براي روشن شدن پاسخ، به نكاتي اشاره ميشود:
1. لزوم قانون و شرايط قانونگذار: گسترش زندگي اجتماعي بشر از يك طرف و خود دوستي او از طرف ديگر، ميطلبد براي ادارة اجتماع بشري قانوني در كار باشد و كسي مي تواند قانون وضع کند كه انسانشناس، ژانژاك روسو ميگويد: «براي كشف بهترين قوانين كه به درد ملل بخورد يك عقل كلي لازم است كه تمام شهوات را ببيند ولي خود هيچ حس نكند، با طبيعت رابطهاي نداشته باشد ولي كاملاً آن را بشناسد، سعادت او مربوط به ما نباشد ولي حاضر باشد كه به سعادت ما كمك كند».[1] و تنها موجودي كه حق قانونگذاري دارد و شرايط فوق را دارا ميباشد خداوند است، چون هم خالق هستي است[2] و هم كارگردان آن[3] و هم مالك موجودات[4] و هم رازق آنها[5] و هم بر همه هستي، مخصوصاً انسان آگاهي كاملي دارد «آيا آفريدة خود را به خوبي نميشناسد با اينكه از رموز خلقت كاملاً آگاه است».[6]2. قرآن شريف چيزي به بشر آموخته است كه هرگز خود نميتوانست بدون تعليم قرآن به آن راه يابد. «علّمكم ما لم تكونوا تعلمون». همانگونه كه خداوند چيزهايي را كه نميدانستيد به شما تعليم داد.
3. قرآن شريف هميشه تازه است. امام صادق ـ عليه السّلام ـ فرمود: «علت اينكه قرآن شريف هميشه طراوت و تازگي دارد اين است كه براي يك زمان معين و براي مردم معين نازل نشده است. براي همة زمانها و همه مردم است از اين جهت در هر زماني نو و نزد هر مردمي تازه است».[7]اين مقدمه، اولين جواب اين است كه قرآن شريف در تمام ابعاد، براي همة جهانيان تازه است و تازه خواهد ماند و خداوند آنچه مورد نياز بشر بوده است اعم از معارف و احكام و … در قرآن بيان نموده است كه مانند آن در هيچ قانون و ديني وجود ندارد، سير اجمالي در موضوعات كلي قرآن، نشانگر تازگي مسائل قرآن براي بشريت است، چه مسائل اعتقادي و كلامي و چه در ترغيب و تحريص بر ايمان به خدا و معاد و ملائكه و پيامبران و كتب آسماني و چه در مسائل اخلاقي، ـ اخلاق فردي و اجتماعي ـ و چه مسائل حقوقي همچون حقوق خانواده، حقوق مدني، مالكيت حكومت، شورا، حق فقراء و… . و اين تازگي قرآن جاوداني خواهد بود، راز ختم نبوت و جاودانگي قرآن در همين نهفته است، لذا در حديث ميخوانيم «القرآن يجري كما تجري الشمس و القمر»[8] قرآن در جريان خود همانند خورشيد و ماه است و معارف آن در گذر زمان همواره تابان است، آنچه تغيير مييابد حوادث روزگار است. يعني مفاهيم و معاني مربوط به دين است و تنها مصاديق آنها تبديل و تغيير مييابد».[9]اگر بشر بخواهد به عمق معاني قرآني و تازگي آن راه يابد، زمان ميبرد، و گذشت زمان، قرآن و تازگي آن را نمايان ميكند، چنانكه امام هشتم ـ عليه السّلام ـ ميفرمايد: «خداوند ميدانست در آخرالزمان مردماني كه داراي فكر عميق ميباشند ظاهر ميشوند لذا سوره توحيد (قل هو الله احد) و سورة حديد را نازل فرمود».[10] اين حديث ميرساند كه گذشت زمان، تازگي قرآن را كشف ميكند، براي نمونه به مسائلي كه بيشتر نياز جامعه را برآورده ميكنند در دو قسمت اشاره ميشود:
الف. مسائل اخلاقي و تربيتي: در اين قسمت فقط به فهرست مسائل اشاره ميشود.
1. بدي را با نيكي پاسخ دادن، بلكه با نيكي برتر (و احسن)، جواب دادن.[11]2. اعراض از نفود و بيهودگي، و برخورد كريمانه با اهل لغو و جاهلان داشتن.[12]3. فرو بردن خشم، عفو و گذشت، بخشش نمودن به ديگران[13] و پاسخ بهتر به اظهار محبّت ديگران.[14]4. رعايت امانت،[15] صداقت،[16] پايبندي به عهد و پيمان،[17] و داشتن اخلاص، در كارها و برخوردها.[18]5. نرمي در گفتار،[19] سادگي در برخورد،[20] و ترجيح دادن ديگران بر خود و خوديها[21] و از خود ستايش نكردن.[22]و.. و از اخلاق و رفتار زشتي چون استهزاء و مسخره نمودن ديگران، عيبجوئي، و طعنه زدن و بدگماني، و تجسّس و غيبت،[23] رياء و بهتان،[24] حسد و خيانت و دروغ، بخل و تكبّر و فخرفروشي و منتگذاري و اذيت نمودن در صدقه دادن…[25] به شدت نهي كرده است.
نكته ديگر در اخلاق اجتماعي اسلام، معرّفي نمودن الگوهايي است. ابراهيم و همراهانش در بت شکني،[26] پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلّم ـ[27] در اخلاق عظيم، نوح در شكرگزاري،[28] ايوب در صبر،[29] اسماعيل در مرضي حق بودن،[30] يحيي در تقوي،[31] موسي در اخلاص،[32] لوط در هجرت الي الله،[33] يونس در ذكر خدا،[34] اهلبيت در نيكي،[35] و همچنين بيان اوصاف و الگوها در قرآن.[36]ب: مسائل سياسي و اجتماعي:
1. رهبر جامعه، بايد داراي ويژگيهاي ذيل باشد، توان جسمي و دلالت، علم و دانش،[37] دلسوزي نسبت به جامعه،[38] صبر و يقين، نرمي و ملاطفت،[39] شرح صدر و دريا دل بودن،[40] حكم نمودن طبق حق[41] و عدالت،[42] مقدم داشتن ضابطه بر رابطه،[43] و اطاعت نكردن از منحرفان.[44]2. وظايف مردم در قبال حكومت و رهبري:
وحدت و يكپارچگي،[45] تعظيم شعائر اسلامي،[46] تنها نگذاشتن رهبر.[47]تعاون و همكاري،[48] آمادگي در برابر تهاجم دشمنان،[49] وفاء به عهد و پيمان،[50] سرسخت و نفوذ ناپذيري در مقابل دشمن، و مهربان بودن نسبت به يكديگر،[51] نسپردن ثروت به سفهاء و نادانان،[52] و صدها مسائل ديگر كه در اين جوابيّه مجال مطرح شدن آنها نيست.
2. جواب دوم اين است كه با پيشرفت دانشهاي بشري، سؤالهاي جدي و جديدي فراروي بشر قرار ميگيرد، وقتي انسان به سراغ قرآن ميرود، مطالب تازهاي كه پيش از اين درباره آنها در قرآن كاوش نميكرده به دست خواهد آمد، مثل ديدگاه قرآن دربارة جامعه و تاريخ.[53]در پايان به اعترافات بعضي از دانشمندان غير مسلمان، دربارة قرآن اشاره مي کنيم:
1. كارلايل: قرآن مزايايي دارد كه فقط در قرآن يافت ميشود و در هيچ كتاب علمي و سياسي و اقتصادي ديگر ديده نميشود.[54]2. گوته: (بر اثر ادامة خواندن قرآن) انسان مفتون جاذبه آن ميگردد و بالاخره بياختيار مجذوب زيبايي متعدد آن ميشود.[55]3. جان ديون: قرآن به اندازهاي از نقائص مبرّاست كه نيازمند كوچكترين تصحيح نيست.[56]4. ژول لابوم: مسلمين علوم را از قرآني كه دريايي از دانش است گرفتند و نهرها از آن براي بشريت در جهان جاري ساختند.
5. دينورت: «واجب است اعتراف كنيم كه علوم طبيعي و فلكي و فلسفه و رياضيات كه در اروپا رواج گرفت عموماً از بركت تعلمات قرآني است و ما مديون مسلمانانيم بلكه اروپا از اين جهت شهري است از اسلام».[57]6. دكتر لوراوالگيري: «ما در اين كتاب (قرآن) گنجينهها و ذخائري از علوم ميبينيم كه فوق استعداد و ظرفيت باهوشترين اشخاص و بزرگترين فيلسوفان و قويترين رجال سياست و قانون است. به دليل اين جهات است كه قرآن نميتواند كار يك مرد تحصيل كرده و دانشمندي باشد.»[58]
به هرتقدير قرآن شريف، معجزه ي علمي و جاوداني است که همه ي نيازهاي مادي و معنوي بشري را دارا مي باشد و با بازگشت به قرآن مي توان خود و جامعه ي بشري را بيمه کرد و با بکارگيري آن به نياز خود پاسخ مثبت داد.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. وحي و نبوت،استاد مرتضي مطهري، ص 102 تا پايان كتاب.
2. نهجالبلاغه، خطبة 110 و 198 و 182 و 198 و حكمت 313.
3. تفسير نمونه،آيتالله مكارم شيرازي، ج 1، ص 125 و 138، ج 9، ص 42، ج 16، ص 323.
پي نوشت ها:
[1] . ر.ك، سبحاني، جعفر، منشور جاويد، قم، مؤسسه امام صادق ـ عليه السّلام ـ ، چاپ سوم، ج2، ص 349.
[2] . رعد/ 16.
[3] . انعام/ 164.
[4] . ابراهيم/ 52.
[5] . يونس/ 31.
[6] . ملك/ 14.
[7] . مطهري، مرتضي، خاتميت، قم، انتشارات صدرا، چاپ اول، 1366، ص 152، به نقل از عيون.
[8] . ر.ك: كليني، محمد بن يعقوب، اصول كافي، ج 2، كتاب فضل القرآن، ص 126.
[9] . ر.ك: جوادي آملي، عبدالله، شريعت در آيينة معرفت، چاپ پژمان، چاپ دوم، 1373.
[10] . صدوق، توحيد صدوق، قم، مؤسسه نشر اسلامي، ص 283، باب 40، روايت 1.
[11] . رعد/ 22، مؤمنون/ 96.
[12] . مؤمنون/ 23، فرقان/ 63 و 72.
[13] . آل عمران/ 134، نور/ 22.
[14] . نساء/ 86.
[15] . مؤمنون/ 8.
[16] . زمر/ 33.
[17] . مائده/ 1.
[18] . بقره/ 272.
[19] . طه/ 44.
[20] . ص/ 86.
[21] . حشر/ 9.
[22] . نجم/ 32.
[23] . حجرات/ 11ـ12.
[24] . احزاب/ 58.
[25] . آل عمران/ 18، انفال/ 27، لقمان/ 18.
[26] . ممتحنه/ 4.
[27] . احزاب/ 21.
[28] . اسراء/ 3.
[29] . ص/ 44.
[30] . مريم/ 55.
[31] . مريم/ 13.
[32] . مريم/ 51.
[33] . عنكبوت/ 9.
[34] . صافات/ 143.
[35] . بقره/ 177، انسان/ 5.
[36] . يونس/ 62ـ63.
[37] . بقره/ 247.
[38] . شعراء/ 3.
[39] . سجده/ 24.
[40] . طه/ 25ـ26.
[41] . ص/ 26.
[42] . مائده/ 42.
[43] . نساء/ 135.
[44] . انسان/ 20.
[45] . آل عمران/ 103.
[46] . حج/ 32.
[47] . نور/ 62.
[48] . مائده/ 2.
[49] . انفال/ 60.
[50] . مائده/ 1.
[51] ، فتح/ 29.
[52] . نساء/ 5.
[53] . ر.ك: مطهري، مرتضي، جامعه و تاريخ، انتشارات صدرا، ج5.
[54] . مکارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، پيشين، ج 1، ص 137ـ138.
[55] . همان.
[56] . همان.
[57] . تفسير نمونه، پيشين، ص 138، المعجزة الخالده به نقل از قرآن برفراز اعصار.
[58] . همان.