. در روايات به اين امر تصريح شده است كه اولين گام در راه محبت و دوستي با خدا آن است كه انسان محبت و علاقه به دنيا را از دل خود خارج كند. علي ـ عليه السّلام ـ فرمود: « إِن كنتم تحبّون اللّه فَأخرجوا من قُلوبكم حبَّ الدُنيا»[3]؛ اگر ميخواهيد خداوند را دوست داشته باشيد، محبت دنيا را از قلبهايتان خارج كنيد. محبت به دنيا شامل تمامي تعلقات مادي مانند علاقه به مال و ثروت، علاقه به جاه و مقام و… ميشود. اينگونه تعلقات با محبت خدا سازگار نيست. در برخي روايات علاوه بر ترك محبت دنيا، به اين نكته اشاره شده است كه «هركس ميخواهد خدا را دوست داشته باشد، بايد محبت دشمنان اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ را از دل خود بيرون كند.» امام صادق ـ عليه السّلام ـ فرمود: «واللّه ما أحبَّ اللّة من أَحبَّ الدنيا و الي غيرنا»[4]؛ به خدا قسم كسي كه دنيا و غير ما (اهل بيت) را دوست داشته باشد، خدا را دوست ندارد.
بنابراين براي ايجاد دوستي با خدا در عمل، دو كار لازم و ضروري است. 1. ترك محبت دنيا 2. ترك محبت دشمنان اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ ؛ به تعبير ديگر دل نبستن به دنيا و ولايتپذيري، از اصول اساسي دوستي با خدا است.
2. نشانههاي محبت انسان به خدا؛
براي پي بردن به ميزان محبت خدا در دل، بايد اعمال و رفتار خود را مورد ارزيابي قرار دهيد كه آيا نشانههاي محبت به خدا در رفتار شما وجود دارد يا نه! اگر ميبينيد كمرنگ است، سعي كنيد با سعي و تلاش، محبت خدا را در دل خود تقويت كنيد مصداق واقعي دوست و محبّ خدا باشيد. در اين ارتباط به راهكارهاي گفته شده عمل شود. با توجه به آيات و روايات و سيره و سخنان بزرگان، نشانههاي دوستي انسان با خداوند اين است كه:
1. خدا را بر همة محبوبهاي خود ترجيح دهد و قلبش مملو از عشق او باشد.
2. در ظاهر و باطن مطيع امر و نهي خدا باشد. كسي كه ميخواهد خدا را دوست داشته باشد بايد به گفتههاي او عمل كند. علي ـ عليه السّلام ـ ميفرمايد: «اطع اللّه في جميع امورك فإن طاعه اللّه فاضلةُ علي ما سواه»[5]؛ در همة كارهايت خدا را اطاعت كن كه طاعت خدا از هرچيز برتر است. خداوند نيز فرمود: «قُل إِنْ كُنتُم تحبّون اللّه فأتبعوني يحببكم اللّه»[6]؛ بگو (اي پيغمبر) اگر خدا را دوست ميداريد، از من پيروي كنيد تا خدا شما را دوست بدارد.
3. اولياي خدا را بهخاطر او دوست بدارد؛ اگر انسان واقعاً خدا را دوست ميدارد، بايد دوستي ديگران را در راستاي دوستي خداوند قرار دهد. حتي دوستي ائمه ـ عليهم السّلام ـ و مؤمنين نيز اينگونه است، انسان، ائمة اطهار ـ عليهم السّلام ـ و مؤمنين را از آن جهت دوست ميدارد كه خداوند امر نموده است.[7] و همچنان در برابر افرادي كه به ما خوبي نميكنند، گذشت از خود نشان ميدهيم چون خداوند گذشت و اخلاق شايسته را دوست ميدارد. لذا بايد همة كارهاي ما براي خدا باشد، در آن صورت ميتوانيم با خدا دوست شويم.
4. همة اوقات غرق ذكر و ياد خدا باشد؛ البته اين به معناي آن نيست كه انسان همة كار و زندگياش را تعطيل كند و فقط به عبادت و نماز مشغول باشد، بلكه مراد آن است كه در همة كارها و در همة حالات خدا را در نظر داشته باشد و خداوند را ناظر بر اعمال خويش بداند.
5. با مال و جان در راه خدا تلاش كند: خداوند در آية 54 مائده يكي از خصوصيات محبان خود را جهاد (با مال، جان و…) در راه خود ميداند.
اگر انسان به سوي خدا گام بردارد و محبت و دوستي او را در دل خويش جاي دهد، خداوند نيز او را دوست ميدارد و در همة كارهايش ياري ميكند.
پي نوشت ها:
[1] . محمدي ري شهري، محمد، ميزان الحكمة، مكتب الاعلام الاسلامي، ج 6، ص 155.
[2] . در موضوع خداشناسي ميتوانيد يه اين كتابها مراجعه نماييد. الف: بهشتي، سيد محمد حسين، خدا از ديدگاه قرآن، بعثت، بيتا. ب: حسيني نوري، منطق خداشناسي، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 365، ج: شفيعي، سيد محمد، فطرت مذهبي در انسان، دفتر انتشارات اسلامي، 1367.
[3] . محمدي ري شهري، محمد، ميزان الحكمة، المكتب الاعلام الاسلامي، ج 2، ص 228.
[4] . همان، ج 2، ص 228.
[5] . نهج البلاغه، ترجمة دكتر شهيدي، چاپ انتشارات انقلاب اسلامي، چاپ چهارم، 1372، ص 304، نامة 69.
[6] . آل عمران/31.
[7] . شوري/23.